در خاطرات شهید «مسعود آهنگری» عنوان شد؛

وای به روزی که جوانان از فرهنگ غرب الگو بگیرند

برادر شهید «مسعود آهنگری» گفت: «برادرم می‌گفت: ان‌شاءالله جنگ به زودی به پایان خواهد رسید. شما باید بعد از این به انجام کار‌های فرهنگی بپردازید و وای به روزی که جوانان ما فرهنگ غرب را سرلوحه زندگی خود قرار دهند.»
کد خبر: ۴۷۳۴۳۷
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۷ - 25August 2021

وای به روزی که جوانان از فرهنگ غرب الگو بگیرندبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، با قدومش در سال ۱۳۳۷ در مرزن­‌آباد، کاشانه «حمدالله و عذرا» را گرمایی دگر بخشید. پنجمین فرزند خانواده و چشم و چراغ پدر و مادری کشاورز و متدین.

مادر کودکانه­‌های «مسعود» را این­گونه ورق می­زند: «من دوست داشتم که خداوند فرزندی به من عنایت کند که باایمان و در خدمت جامعه و قرآن باشد. پسرم در شب اول ماه مبارک رمضان به دنیا آمد. او را قنداق می­‌کردم و با خود به مسجد می­‌بردم و نماز و قرآن می‌خواندم. برای همین، علاقه زیادی به آن­جا داشت. بزرگ­تر که شد، در انجام واجبات و ترک محرمات کوتاهی نمی‌­کرد. همیشه در صفوف نماز جماعت شرکت داشت. مسعود در اوقات فراغت، بچه‌ها را در مسجد جمع می­‌کرد و به آن­ها قرآن می­‌آموخت.»

در ارادت مسعود به اهل بیت (ع) نیز، همین بس که در ایام محرم، پای ثابت هیئت­‌های عزاداری بود و به محبّین اهل­بیت خدمت می­‌کرد. شش سال ابتدائی تحصیلی‌اش، در دبستان دولتی «داریوش» در زادگاهش «مرزن‌­آباد» چالوس طی شد. سپس، با گذر از مقطع راهنمایی، وارد دبیرستان «رضا پهلوی» چالوس شد و تا دیپلم رشته طبیعی پیش رفت.

عذرا از آن روز‌های فرزندش می‌گوید: «به حقوق دیگران خیلی احترام می‌­گذاشت. در دوران مدرسه که به او پول توجیبی می­‌دادم، بخشی از آن را به فُقرا می­‌داد.» او در ادامه، از خلق‌وخوی مسعود سخن می­‌راند: «به من و پدرش علاقه خاص داشت و به ما احترام می‌گذاشت. همیشه در کار‌های کشاورزی و منزل، کمک حال­مان بود و هرگز دست به اعمالی نمی­‌زد که از او ناراحت شویم.»

مسعود در ۱۳۵۵/۱۱/۱۸، برای خدمت سربازی به اهواز رفت؛ تا این­که به فرمان امام خمینی، پادگان را ترک کرد و راهی تهران شد. او روز‌ها در پایگاه بود و شب­ها مشغول توزیع اعلامیه. مسعود که به واسطه مطالعه آثار امام‌خمینی، با افکار و اهداف ایشان آشنا شده بود، در اکثر تظاهرات خیابانی و محافل سیاسی، حضور فعال داشت.

او در سال ۱۳۵۸ به سِمَت محافظ بیت امام منصوب شد. علاوه بر آن، در نهاد بسیج نیز فعالیت‌های چشمگیری داشت. با عضویت در سپاه تهران در ۱۳۵۹/۸/۲۵، دوره آموزش دو ماهه پاسداری را در پادگان امام‌حسین (ع) تهران طی کرد. او هم‌زمان با پوشیدن جامه پاسداری، به عنوان جانشین دسته، راهی مناطق نبرد شد.

روایت خواهر شهید

«فهیمه» از برادرش یاد می‌کند: «بعد از اولین اعزام که به مرخصی آمد، مادرم برای او یک گوسفند قربانی کرد. مسعود با دیدن این صحنه گفت: مادر! چرا قربانی کردید؟ بهتر است به جای این کار به افراد جنگ­‌زده و فقیر کمک کنید.»

