برش کتاب/ بخش چهارم؛

سلوک عرفانی شهید دفاع مقدس با سوره‌ای از قرآن کریم

مهدی خلفی از رزمندگان ایرانی در دفاع مقدس با بیان خاطره‌ای در کتاب «دِین»، به شرح نحوه شهادت و سلوک معنوی یکی از همرزمانش پرداخته است.
کد خبر: ۴۷۰۴۴۱
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۲۰ - 18August 2021

سلوک عرفانی شهید دفاع مقدس با سوره‌ای از قرآن کریمبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، متن زیر قسمتی از کتاب «دِین» به کوشش علی مسرتی و برگرفته از خاطرات گردآوری شده بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است.

مطلبی که از این کتاب انتخاب شده، خاطره شهادت یکی از رزمندگان اسلام است که مهدی خلفی، یکی از رزمندگان آن را نقل می‌کند و همچنین پیامی که بچه‌های مسجد جزایری از علی شمخانی مبنی بر وقوع یک عملیات دریافت کردند.

«مهدی خلفی تعریف می‌کرد: روز اول آذر ۱۳۵۹ بابک معتمد و سعید درفشان برای اطلاع از بچه‌های مقر کوت‌ شیخ و هماهنگی لازم با ما از مقر نیروی دریایی به سمت آنجا حرکت کردند. بین راه بلواری عمود بر رودخانه بود که به دلیل تسلط و دید نیرو‌های عراقی از روی ساختمان‌های بلند آن سوی رودخانه، معمولاً بچه‌ها برای عبور از آن مشکل داشتند. آن‌ها مجبور بودند تا با ایجاد خط آتش از تمرکز تیراندازی دشمن بکاهند تا بچه‌ها یکی یکی بتوانند به سرعت از عرض آن عبور کنند.

بابک و سعید در حال عبور از عرض این خیابان بودند که عراقی‌ها به سمت آن‌ها آتش گشودند و یک گلوله به زیر قلب بابک اصابت کرد. سعید از بچه‌هایی که آن اطراف مستقر بودند، کمک گرفت و بابک را با اولین خودرویی که پیدا کرد به بیمارستان برد، اما پیش از آنکه به بیمارستان برسند، بابک در حال ذکر گفتن در آغوش سعید به شهادت می‌رسد.

بابک به آیات «وَ جِی‌ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّکْرى «۲۳» یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی«۲۴»/ و جهنم را حاضر سازند آن وقت انسان متذکر می‌شود، اما چه وقت تذکر است؟...» (فجر) به سوره فجر علاقه و اهتمام زیادی نشان داشت و همین آیه را در سرآغاز وصتنامه خود آورده است. وقتی بابک این آیه را می‌خواند یا می‌شنید، در تفکر عمیقی فرو می‌رفت؛ گویی از عالم ماده جدا می‌شد و در عالم معنا سیر می‌کرد.

خانواده بابک در اهواز سکونت داشتند، اما گویا برنامه بلندمدت آن‌ها این بود که پس از بازنشستگی آقای معتمد (پدر بابک) به زادگاه خود یعنی شهر دزفول برگردند و آنجا ساکن شوند؛ بنابراین پیکر جوان رشیدشان را به دزفول انتقال دادند و در مزار شهدای آنجا دفن کردند.

بچه‌های مسجد پس از گذشت چند روز از شهادت بابک، پیامی شفاهی را از علی شمخانی دریافت کردند که عملیاتی در پیش است و به اهواز برگردند. بچه‌ها جلسه‌ای برگزار کردند و پیام شمخانی را مطرح کردند. بچه‌های مسجد جزایری تصمیم گرفتند که در اسرع وقت برگردند اما بچه‌های غیربومی و مقر دیگر گفتند که مدتی آنجا می‌مانند؛ لذا بچه‌ها با تجهیزاتشان به اهواز برگشتند و به پادگان «گلف» که به پایگاه «منتظران شهادت» تغییر نام پیدا کرده بود، رفتند.»

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها