به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، در ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷، فاجعهای انسانی در تاریخ بشریت به وقوع پیوست. در این روز یکی از ناوهای جنگی نیروی دریایی آمریکا با نام «وینسنس» طی اقدام جنایتکارانهای هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران را که از بندرعباس عازم دبی بود، هدف حمله موشکی خود قرار داد و بدین ترتیب ۲۹۰ انسان بیگناه را به کام مرگ فرستاد.
در واقع دولت آمریکا یکبار دیگر معادلات سیاسی خود را به ملاحظات انسانی و اخلاقی برتری داد و با حمله نظامی عامدانه و آگاهانه به یک هواپیمای غیرنظامی، حرمت و قداست بسیاری از قواعد و مقررات مسلم بینالمللی را به سخره گرفت.
در این فاجعه مقامات آمریکایی بیاحترامی و بیاعتنایی خود را نسبت به اصول اخلاقی و انسانی به نهایت رساندند و به فرمانده ناوی که ابتکار به خرج داده و چنان جنایت هولناکی را مرتکب شده بود، مدال افتخار و لیاقت اعطا کردند.
مقامات آمریکا در نخستین واکنش خود، حمله ناو وینسنس به هواپیمای مسافربری ایران را از نظر حقوقی توجیه و اظهار کردند که هواپیمای منهدم شده نظامی بوده و قصد داشته است به ناو مزبور حمله کند.
پس از آنکه مشخص شد این هواپیما مسافربری بوده است، نه هواپیمای جنگی اف-۱۴ مقامات آمریکایی باز هم به توجیه حقوقی عمل جنایتکارانه خود پرداختند و حاضر نشدند به تخلف خود اعتراف کنند و سرانجام در این مورد رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا اظهار داشت: اقدام ناو دریایی آمریکا برای دفاع از خود بوده است.
توسل ایران به نهادهای حقوقی بینالملل
در پی این فاجعه جمهوری اسلامی ایران برای احقاق حقوق خود و معرفی عاملان این جنایت به جهانیان موضوع را در محافل و مراجع ذیصلاح بینالمللی مطرح کرد و اقدامات مناسب دیگری را نیز در چهارچوب اصول و نرمهای پذیرفتهشده بینالمللی انجام داد اما آیا این حقوق احقاق شد و موضوع در محافل و مراجع بینالمللی مورد رسیدگی قرار گرفت؟ این پرسشی است که به طبع میتواند به ذهن هر فردی خطور کند.
در آن مقطع زمانی مسئولان جمهوری اسلامی ایران ترجیح دادند تا به جای توسل به اقدامات تلافیجویانه علیه آمریکا و تشدید رویارویی مستقیم خود با آن (که بهطورقطع، در شرایط آن زمان، به مصلحت کشور و نظام نبود) به تقویت روحیه و وحدت ملی بپردازند و اقدامات جنایتکارانه آمریکا را تنها از طریق مسالمتآمیز پیگیری کنند.
در راستای این سیاست مقامات جمهوری اسلامی ایران نخست موضوع را در شورای امنیت سازمان ملل و شورای اجرایی سازمان ایکائو و سپس در دیوان دادگستری بینالمللی مطرح کردند.
الف: شورای امنیت سازمان ملل
دو روز پس از وقوع این فاجعه جمهوری اسلامی ایران طی نامهای به رئیس شورای امنیت سازمان ملل خواستار تشکیل جلسه فوری شورا برای رسیدگی به موضوع شد. [۱]
در جلسه استماع دلایل طرفین، مبنی بر اثبات ادعای خود که در تاریخ ۱۴ جولای ۱۹۸۸ (۲۳ تیر ۱۳۶۷) در شورای امنیت سازمان ملل برگزار شد، علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه وقت ایران اظهار داشت: «دلیل عنوانشده از جانب رئیسجمهور ایالاتمتحده و آدمیرال کرو رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا برای ساقط کردن هواپیما این است که هواپیما در حال پائین آمدن بهسوی کشتی جنگی آمریکا بود.»
مقامات آمریکا همچنین استدلال کردهاند که هواپیما از مسیر خود خارج شده بود و علائم مناسبی را مخابره نمیکرد و به اخطارهای کشتی پاسخ نمیداد.
ولی پنتاگون یک گزارش پس از انجام عملیات از کشتی دیگری (کشتی جنگی مایدز) در منطقه دریافت داشته است که نشان میدهد هواپیمای ایرانی هنگامیکه مورد اصابت قرار گرفت، در حال اوج گرفتن بود. (ضمن اینکه هواپیما تنها چند دقیقه قبل از فرودگاه بندرعباس پرواز کرده بود و مسلماً باید در حالت اوج گرفتن میبود.)
آدمیرال کرو پس از وقوع فاجعه مدعی شد که هواپیمای مظنون در خارج از راه هوایی مجاز خود پرواز میکرد ولی به گزارش واشنگتنپست مورخ ۶ ژوئیه ۱۹۸۸ در ورای مبارزه تبلیغاتی دروغپردازی رهبران آمریکا جهت انحراف افکار عمومی، آنها در خلوت اعتراف کردهاند که حتی داستان مربوط به منحرف بودن هواپیما از راه هوایی تعیین شده چیزی جز صحنهسازی عمدی نبوده است.
همچنین مقامات پنتاگون در گزارش محرمانه به رهبران مجلس گفتند که هواپیمای ایرانی برخلاف آنچه بدواً آدمیرال کرو گزارش داده بود، در خارج از کریدور هوایی غیرنظامی خود پرواز نمیکرد. [۲]
شورا پس از شنیدن سخنان وزیر امور خارجه وقت ایران و رئیسجمهور و معاون رئیسجمهور وقت آمریکا، قطعنامهای را در تاریخ ۲۰ جولای سال ۱۹۸۸ صادر کرد.
در این قطعنامه واکنش شورای امنیت به اقدام جنایتکارانه آمریکا بسیار ضعیف بود چراکه تنها به ابراز تأسف و همدردی صرف بسنده کرد و از مسئولیت اصلی خود که مطابق منشور ملل از آن انتظار میرفت غفلت کرد.
در این قطعنامه شورا از محکوم کردن دولتی که آگاهانه و عامدانه و تنها برای پیشبرد اهداف سیاسی و استراتژیک خود در منطقه اقدام جنایتکارانهای را انجام داده بود طفره رفت و تنها اعلام کرد که از حادثه پیشآمده متأسف است.
ب: رجوع به ایکائو (سازمان بینالمللی هواپیمایی کشوری)
در این خصوص نماینده ایران از شورا خواست تا موضوع را بررسی و بر اساس نقص حقوق بینالملل، وقوع جنایت جنگی را اعلام و آمریکا را مسئول پرداخت تمامی خسارات تلقی کند. وی گفت احتمال اشتباه گرفتن هواپیمای ایرباس با یک هواپیمای اف-۱۴ پذیرفتنی نیست.
شورا پس از شنیدن گزارش گروه تحقیق، اظهارات دو طرف و دیدگاههای برخی از اعضای خود در ششم دسامبر سال ۱۹۸۸ تصمیم خود را اتخاذ کرد.
در این تصمیم شورا از واقعهای که به کشته شدن ۲۹۰ انسان بیگناه منجر شده بود، ابراز تأسف کرد و از همه کشورها خواست تا اقدامات لازم را برای ایجاد ارتباط بین فعالیتهای نظامی و پروازهای غیرنظامی انجام دهند و در تأمین امنیت هواپیماهای غیرنظامی بکوشند.
همچنین از کمیسیون هوانوردی نیز خواست تا گزارش گروه تحقیق را مطالعه کند و نتیجه مطالعات خود را در جلسه بعدی، به اطلاع آن برساند.
جلسه صدوبیست و ششم شورا که آخرین جلسه مربوط به حادثه ایرباس بود، در ۲۰ مارس سال ۱۹۸۹ برگزار شد. بهرغم مخالفت نماینده ایران، شورا رضایت خود را از گزارش مطالعات کمیسیون هوانوردی اعلام و در نهایت عنوان کرد که از نظر این شورا استفاده از سلاح علیه هواپیمای مسافربری محکوم است و حادثه غیرعمدی که به دلیل عوامل متعدد و اشتباه در شناسایی هواپیما پدید آمده و به انفجار آن هواپیما منجر شده است تأسفبار است.
با توجه به رویه شورا، تصمیم آن در قضیه انهدام ایرباس عادلانه و منصفانه به نظر نمیرسید. البته با توجه به ساختار و ترکیبی که این شورا داشت، انتظاری غیرازآن نیز نبود. در این قضیه شورا تحت تأثیر برخی از ملاحظات سیاسی نتوانست اصول و قواعد حقوقی در اسناد بینالمللی را اعمال و اجرا کند.
در آن مقطع زمانی مقامات ایران به این نتیجه رسیدند که با توجه به نفوذ و قدرت ایالاتمتحده در بیشتر محافل سیاسی و قضایی بینالمللی امیدی به صدور رأی از جانب دیوان بینالمللی دادگستری مبنی بر محکومیت آمریکا در قضیه ایرباس وجود ندارد.
با توجه به این واقعیت بود که مذاکرات بین دو طرف برای حل و فصل اختلافات در خارج از دیوان آغاز و در نهایت توافق شد تا ایالاتمتحده در قبال استرداد دادخواست از سوی ایران خسارات وارد شده به هواپیما و بازماندگان مسافران را بدون قبول مسئولیت پرداخت کند. [۳]
نتیجهگیری
مرور جنایتها و خباثتهایی که آمریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی گاهاً بهصورت مستقیم و یا غیرمستقیم از سوی متحدین منطقهای و بینالمللی خود علیه ملت مظلوم ایران انجام داده است، این واقعیت را به ذهن متبادر میسازد که هرگاه آمریکاییها منافع خود را در رابطه با کشور دیگری در تعارض دیدهاند، سعی کردهاند که از پستترین و خشنترین اعمال برای متقاعد کردن دولت و ملت آن با نیات و خواستههای خودشان استفاده کنند.
آمریکاییها که از همان روزهای ابتدای پیروزی انقلاب با حکومت اسلامیای رو به رو شدند که دیگر به مانند رژیم شاهنشاهی حاضر به اجرای فرامین و سیاستهای آنان در کشور خود و در منطقه مهم غرب آسیا نبود، به طرق مختلف کوشیدند که با فشار آوردن به دولت و ملت ایران، آنان را مجبور کنند تا از آرمانهای ضداستکباری و ضداستعماری خود عقبنشینی کنند که از مهمترین این اهرمهای فشار، تحمیل جنگ فرسایشی هشتساله به ملت ایران بود.
وقتیکه با گذشت هفت سال از جنگ دولت و ملت ایران را در مبارزه با خود با صلابت و پرانگیزه دیدند، سعی کردند با روی آوردن به اعمال وحشیانه، ددمنشانه و غیرانسانی جمهوری اسلامی ایران را وادار به ترک مقاومت کنند که از مهمترین آنان حمایت از صدام در ابعاد مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی در جهت انجام اعمال جنایتکارانه و ناجوانمردانه در جنگ خود با ایران بود که بمباران شیمیایی سردشت که در قسمت اول بدان اشاره شد، اوج این خباثت و رفتار غیرانسانی و در واقع حیوانی بود.
هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن ۲۹۰ انسان بیگناه و به ویژه ۶۶ کودک نیز که بدان اشاره شد از دیگر اقدامات وحشیانه و ضدبشری بود که این بار مستقیماً توسط خود آمریکاییها انجام شد.
جالب است که آمریکاییها با این کارنامه سیاه خود همواره در روابط بینالملل خود را مدعی دفاع از حقوق بشر مبارزه با تروریسم، مدافع آزادی و مخالف با استبداد دولتی دانستهاند.
واقعیت این است که هر وقت که آمریکاییها تشخیص دادهاند برای تحقق منافع پلید خود، نیازمند استفاده از زور آن هم در سطح غیرمتعارف و غیرانسانی و برخلاف اصول و موازین حقوق بینالملل شدهاند، بیرحمانه از آن علیه ملتها استفاده کردهاند که به کار گیری بمب اتم در ناکازاکی و هیروشیمای ژاپن در جنگ جهانی دوم، حمایت از بهکارگیری سلاح کشتارجمعی شیمیایی در جریان جنگ هشتساله ایران و عراق، فاجعه ایرباس و ... تنها نمونههایی از این اقدامات ضد بشری کشوری است که مدعی دفاع از حقوق بشر است.
موارد بیشماری نیز دیده شده که آمریکا از مستبدترین کشورها که همسو با منافع و اهداف ایالات متحده حرکت میکنند، حمایت کرده و در قبال فریاد آزادیخواهی و استقلالطلبی ملتهای آنان، سکوت اختیار کرده است و بعضاً مجوز سرکوب این جنبشهای آزادیخواه را صادر کرده است و این خود نشان از دوگانگی در کاربرد مفاهیمی همچون آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و... در دکترین سیاست خارجی آمریکا میدهد.
بدین ترتیب باید گفت که مقوله حقوق بشر امروز به عنوان ابزاری در اختیار ایالات متحده قرار گرفته است که با توسل به آن بتواند در دولتها، جوامع و ملتهایی که در تعارض با سیاستها و برنامههای او پیش میروند، دخالت کرده و به بهانه دفاع از آن، روند استقلالطلبی و استعمارستیزی آنان را متوقف کند.
منابع
[۱] نگین ایران، شماره ۵، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تابستان ۱۳۸۲، صفحات ۷ و ۸
[۲] خرمی، محمدعلی، جنگ ایران و عراق در اسناد سازمان ملل متحد، جلد هشتم، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۸۹ صفحات ۳۶۹ و ۳۷۰
[۳] فصلنامه نگین ایران، شماره ۵، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تابستان ۱۳۸۲، صفحات ۱۳ و۱۴
انتهای پیام/ 118