به گزارش گروه بینالملل دفاعپرس، وبینار خروج آمریکا از منطقه با حضور کارشناسان برجسته روز دوشنبه در تهران برگزار شد.
دکتر «ابوالفضل ظهره وند» سفیر اسبق ایران در افغانستان در این وبینار گفت، آمریکا پس از یک سال و نیم مذاکره با طالبان آنها را با دولت روبهرو کرد.
ظهرهوند افزود: «بزرگترین دستاورد مدافعان حرم این بود که جریان مقاومت به ژئوپلتیک مقاومت تبدیل شد. سوریه، عراق، یمن و افغانستان که جزء حوزه تمدنی ایران هستند از جمله این حوزه ژئوپلتیک است.»
این دیپلمات سابق جمهوری اسلامی ایران گفت: «آمریکا در افغانستان به دنبال پاکسازی نژادی بود و قصد داشتند دویست و پنجاه هزار نفر ناشناس را بهعنوان مولفه ژئوپولتیکی از افغانستان خارج کنند. مردم افغانستان با انقلاب اسلامی ایران آشنا بودند و آمریکا به دنبال پاکسازی آنها بودند. این مدافعان حرم بودند که کمر آمریکا را شکستند و آنها از افغانستان خارج شدند.»
ظهره وند در ادامه گفت: «اکنون [ویلیام] بِرنز (رئیس سیا) بهدنبال ایجاد جریانی در برابر محور مقاومت است. در این میان برخی از اعضای طالبان در حال ریزش و جذب شدن در داعش هستند و این مسئله تنشها را افزایش خواهد داد. ایران در هشت سال گذشته دیپلماسی فعالی در افغانستان نداشت و اکنون نیز شاهد دور جدیدی از تنش را در این کشور شاهد هستیم. باید از مسئله افغانستان این درس را گرفت که کنار گذاشتن توان داخلی نتیجهای همچون افغانستان را به دنبال دارد»
دکتر «محمد اسحاقی» معاون پژوهش و آموزش مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی نیز به عنوان مدیر این وبینار با تأکید بر سخنان ظهرهوند گفت، جنایاتی که علیه فرهنگ افغانستان صورت گرفته قابل پیگیری است و از بین بردن زیرساخت های توسعه افغانستان توسط آمریکا نیز قابل شکایت است.
«دکتر سیدرضا صدرالحسینی» کارشناس مسائل سیاسی نیز در این وبینار گفت: «یکی از موضوعات مهمی که باید آمریکا بعد از بیست سال پاسخ دهد این است که چرا وارد این کشور شد. آنها چند شعار اصلی داشتند: ایجاد دولت لیبرال و دموکرات، ایجاد ملت منسجم و همدل، کاهش کشت و تولید مواد مخدر، کاهش تولید و تکثیر گروهها و جریانهای تروریستی، ایجاد پلیس قدرتمند، توسعه اقتصادی و بهطور کلی ساختن افغانستان به عنوان الگویی در منطقه.
صدرالحسینی افزود: «در مجلس ششم برخی نمایندگان پشت تریبون گفتند صدای چکمه آمریکا شنیده میشود و دیگر مقابله با آمریکا به صلاح نیست. آمریکا همزمان با ورود به افغانستان و عراق، بهدنبال شرایطی بود که دیگر جریانهای ضد آمریکایی ایجاد نشوند. در این بیست سال، در افغانستان نه انتخابات درستی بود و نه ملت منسجمی ایجاد شد. کشت خشخاش افزایش یافت و ارتش افغانستان در برابر طالبان نتوانست کاری کند. جریانهای تروریستی امروز افزایش یافته و داعش در برخی نقاط آن پرچم بلند کرده و حتی شماری گروه بدون پرچم نیز ایجاد شده اند.»
این کارشناس مسائل سیاسی گفت: «تسلیحاتی که آمریکاییها در افغانستان جا گذاشتهند، با توجه به اینکه تعداد بالگردهای بلک هاوک در افغانستان هشتاد و پنج درصد بیشتر سایر کشورها است، به دست جریانهایی مانند داعش و تروریستهای بی پرچم میافتند. حتی دستگاههای اطلاعاتی مانند اسکن چشم در اختیار طالبان است. آمریکاییها آمدنی متجاوزانه و رفتنی غیرمسئولانه داشتند.»
صدرالحسینی در ادامه گفت: «در خصوص افغانستان باید گفت آمریکاییها هم مجبور شدند بروند و هم خودشان میل به رفتن داشتند. دولت [اشرف] غنی که کاملاً وابسته بود اصلاً مورد حمایت مردم نبود. به همین دلیل درب پادگانها باز میشد. شرایط نفرتی که آمریکا علیه خود ایجاد کرده بود بهطوری بود که مردم از دولت و ارتش و پلیس وابسته حمایت نمیکردند. مردم افغانستان اکنون مردمی ضد آمریکایی هستند.
وی ادامه داد: «در این بیست سال آمریکاییها کارهایی کردند که یکی از آنها دنبال کردن هدف تغییر فرهنگ بود و تلاش فراوانی در این زمینه کردند. دوهزار ایستگاه رادیویی و تعداد کثیری شبکه تلویزیونی و اِنجیاو و جراید به وجود آمد ولی تلاش برای تغییر فرهنگ، یک جدایی و عدم همبستگی بین مردم افغانستان ایجاد کرد. البته بالای نود درصد مردم همچنان فرهنگ بومی و اصیل افغانی دارند و مجموعه محدودی فرهنگ و جشنها و محافل آمریکایی را با مرکزیت کابل دنبال میکردند. به همین دلیل طالبان به محض ورود مورد استقبال قرار گرفت.»
صدرالحسینی گفت: «در عراق نیز همین موارد تکرار شد. بهجز مسئله مواد مخدر، در عراق نیز همین اتفاقات تکرار شد. در این مدت، از سال ۲۰۰۳، تمام این برنامههای فرهنگی افغانستان در عراق نیز انجام شد اما نهایتاً مرجعیت شیعه حرف اول و آخر را زد و جریان مقاومت نهضتی در پارلمان تشکیل داد و اخراج آمریکا را رقم زد. اخراج در عراق وزن بیشتری دارد زیرا همیت بیشتری نیز در آنجا دارد. نکته اساسی این است که اگر یک دهم هزینههای آمریکا در این دو کشور برای آبادانی آنها انجام شده بود این اتفاقات نمیافتاد و این بهخاطر دیدگاه امپریالیستی است که بر کشیدن شیره کشورها تمرکز دارد و نه توسعه در آنها».
این کارشناس امور سیاسی افزود: «پاسخ این سوال که چرا جمهوری اسلامی با توجه به توان و نفوذ خود و بهرهمندی از مجموعه فاطمیون، همانند آنچه در عراق و سوریه رخ داد، وارد قضیه طالبان نشد این است که بهطور مشخص دو دولت قانونی در سوریه و عراق از جمهوری اسلامی درخواست کمک کردند و در این دو کشور شخصیتهای موثر مقاومتی مانند بشار اسد حضور داشتند که هرگز کشورش را ترک نکرد. در عراق نیز آنها مردم کشورشان را تنها نگذاشتند اما دولت وابسته افغانستان حاضر نبود حتی به توافقات ایران و کابل تن دهد و تبعیت کند. پس کمک به دولت وابسته به آمریکا صلاح نبود. اکنون نیز به میزان رعایت منافع جمهوری اسلامی با افغانستان همکاری خواهیم داشت.»
اسحاقی در ادامه گفت، در حال حاضر، افول آمریکا در جنبههای قدرت نرم و سخت خود را نشان می دهند و این افول بهخاطر پدیده سلطه و تجاوز است و در نهایت در افغانستان بیشتر جنبه فرار داشت. یکی از بزرگترین جنبههای شکستهای آمریکا، شکست مدل لیبرال دموکراسی است که برخی در ایران هنوز به دنبال آن هستند. فکر میکنم در آینده در برخی دولتهای وابسته به آمریکا نیز شاهد فروپاشی خواهیم بود.
دکتر «داود عامری» دبیر کل مجمع جهانی صلح اسلامی در این ونینار بیان داشت، سه جبهه در منطقه در حال نبرد هستند: جریان آمریکایی ها و متحدان، جریان مقاومت و فرهنگ اسلامی و جریانی که ضلع سوم مثلثی است که به عنوان مردم با نگرشها و خاستگاههای مختلف شناخته میشود.
عامری گفت: «جبهه مقاومت با مجاهدت مردان بزرگی همچون شهید [قاسم] سلیمانی، از یک سو نگذاشتند آمریکاییها به بسیاری از اهداف خود دست یابند و از یک سو اهداف انقلاب را میسر کردند. شکست آمریکا محصول ناکامی خودشان نیست بلکه محصول تلاشهای جریان مقامت است. مردم نیز به عنوان ضلع سوم باید مورد تحلیل قرار گیرند».
دبیر کل مجمع جهانی صلح اسلامی افزود: «آمریکاییها آشکارا در دویست منطقه جهان حاضرند. در همین منطقه دهها پایگاه رسمی و غیررسمی دارند. علتشناسی اهداف خروج آمریکا باید کالبد شکافی شود و یکسویه نگاه نکنیم. البته ما باید بهرهبرداری خود را داشته باشیم و این شکست را بازگو کنیم اما این سکه روی دیگری هم دارد. آیا آمریکا از منافع خود در افغانسان چشم پوشی کرده است؟ از این پس نقش آمریکا در منطقه چه خواهد بود؟ راهبردهای جمهوری اسلامی در قبال آن چه خواهد بود؟»
عامری افزود: «آمریکا با این همه حضور پرقدرت در منطقه، حین خروج از افغانستان برنامه دومش چیست؟ آمریکا آشکارا در غرب و شرق آسیا حضور داشته و در برخی مناطق غرب آسیا حضور آمریکا بیشتر نیز شده و آنها نقاط جدیدی را انتخاب کردهاند. اولاً آمریکا منافع زیادی از جمله در زمینه انرژی و تجاری و ژئوپولتیک در منطقه دارند. نکته بعد اینکه آمریکا منطقه را تهدیدی برای قدرت خود میداند. آنها اگر مجبور نشوند منطقه را ترک نمیکنند. اگر هم صد بار آنها را از مطقه بیرون کنند چهار دست و پا برمی گردد».
او در ادامه گفت: «دو تفکر در آمریکا وجود دارد، یکی درباره حضور سخت و یکی حضور خودخواسته (نرم). استراتژی باخت باخت افغانستان از دوره اوباما مطرح بود و آمریکا فهمید این نوع از حضور منتج به شکست خواهد شد. بنابراین آنها معتقدند افغانستان امن به نفع ایران و روسیه و چین خواهد بود و به همین دلیل آنها خواستار آنارشی مهندسی شده در منطقه هستند. همان کاری که با داعش انجام دادند. درخواست برای خروج آمریکا یا منتج به دست به اسلحه بردن آنها خواهد شد یا آنها تغییر وضعیت میدهند تا به شکل دیگری در منطقه حضورشان را حفط کنند. اعراب و ترکها در ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ بارها به آمریکا گفتند چرا برخی از کارهای خود را به ما نمیسپارید. در جنگ نرم تغییر ساختار دنبال می شود. شکست راهبرد اشغال برای آمریکا ثابت شده و حرکت به سمت حضور نرم است.»
عامری در ادامه گفت: «نیروهای نیابتی آمریکا در منطقه از جمله صهیونیستها تمام تلاش خود را میکنند، نخبگان تحصیلکرده غرب، بیداری اسلامی را منحرف کردند و جریانهای دیگری از جمله سعودیها با مدیریت صهیونیستها و رسانههای وابسته نیز حضور دارند. رسانههای عبری-عربی جزو نیروهای نیابتی آمریکا هستند. به غیر از اینها، افراطیگرایان تروریستی مانند داعش نیز نیروی نیابتی آمریکا محسوب میشوند. آمریکا جزئی از طالبان را جداسازی کرده و آموزش داد و نباید آنها را نادیده گرفت. انتقال نیروهای آمریکا به اردن و امارات و عربستان را در نظر بگیرید. نقشه آمریکا چیست؟ اکنون دیگر سیاست همزیستی با تروریسم و بهرهمندی از آن از سوی آمریکا دنبال میشود و نه مبارزه با تروریسم».
وی متذکر شد: «به گفته اندیشکدههای آمریکایی، خروج آمریکا پایان نیست، بلکه آغاز یک فرایند است که باید آن را بشناسید. منافع آمریکا در منطقه برای بقای این کشور ضروری است. آنها به تغییر وضعیت فکر میکنند. اندیشکده "کویینسی" در سه بیانیه اعلام کرده که این اعلام خروج آمریکا یکی از مهمترین اقدامات برای افزایش حضور نرم افزاری است. موسسه "بروکینگز" در هجده گزارش گفته آمریکا باید خود را از گرفتاریهای منطقه خارج کند. شکست راهبرد اشغال آمریکا را باید تبیین کرد اما باید به جنبههای دیگر نیز اشاره کرد. حضور آنها در اردن باید بررسی شود و آنها در قطر، اردو زدهاند. صدها تشکل مردمی توسط آمریکا ساخته شده است. دو هزار تشکل صهیونیستی از جمله تشکلهای فرهنگی، رسانهای و امنیتی اکنون نبض منطقه از جمله در عربستان و اردن را در دست گرفتهاند. پروژه نئوم توسط صهیونیستها و با تابلوی اروپایی مدیریت میشود که کاملاً آن را فراموش کردهایم».
عامری در ادامه گفت: «ما البته باید هوشمند و همهجانبه از خروج آمریکا از منطقه حمایت کنیم. فشار مردم و جریان مقاومت آنها را مجبور کرد بیبرنامهتر از قبل به سمت تغییر وضعیت بروند. رصد و رفتار شناسی تحرکات آمریکا در منطقه و در کنار آن دانستن فریبکار بودن آمریکا بسیار مهم است. ما باید از فرصت اتفاقات افغانستان استفاده کنیم. تقویت نرمافزاری جریان مقاومت در جریان بیداری اسلامی بسیار مهم است. به این فکر کنیم که صهیونیستها که با خط نفوذ در کشورهای اسلامی نیز وارد شدهاند چه برنامهای دارند؟ آگاهسازی جریانهای اجتماعی و نخبگان نیز بسیار ضروری است که مقام معظم رهبری بر آن تأکید کردهاند».
دبیر کل مجمع جهانی صلح اسلامی در پایان متذکر شد: «در افغانستان این پرچم باید به دست ایران باشد. بزرگترین قدرت جمهوری اسلامی قدرت نرم آن است و در آینده نیز قدرت نرم در منطقه تعیین کننده است و نه قدرت سخت. پرهیز از شتابزدگی نیز بسیار مهم است. در افغانستان هنوز غباری در هوا هست که باید بخوابد. جاهایی باید حوصله کنیم تا مسائل دیده شوند. جمهوری اسلامی باید خروج آمریکا را تقویت و شتاب دهد ولی تمرکز فقط نباید بر خروج نظامی باشد. بچه غولهای آمریکایی که در منطقه بهصورت فرهنگی فعالیت میکنند نیز باید مورد توجه قرار گیرند».
«محسن پاک آیین» رئیس پیشین ستاد افغانستان وزارت امور خارجه نیز در این وبینار گفت: «حضور در منطقه غرب آسیا یا به قول دوستان قلب جهان یک مولفه مهم ابرقدرت بودن است و خروج آمریکا به معنای فاصله گرفتن از ابرقدرت بودن و حرکت به سمت افول است. آمریکا همیشه دستورکارهای منطقه را تعیین میکرد اما امروز این انحصار شکسته شده است. شاخصه دیگر ابرقدرت بودن آمریکا این بود که مدیریت بحرانهای منطقهای را بر عهده داشت و به این فکر میکرد که اوضاع غرب آسیا را مدیریت کند، مانند پروژه تهران تا دمشق اما موفق نشد. نکته بعدی قدرت جلوگیری از نقشآفرینی رقبای بین المللی است که آمریکا از بعد از جنگ جهانی دوم از آن برخوردار بود. اما امروزه این مسئله تغییر کرده است. روسیه و چین در منطقه حضور دارند، بهشکلی که یک کشوری که آرزوی عضویت در ناتو و اتحادیه اروپا را دارند خواستار نزدیکی به روسیه و چین است. تأمین امنیت رژیم صهیونیستی نیز از نشانههای قدرت آمریکا بود اما امروز رژیم صهیونیستی دچار نا امنی است و محاصره شده است.
پاک آیین افزود: «یکی دیگر از مشخصههای آمریکا مهار و محدود کردن ایران بود اما اکنون شاهد نقشآفرینی جمهوری اسلامی هستیم. ما در کنار محور مقاومت میتوانیم اهداف خود را محقق کرده و مانع از تحقق اهداف آمریکا شویم. مشخصه بعدی حضور در خلیج فارس و سیطره بر انرژی منطقه بود که در این زمینه نیز آمریکا با افول مواجه است. ما به راحتی از این مطنقه به ونزوئلا نفت میفرستیم و میتوانیم برای کشتیهای وابستگان امریکا مزاحمت ایجاد کنیم».
او در ادامه گفت: «این نکات نشان میدهند که آمریکا در مسیر افول است. آمریکا بهدنبال تعادل بین منابع و تعهدات است. آمریکا از یک سو با مشکلات اقتصادی بهخاطر تعهداتش مواجه است و به دنبال نظم جدید در منطقه است که دیگر وابسته به عوامل خارجی نبوده و به عوامل داخلی متکی باشد که همان حرکت از قدرت سخت به قدرت نرم است. هدف واقعی آمریکا در حال حاضر چین است. اما به معنای غفلت آمریکا از غرب آسیا نیست. آمریکا از مرحله نظم متکی به خارج در حال حرکت به نظم متکی به داخل با استفاده از نخبگان و رسانهها و رژیمهای مرجع و ابزار تروریسم است. داعش هنوز در عراق فعال است و در افغانستان حضور دارد. آمریکا حتماً در منطقه شکست خورده است و همه مولفههای گفته شده موید آن است. در عین حال باید مراقب جامانده های آمریکا در متنطقه باشیم و کاری کنیم هزینه بازگشت آمریکا به منطقه سنگین باشد. نظم امنیتی آمریکا در منطقه را باید با کمک جریان مقاومت مختل کنیم».
اسحاقی در ادامه این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکا با طرح دیگری به افغانستان باز میگردد؟
ظهره وند در پاسخ گفت: «آمریکاییها حضور نظامی را به حضور امنیتی تبدیل کردهاند. هجده هزار نفر برای این هدف در سیآساِی آموزش دیدهاند که مسئولیت این مأموریت ویلیام برنز منتقل شده است. مسئله اصلی ایران و چین است و اگر هدف آمریکاییها محقق شود؛ طرح کمربند و جاده چین هم متوقف خواهد شد پس آنها تلاش میکنند با استفاده از طالبانیزه شدن منطقه، جنبش ضداسلامی را در منطقه فعال کنند. داعش هم سرمایه بزرگی برای آمریکا است و شبکه حقانی هم در این میان، حالت بینابینی دارد و باید در این ورطه دقیق و ظریف باشیم. رهبر معظم انقلاب فرمودهاند حمایت از مردم افغانستان در دستور کار است وگرنه دولتها میآیند و میروند. آمریکا تلاش دارد بین جمهوری اسلامی و طالبان همسانسازی ایجاد کند. مردمسالاری ایران بالاتر از لیبرالیسم است. نباید رفتار فعلی طالبان را نگاه کرد و باید توجه داشت که آمریکا در حال سرمایه گذاری است. فاز دوم این پروژه کلید خورده است. ما نباید تا اخراج کامل آمریکا بگوییم این کشور شکست خورده است. این میزان سلاحی که جا مانده از روی عجله نبوده است. طالبان هم اعلام میکند بزرگترین ارتش منطقه را تشکیل میدهد و اینها با هم مرتبط است».
در ادامه اسحاقی این سوال را مطرح کرد که آیا آمریکاییها در افغانستان برنامهای نداشتند یا برنامهریزی آنها جواب نداده است؟
عامری در پاسخ گفت: «آمریکا مدعی است بعد از بیست سال تلاشی که برایتان کردیم، شما نتوانستید در برابر طالبان کاری کنید و با این حرفها افغانها را تحقیر میکنند. آمریکا بهدنبال بازگشت است ولی با شکل متفاوت. آنها بهدنبال منطقه حائلی در افغانستان هستند. برژینسکی سال ۲۰۱۷ گفت ما در افغانستان بهخاطر زیرساختهای فرهنگی و دینی این کشور امکان تغییر بنیادین نداریم و اگر افغانستان به کشوری امن تبدیل شود به نفع ایران خواهد بود. سرمایهگذاری در بندر گواتر یک پروژه جهانی است که بخاطر وجود امنیت میسر شده است. سرمایه جای نا امن نمیرود. آمریکاییها در این تحلیل دچار مشکل شدند که آیا ایجاد افغانستانی امن به نفع آمریکا خواهد بود یا ایران و چین؟ آنها پایدارسازی افغانستان را به نفع خود ندیدند و در کنار آن ناکارآمدیهای دیگری هم داشتند.»
در ادامه این وبینار، اسحاقی مدیر جلسه این سوال را مطرح کرد که آیا ماهیت طالبان تغییر کرده است؟
صدرالحسینی در پاسخ گفت: «طالبان از لحاظ عقیدتی و کلامی تغییر نکرده است. اما آیا طالبان را در دهه هفتاد خوب شناخته بودیم؟ اگر آنها را کنار داعش میگذاشتیم درست بود؟ آیا طالبان شیعهکُش است؟ باید در اینباره بحث شود و دقت کنیم. رفتار طالبان فعلاً عوض شده و حالا ممکن است به خاطر شناخته شدن و مقبولیت باشد یا ممارست یا الزام. اما در این مدت اخیر نه به کیان شیعه جسارتی شده و نه به مرزهای ایران. ما نه طالبان را کاملاً در آغوش میگیریم و نه مسالمتجویی آنها را فراموش میکنیم.»
اسحاقی در ادامه پرسید، تا چه میزان خوی اشغالگری آمریکا پابرجاست و تا چه میزان توان داخلی تضعیف شده در آمریکا آن را میسر میکند؟
پاک آیین در پاسخ گفت: «[هنری] کیسینجر گفت، آمریکا نیتش این بود که جامعه دموکراتیک در افغانستان ایجاد کند ولی سنتهای افغانستان را نمیشناخت و نمیدانست افغانها در برابر این تحمیل مقاومت میکنند. بحث خروج از افغانستان از زمان اوباما شروع شد و در دوره بایدن نتیجه داد. اینطور نبود که آمریکا نخواهد تحول در افغانستان ایجاد کند اما نتوانستند این کار را انجام دهند. در اجلاس بُن چند زن بیحجاب برای سخنرانی بردند اما تغییری در جامعه افغانستان ایجاد نشد. آمریکا نسخههایی پیچیده بود که با فرهنگ افغانستان مغایر بود. طالبان نیز اکنون بهدنبال مقبولیت داخلی و خارجی است. طالبان عاقلتر شده و سعی میکند شیوههای خود را با نُرمهای بینالمللی مطابقت دهد. باید با دقت و هوشیاری سیاستهای خود را تنظیم کنیم.»
اسحاقی پرسید، تشکیل امارت اسلامی در افغانستان این هفته اعلام میشود. این نظام چه شکلی خواهد داشت؟
پاک آیین در پاسخ گفت: «اکنون چند شورا وجود دارد که جنبه تبلیغی دارد. آنها یک اداره موقت تشکیل دادهاند که یکی از معاونتهای آن به دست [حامد] کرزی و یکی به دست ملابرادر است. طالبان به دنبال اداره کشور است. مردم افغانستان نیز بر روی حضور نیروهای پاکستانی حساس هستند. محیط افغانستان تغییر کرده و طالبان باید از ظرفیتهای فعلی استفاده کند.»
او در ادامه گفت: «نکتهای که نباید از آن غفلت کرد این است که طالبان همان حالت هژمونیک قومی را دارد و ازبک، تاجیک و هزاره را در حکومت خود راه نخواهند داد. در اینجا آمریکاییها قصد دارند صدای اقوام در حال حذف باشند. ما باید جدی با پاکستان صحبت کنیم و به طالبان بگوییم که باید این اقوام را در قدرت راه دهند. نقش خلیلزاد نیز بسیار کلیدی است. او در کنار [دونالد] ترامپ و اشرف غنی پروژه خاصی را دنبال میکردند تا آمریکا فاز بعدی را شروع کند.»
صدرالحسینی نیز در پاسخ به این سوال گفت: «فرار آمریکا از افغانستان دیدگاهی دوحزبی است و نمیتوان اتفاقات داخل آمریکا را نادیده گرفت. کلماتی نظیر افتضاح، خجالت و تندترین کلمات سیاسی برای توصیف آن استفاده میشود. شکست آمریکا حالت پلکانی دارد و برخی در داخل [ایران] میگویند شاید کاسهای زیر نیم کاسه است و برخی نمیپذیرند که واقعاً آمریکا شکست خورده است. آمریکا از پلکانی که در غرب آسیا داشتهاند یکی دو پله پایین آمدهاند. نباید فکر کنیم آمریکا همیشه نقشه و برنامه دارد. البته ما باید از فرصت پیش آمده استفاده کنیم. مگر آمریکا میخواست در ایران انقلاب شود یا ایران در دفاع مقدس پیروز شود؟ گیریم که به ما انگ طالبانیسم بزنند. اگر هم زدند باکی نیست چون اولین باری نیست چنین حرفهایی میزنند. ما باید بر منافع ملی خود تمرکز کنیم و آنها حرفهای خودشان را خواهند زد.»
صدرالحسینی افزود: «درخصوص دره پنجشیر باید گفت مقاومت در این منطقه وجود ندارد و امکان ژئوپلتیک نیز ندارد. شخصیتهای موثر در پنجشیر اکنون در افغانستان حضوری ندارند. احمد مسعود به دنبال مشارکت قومی در افغانستان است و وجود او به عنوان اپوزیسیون قوی در برابر طالبان بسیار ضروری است اما مقاومت این منطقه امکان پذیر نیست.»
عامری نیز در پاسخ به این سوال گفت: «ما باید شک معقول داشته باشیم و این بد نیست که در نظر داشته باشیم آمریکا نقشهای دارد. نباید دشمن را دستکم بگیریم و باید دشمن را صاحب نگاه ببینیم. ما به عنوان کسانی که آمریکا را دشمن اول میدانیم باید همواره نگاه شک و تردید داشته باشیم تا غافلگیر نشویم. اگر آنها برنامه دومی نداشتند چه بهتر اما اگر این امکان وجود داشته باشد تأمل در آن اشکالی ندارد. آمریکا با طالبان در حال مذاکره است و خط ارتباطی دارد و نمیشود آن را به عنوان واقعیت نفی کرد».
پاک آیین نیز گفت: «اگر در دام افتادیم و امنیت ملی ما در خطر افتاد چه خواهد شد؟ در دوره اصلاحات میگفتند حالا که عربستان با طالبان بغلکشی دارد چرا ما نکنیم؟ بقای آمریکا در منطقه تا سر ایران را نزند حفظ نمیشود. هدف اصلی آنها ایران است و برخی تحلیلگران آمریکایی آدرس غلط میدهند. ما پرچمدار گفتمان جدید در جهان هستیم.»
انتهای پیام/ 161