مسعود در سال ۱۳۶۰ نیز، از لشکر ۱۰ سیدالشهدا، در کِسوت یک نیروی عملیاتی، عازم جبهه شد. در ارادت مسعود نسبت به خانواده‌های شهدا، همین بس که با حضور در جمع این عزیزان، ضمن دلجویی، این نوید را به آنان می‌داد: «خوشا به سعادت‌تان که فرزندان‌تان در راه دین به شهادت رسیدند.»

گل‌گفته‌های «علیرضا» نیز درباره برادرش شنیدنی است: «می‌گفت: ان‌شاءالله جنگ به زودی به پایان خواهد رسید. شما باید بعد از این به انجام کار‌های فرهنگی بپردازید. می‌گفت: وای به روزی که جوانان ما فرهنگ غرب را سرلوحه زندگی خود قرار دهند. هرگاه در وجود خود تغییر و تحولی احساس کردید، آن زمان، زمان آشنایی با اسلام است. نباید اسلام را کورکوررانه قبول کنید؛ بلکه باید آن را نزد علما بیابید.»

مادرش در روایتی دیگر، از مسعود این‌گونه بیان می‌کند: «وقتی که می­‌خواست راهی جبهه شود، به او گفتم: پسر جان! تو که تازه آمدی. گفت: مادر جان! ما جوانان باید در جبهه حضور داشته باشیم. وطن­‌مان در خطر است. شما نگویید که فردا یا پس­‌فردا بروید؛ بلکه باید بگویید که همین الان بروید. اگر ببینید که رُفقای من آن­جا چه‌کار می­کنند، راضی نمی‌­شوید که من یک دقیقه این­جا بمانم.»

و سرانجام، مسعود در ۱۰ شهریور ۱۳۶۰ در منطقه بازی­‌دراز، به جمع یاران شهیدش پیوست. پیکر پاکش نیز بعد از یازده ماه، که با ماه مبارک رمضان مصادف شده بود، تشییع، و در گلستان شهدای «امام‌­زاده خلیل» زادگاهش به خاک سپرده شد.

وصیتنامه شهید مسعود آهنگری

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

سپاس خدای را که توفیق خدمت در راهش را نصیبم کرد و امیدوارم این فراز و نشیب را به یاری او طی نموده و مفتخرانه در درگاهش با سرافرازی روی بیاورم و همچنین در محضر رهبر عظیم الشان اسلام و ائمه اطهار و قائم آل محمد (عج) تعالی فرجه و نایب خاصش امام خمینی خشنود و روسفید باشم. غرض از نوشتن مطالب فوق جهت آگاهی برادران از خط مشی اینجانب می‌باشد که خدای ناکرده مپندارند که کورکورانه در این راه قدم گزارده‌ام بلکه تنهای تنها برای خدا می‌باشد والا معنا ندارد و ضمناً به برادران و خواهران توصیه می‌کنم که از این راه فارغ شوند و همواره در استحکام آن بکوشند تا به یاری حق پرچم اسلام را در سراسر گیتی برافرازیم.

در پایان برای کلیه دوستان و آشنایان بالاخص پدر و مادر و برادر و خواهر و کل خانواده توفیق خدمت در راه اسلام و مسلمین را دارم از درگاه خداوند متعال. ۱۳۵۹/۱۱/۱۸

ضمناً به خاک سپردن من فرقی نمی‌کند هر جا که باشد خاک از آن خداست. چنانچه امکان حرکت داشت به بهشت زهرا یا مرزن آباد، ولی در کل هر جا باشد. به برادرم محمود سفارش زندگی پدر و مادر را می‌کنم؛ و به برادرم علیرضا سفارش خدمت در راه خدا. در پایان عرایضم می‌گویم که تمام وصیت‌های من در داخل چمدانم در تهران می‌باشد که می‌توانید بخوانید و اگر ممکن بود عملی اش بگردانید خیر و سلامت شما را از پیشگاه، ولی الله عجل الله تعالی خواهانم. ۱۳۶۰/۱/۳۱، مسعود آهنگری

اتنهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها