روایتی از سلحشوری روحانی شهید «داود عسگرنیا»

روحانی «داود عسگرنیا» یکم آبان سال 1339 در تبریز متولد شد و 21 بهمن سال 1364 طی عملیات والفجر 8 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۶۶۰۷۷
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۱:۱۰ - 15September 2021

روحانی که لباس رزم بر تن کرد/// عکس شهید در کتاب ماه خندان وجود دارد، چنانچه این کتاب را دارید، عکس شهید را از روی آن بردارید و بارگذاری کنید/// مقدمه مناسب نیست///

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، نقش‌آفرینی مردم ایران در طول هشت سال جنگ تحمیلی را نمی‌توان با هیچ اتفاق تاریخی دیگر در هیج یک از نقاط دنیا قیاس کرد. مردمی که علی‌‎رغم امکانات کم، با دست خالی، سینه سپر کرده و به جنگ با قدرت‌های دنیا رفتند.

یکی دیگر از نکات مهم دفاع مقدس، حضور تمامی اقشار جامعه در رده‌های سنی مختلف در جبهه است، روحانی شهید «داود عسگرنیا» در راستای عمل به دستورات دینی و لبیک گویی به فرمان معمار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره)، لباس رزم برتن کرده و عازم جبهه شد. در ادامه معرفی شهدای روحانی آذربایجان شرقی، به مرور بخشی از زندگی و نحوه شهادت این شهید می‌پردازیم.

زندگینامه شهید «عسگرنیا»

وی در نخستین روز از آبان سال 1339 در تبریز متولد شد و پس از گذراندن دوره راهنمایی، علاقه‌مند به فراگیری علوم دینی شد. داود در مدرسه، ولی عصر (عج) تبریز پذیرفته شد و با طی این مسیر، لباس روحانی بر تن کرد. در سال‌های شکل‌گیری انقلاب، مردم را همراهی می‌کرد و پس از پیروزی نیز در هر جایی که نیاز به خدمت بود، قرار گرفت و برای سعادت مردم کوشید؛ به طوری که اوایل انقلاب به همراه دوستانش شب تا صبح در خیابان‌ها کشیک می‌داد. 

داود که همواره عشق به شهادت را در دلش می‌پروراند، مناجات و وصیت‌نامه‌ خود را نوشت و از سوی دفتر تبلیغات حوزه، عازم مناطق جنگی شد.

حضور در مناطق جنگی

داود به عنوان مبلغ عازم جبهه شده بود، اما با دیدن سلحشوری همرزمانش، در چندین عملیات شرکت کرد. عملیات والفجر 8 بود نیرو‌ها پشت خاکریز در کمین نشسته بودند. پاترول خاکی رنگی که تمام بدنه، حتی شیشه‌هایش با گل پوشانده شده بود، به آهستگی در مسیر جاده خاکی حرکت می‌کرد.

داود و یکی دیگر از رزمندگان که از نظر جثه و هیکل قوی به نظر می‌رسید. سوار پاترول بودند و هر چند متر یکبار توقف کرده و بین رزمندگان مهمات تقسیم می‌کردند.

دقایقی بعد، داود نیز با پیشانی بند «یاعلی مدد» در میان رزمندگان نشسته بود و آرام و آرام زیر لب ذکر «یاعلی مدد» را زمزمه می‌کرد و نیرو‌ها آماده شروع عملیات بودند و شور و اشتیاق در چهره تک تک آن‌ها هویدا بود.

ناگهان سکوت رزمندگان به فریاد «یازهرا»، «یاحسین» و «یاعلی» تبدیل شد و با صدای شلیک گلوله آرپی‌چی‌زن‌ها، عملیات آغاز شد. نیرو‌ها پشت سنگر‌ها از میان کانال‌های بتنی، به صورت نیمه خیز پیشروی می‌کردند و داود نیز با اشتیاق جلو می‌رفت که سرانجام او 21 بهمن سال 1364 در عملیات والفجر 8 به خیل شهدا پیوست.

وادی رحمت مثل همیشه در مراسم تشییع شهدا غلغله می‌شد. چند ماهی از شهادت داود گذشته بود، اما تازه پیکر متلاشی شده‌اش را پیدا و به تبریز منتقل کرده بودند. مردم شهیدپرور تبریز پیکر مطهر شهید عسگرنیا را تشییع کرده و به آرامگاه ابدی‌اش سپردند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها