آخرین یادگاری شهید «دهقان منشادی» بر دیوار مغازه محله‌اش

شهید «سید مرتضی دهقان منشادی» در آخرین روز‌های مرخصی خود که در روستای «منشاد» مشغول به کار بود، به مغازه لبنیاتی روستا رفته و از فروشنده حلالیت طلبیده و از شهید شدن خود صحبت کرده بود.
کد خبر: ۴۶۶۰۹۶
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۴۰۰ - ۰۵:۴۳ - 11July 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، اقتدار و امنیت امروز کشور ما مرهون جانفشانی و ایثار شهیدانی است که قهرمانانه برای امنیت و در راه اقتدار مردم و کشور، جان خود را فدا می‌کنند. «سید مرتضی دهقان منشادی» از جمله شهدای نیروی انتظامی استان یزد است که در راه تأمین امنیت جان خود را فدا کرده است.

زندگی‌نامه شهید «سید مرتضی دهقان منشادی»

«سید مرتضی دهقان منشادی» اول اردیبهشت سال ۱۳۷۰ در خانواده‌ای مذهبی و از تبار سادات در یزد به‌دنیا آمد. وی دوران دبستان خود را در مدرسه «هاشمی» و راهنمایی در مدرسه «خاتم» با موفقیت به پایان رساند؛ ولی دوره متوسطه را در دبیرستان شبانه‌روزی «سهروردی» به‌صورت ناتمام رها کرد و به خدمت مقدس سربازی اعزام شد.

«سید مرتضی» پس از پشت سر گذاشتن دوره آموزشی در مرکز آموزش «محمد رسول‌الله (ص)» بیرجند، به مرزبانی استان سیستان و بلوچستان، هنگ مرزی «میرجاوه» منتقل شد تا به وظیفه خود در دفاع از مرز‌های جمهوری اسلامی ایران در این خطه از سرزمین عمل کند.

نگاهی به زندگی شهید امنیت؛ شهید «مرتضی دهقان منشادی»

وی به اقامه نماز اول وقت اهمیت می‌داد و انسانی فعال، پرشور و مخلص و از معرفت و اعتقاد اسلامی والایی برخوردار بود و همواره شهادت در راه حفظ مرز‌های ایران اسلامی و دفاع از مکتب اهل بیت (ع) را آرزو می‌کرد.

«سید مرتضی» آخرین مرخصی خود را از تاریخ ۱۳۹۱/۰۱/۲۹ تا ۱۳۹۱/۰۲/۱۷ در یزد سپری کرد؛ اما در طول مرخصی‌های خود و زمان تحصیل، همواره کمک حال پدر زحمتکش خود در امور درب و پنجره‌سازی و اجرای شیروانی بود و هرگز اوقات خود را به بطالت صرف نمی‌کرد. او در آخرین روز‌های مرخصی خود که در روستای «منشاد» مشغول به کار بود، به مغازه لبنیاتی روستا رفته و از فروشنده (حاج احمد دهقان) حلالیت طلبیده و گفته بود که برای آخرین‌بار به مرخصی آمده است و از شهید شدن خود صحبت کرده بود. او عنوان کرده بود که «مطمئنم دیگر برنمی‌گردم و شهید می‌شوم؛ اگر من شهید شوم، شما ناراحت می‌شوید؟» مغازه‌دار نیز گفته بود: «این حرف‌ها را نزن، برای تو زود است که شهید شوی»؛ اما «سید مرتضی» در جواب گفته بود که «من مطمئنم دیگر برنمی‌گردم و غصه و ناراحتی من فقط بابایم؛ سعید است».

او در پایان، این جمله را به رسم یادبود و یادآوری آن‌روز روی دیوار مغازه لبنیاتی به یادگار نوشت که: «رفاقت قصه تلخیست که از نامش پیداست. سرسبزی دردست توست».

«سید مرتضی» بیست و پنجم خرداد سال ۹۱، درحالی که جمعی گروهان مرزی لار بود، پس از اعلام بیسیمی مرزداران حاضر در کمین پاسگاه مرکزی مستقر در منطقه «بوک»، مبنی بر ورود تعداد ۱۰ الی ۱۵ نفر از اشرار مسلح و کاروان مواد مخدر، به‌همراه اکیپی از مرکز گروهان مذکور با سلاح و تجهیزات کافی به محل اعزام می‌شود و در این جریان، ناگهان تعدادی شرور مسلح به سمت نیرو‌های مرزبانی در حال تردد، تیراندازی می‌کنند و مرزداران نیز بلافاصله با اتخاذ موقعیت مناسب با آن‌ها وارد درگیری می‌شوند.

نگاهی به زندگی شهید امنیت؛ شهید «مرتضی دهقان منشادی»

«سید مرتضی دهقان منشادی» در این عملیات، جانانه با اشرار مسلح مقابله کرد و پس از وارد کردن خسارات سنگین به آن‌ها، سرانجام از قسمت پهلوی راست مورد اصابت گلوله قرار گرفت؛ بنابراین نیرو‌های امدادی او را سریعاً برای مداوا به بیمارستان منتقل کردند؛ اما به علت شدت جراحات وارده، روح ملکوتی او با شوق وصال، دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبود شتافت.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار