به گزارش دفاعپرس خبرنگار دفاعپرس از رشت، دفاع مقدس روایتگر حماسه و ایثار فرزندان معنوی حضرت روحالله و انقلاب اسلامی است؛ پیران و جوانان نابی که با عشق به الله و سربازی اسلام، پا به معرکه جنگ و جهاد گذاشتند و حماسههایی از جنس نور و ایثار و شهادت آفریدند.
بیشک آشنایی با سبک زندگی، راه، مرام و شخصیت الهی این شهیدان والامقام، درس زندگی و راه و روش متعالی است برای ما جاماندگان و گرفتار در این دنیای خاکی.
«غلامحسین صورتی» یکی از این شهدای والامقام است که در یکم خرداد ۱۳۴۱ در شهرستان «رودبار» به دنیا آمد و در ۸ آذر ۱۳۶۶ در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به کمر به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید:
«وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا ٱللَّه، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّه، أَشْهَدُ أَنَّ عَلیَّاً وَلّی الله»
خدایا، بار پروردگارا قلمی به من عنایت کن که جوهرش رضای تو باشد و نوشته هایم هم برای تو باشد.
خدایا، تو شاهد باش که ما حسینیان تاریخ با پیروی از مکتب عالیه اسلام و درس گرفتن از معلم شهادت امام حسین بن علی (ع) همچنان خون هایمان را به درگاهت هدیه خواهیم کرد.
خدایا، تو شاهد باش که ما حسینیان تاریخ فرزندان خون و شمشیریم که هیچ گاه در مقابل جباران روزگار ساکت نبوده و نیستیم.ای خدای بزرگ ما به مبارزه قهر آمیز و بی امان خویش بر علیه تمامی قدرتهای استکباری و غارتگران حقوق محرومین و مستضعفین ادامه خواهیم داد، چرا که با امام خویش سید الشهدا (ع) عهد و پیمان بسته ایم که رهرو راه او باشیم و با دستگاه جور یزیدیان تاریخ جز با شمشیر و سلاح سخن نگوییم.
بار پروردگارا به سویت میآیم ولی گاهی آهسته و با نگرانی در حالی که عرق پیشانی ام به چهره ام نشسته و گاهی تند ولی امیدوار به سویت گام مینهم؛ آنگاه که آهسته به سویت میآیم به خاطر سنگینی اسلحه ام نیست، به خاطر ناتوانی جسم نیست بلکه برای سنگینی بار گناهان است که گام هایم را سست کرده ولی آنچه که به من نیرو میبخشد تا به سویت تندتر و امیدوار حرکت کنم رحمانیت توست «ای ارحم الراحمین»ای خدای بزرگ، میترسم از اینکه بگویم راضیم به رضایت و تسلیمم به امرت؛ پس اگر رضای تو بر عذابم باشد با این ناتوانیم چگونه آن را تحمل کنم و اگر بگویم تسلیم به امرت هستم پس این نافرمانی هایم را چگونه توجیه نمایم؟
و اما سخنی دارم با قلم،ای آخرین همدم روزهای سفرمای قلمم، با کدامین جوهر خواهی توانست غمها و دردها و مصیبت هایم را بنویسی؟ شاید آنچه را که میگویم بتوانی بنویسی ولی هرگز نخواهی توانست آنچه را که میکشم بنویسی؛ گیرم که توانستی بنویسی ولی برای که خواهی نوشت؟ نه، کوله بار دردها و غمها و مصیبتها را با خود خواهم برد تا از دردها و غم هایم درد و غم نسازند؛ بار غمهایم را در مخزن صبرم خواهم گذاشت و با خود خواهم برد زیرا امروز کسی خریدار کوله بارم نیست چرا که همه کم و بیش از این کوله بارها بر دوش دارند.
ناله را هر چند میگویم که پنهان درکشد سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن
ای خدای بزرگ دردهایم را به تو میگویم هر چند که بهتر از هر کسی بر احوالم آگاهی «یا غیاث المستغیثین»
انتهای پیام/