همسر شهید مدافع حرم «محمدتقی سالخورده»:

«محمدتقی» وصیت‌هایش را روی عکس‌های یادگاری با «زینب» نوشت

«قاسمی» گفت: «محمدتقی» وصیت‌هایش را برای دخترمان «زینب» روی عکس‌های یادگاری‌ای که با هم داشتند، نوشت تا برای همیشه بماند.
کد خبر: ۴۶۸۰۴۲
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۵:۴۳ - 23July 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، «محمدتقی سالخورده» یکم دی سال ۱۳۶۵ در روستای «شهاب‌الدین» نکا در خانواده‌ای باایمان و دوستدار اهل بیت (ع) متولد شد. وی در سایه محبت‌های پدر و مادر پاکدامن و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد و به فراگیری تحصیل پرداخت و در فروردین سال ۱۳۸۵ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و تحصیلاتش را در مقطع لیسانس نظامی از دانشگاه امام حسین (ع) با موفقیت پایان رساند.

«محمدتقی سالخورده» مهر سال ۱۳۹۰ با «سیده نرگس قاسمی» ازدواج کرد و در تاریخ ۱۶ مرداد سال ۱۳۹۳ صاحب فرزند دختر شد که نامش را «زینب» گذاشتند. وی عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در یگان ویژه صابرین در لشکر ۲۵ کربلا به اسلام خدمت می‌کرد تا این‌که به‌عنوان مستشار در تاریخ ۱۹ مهر سال ۱۳۹۴ به سوریه اعزام شد و به مدت ۵۶ روز در ماموریت بود و در ۱۴ فروردین سال ۱۳۹۵ برای دومین‌بار به کشور سوریه اعزام شد و ۶ روز بعد در تاریخ ۲۱ فروردین سال ۱۳۹۵ در شهرک «خان‌طومان» استان «حلب» سوریه در دفاع از حرم آل الله، به‌دست تکفری‌ها به شهادت رسید.

«محمدتقی» وصیت‌هایش را روی عکس‌های یادگاری برای «زینب» نوشت

«سیده نرگس قاسمی» همسر شهید سالخورده به ذکر خاطره‌ای از این شهید پرداخته و گفته است: «جان کلامش در شب خواستگاری این بود که «می‌دانم شرمنده همسرم می‌شوم، اما می‌خواهم همسنگرم باشد». مراسم عقدمان در ۱۷ مهر سال ۱۳۹۰ مصادف با تولد امام رضا (ع) برگزار شد و یک سال‌ونیم بعد، یعنی  ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۹۲ هم‌زمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه (س)، مراسم عروسی‌مان بود. سه‌سال با هم زندگی کردیم و حاصل زندگی عاشقانه ما، تولد دخترم «زینب» در ۱۶ مرداد سال ۱۳۹۳ است.

«محمدتقی» از نظر من هیچ نقصی نداشت؛ چون تمام کارهایش را با اخلاص تمام انجام می‌داد. فروتنی و تواضع، بزرگ‌ترین درسی بود که از «محمدتقی» یاد گرفتم. به او می‌گفتم: «حتی وقتی تو پیشم هستی، دلم برات تنگ میشه!» سر کار هم که می‌رفت، تا به خانه برگردد، قلبم این دوری را تاب نمی‌آورد.

اولین اعزامش به سوریه، در مهر سال ۹۴ بود که ۵۶ روز در جبهه مقاومت حضور داشت. در منطقه، فرماندهی گردان عمار را به عهده داشت. اعزام بعدی‌اش نیز در ۱۴ فروردین سال ۹۵ اتفاق افتاد و یک هفته بعد از آن، یعنی در ۲۱ فروردین به شهادت رسید.

اسم «زینب» را خیلی دوست داشت. زینب چند روز قبل از رفتن پدرش، خیلی شیرین زبانی می‌کرد. «محمدتقی» به من گفت: «زینب کم‌کم داره همه‌چیز را تکرار می‌کنه. می‌تونی قرآن رو بهش آموزش بدی». او وصیت‌هایش را برای دخترمان «زینب» روی عکس‌های یادگاری‌ای که با هم داشتند، نوشت تا برای همیشه بماند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها