به گزارش گروه ساریر رسانههای دفاعپرس، «هوا گرم بود و شرجی. اگر کسی در تمرینها و آموزشها زخم برمیداشت کارش ساخته بود. آب شور و شرجی هوا از کوچکترین زخم، زخمی دردناک و عفونی میساخت. عرق زیاد و عرق سوزی مشکل عمومی بود، اما کسی اعتراض نداشت. شفیعی هر دو دستش با ترکش ناقص شده بود، اما همپای بچههای گردان در آموزشها بود. بچهها میگفتند خراب شدن موتور برق یعنی اینکه مقدر مشیت الهی این است که در مشقت باشیم تا عیار وجودمان هر لحظه خالصتر بشود.»
خاطره رزمندگان از روزهای دفاع مقدس چه قبل از عملیات و چه در روزهای عملیات و چه بعد از عملیات همه یک وجه مشترک دارد و آن فداکاری و اخلاص است. آنچه خواندید تک خاطرهای از سلحشوری رزمندگان قبل از عملیات کربلای ۳ بود. به همین مناسبت در سالگرد این عملیات، به بررسی آن روزها میپردازیم:
عملیات دریایی
شیرینی فتح مهران دوام زیادی برای بعثیها نداشت. نامه سرگشاده صدام برای توقف جنگ با اصرار ایرانیها بر سقوط حکومتش جواب گرفت. افرایم کارش مینویسد: «او نتیجه گرفت که تنها امیدش برای متقاعد ساختن مقامات ایرانی در متوقف کردن تلاش برای سرنگونی رژیمش سخت کردن شرایط زندگی رای دهندگان و مردم ایران است. بر این اساس، عملیاتهای وحشیانه و بی سابقه هوایی علیه اهداف استراتژیک، از جمله صنایع نفتی استراتژیکی جزیره خارک، مراکز مهم جمعیتی تهران، اصفهان و کرمانشاه، از سوی عراق انجام گرفت. در روز ۱۲ ماه اوت ۱۹۸۶ هواپیماهای عراقی اولین حمله موفقیت آمیز خود را بر پایانهی نفتی در جزایر سیری در ۲۴۰ کیلومتری شمال تنگه هرمز اجرا کردند و با آن به تهران اعلام کردند که هیچیک از اهداف استراتژیک دور از دسترس عملیات عراق قرار ندارد.»
این بار ایرانیها جواب صدام را در دریا دادند. نیروی دریایی سپاه که تشکیل شده بود، اما هنوز تجربه کافی نداشت و عملیات بزرگی انجام نداده بود، آماده شد تا عملیات کربلای ۳ را برای نابودی اسکلههای البکر و الامیه اجرا کند. عراقیها ابتدای جنگ این اسکلهها را خالی کرده بودند. اما از سال ۶۳ با گسترش جنگ در خیلج فارس، عراق اسکلهها را مجهز کرده و رادارهایش را برای حملههایش در خلیج فارس، آنجا دایر کرده بود. روی هر سکو یک گروهان تقویت شده تیپ ۴۴۰ دریایی بود. گردان ۴ حفاظت از سکوی الامیه و گردان ۱ حفاظت از سکوی البکر را بر عهده داشت. تعدادی تکاور دریایی، مردان قورباغهای و عدهای از گردان ۵۸۲ ضد هوایی هم بودند. عدهای هم از نیروهای مرکز مخابرات فرماندهی ام القصر وظیفه تعمیر و سرویس دستگاههای ارتباطی و راداری را برعهده داشتند. همچنین عدهای از گردان مستقل ۵۸۳ ضد هوایی، عناصری از دستهی مستقل خمپاره انداز ۱۲۰ میلی متری و نیز تنی چند از عناصر گردان ۲۲ دیده بان هوایی بر پایانهها مستقر بودند.
غواصان نوجوانِ ما
گردان یونس غواصان لشکر ۱۴ امام حسین بودند که انتخاب شدند عملیات کنند. وقتی خبر عملیات را شنیدند هیچکس سر از پا نمیشناخت. مقری در روستای «کفشیه» در ساحل غربی رودکارون پشت شهرک دارخوین برای رزمندگان عملیات ساخته شد. ساخت این مقر در گرمای تابستان سوزان خوزستان انرژی زیادی گرفت، اما دستور دادند رزمندهها به منطقه انتهای اروند در ورودی خلیج فارس بروند. آنجا نه ساختمانی بود نه امکاناتی. نیروها باید به شرایط منطقهای عملیات عادت میکردند. گرما آزار دهنده بود و رزمندهها با برگهای نخل و طناب دو روزه سرپناههایی برای خودشان ساختند. یک موتور برق بود که شبها نور میرساند و روزها برق چند پنکه را تامین میکرد که یک ساعت پس از روشن شدنش سوخت و سختی زندگی در حاشیه خلیج فارس و اروند سختتر شد.
اکثر بچههای گردان ۱۷ تا ۲۰ سال داشتند و میخواستند در عملیات باشند. فرماندهان شرط حضور در عملیات را قبولی در تمرین گذاشتند. تمرینهای سخت و فشردهای در رودخانهی کارون انجام شد. در روزهای آخر، رزمندهها در یک روز ۲۵ بار عرض کارون را بدون توقف و با تجهیزات انفرادی طی میکردند و راحت ۵ کیلومتر را شنا میکردند. منطقه مشابه منطقه عملیات در جزیره خارک برای تمرینهای تخصصی انتخاب شد. جانشین فرمانده گردان غواص حضرت یونس میگوید: «واقعا تجهیزات زیادی ناچیزی داشتیم. نه رادارهای مدرن داشتیم نه قایقهای مجهز. نه دوربینها دید در شب نه آن تجهیزات غواصی خیلی پیشرفته. تجهیزات ما همانهایی بود که مسئولان توانسته بودند در این وضعیت بین المللی و تحریم اقتصادی به دست آورند.»
تمرینهای سخت و شناساییهای پیچیده
روزهای نزدیک عملیات تمرینها سختتر و فشردهتر شده بود؛ هوا گرم بود و شرجی. در زمان صبحگاه و نرمش دعای یا مقلب القلوب و مناجات حضرت یونس بچهها قطع نمیشد. سختیها عاطفهها را بیشتر کرده بود و بچهها بیشتر به هم وابسته شده بودند. حسین خرازی، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین عازم حج بود و قبل از سفر به دیدن نیروهای گردان آمده بود و گفت: «ما میخواهیم ولایت از ما راضی باشد. ما انجام وظیفه میکنیم. کاری نداریم درباره ما چگونه قضاوت میشود یا نتیجه چه خواهد شد.»
نیروهای اطلاعات عملیات مسیر جزر و مد آب و نقاط کم عمقی را که قایقها در آن به گل نشستند به خوبی شناسایی کردند. عکسهای هوایی نیروی هوایی خیلی دقیق بودند، اما دقیقترین اطلاعات از اسکلهها را اسرای عراقی نشان ما دادند که مدتی پیش در اسکله سرباز عراق بودند. شناساییها هم با حضور یکی از فرماندهان گردانها انجام شد تا آموزشها و تمرینها بر اساس شناسایی از وضعیت نیروهای عراقی در اسکلهها باشد. وضعیت جوی و جزر و مد آب بررسی شد تا روز مناسب برای شناسایی مشخص شود. سه نیروی شناسایی ساعت ۲۰:۴۵ شب به آب زدندوپس از سه ساعت به اسکله رسیدند. نیروهای شناسایی وضعیتی را که نیروهای گردان به اسکله میرسیدند در ذهن مجسم میکردند و سعی میکردند مشکلاتی را که ممکن است برای آنها پیش بیاید پیش بینی و برای حل آنها راهی پیدا کنند. تا نیروهای شناسایی به اسکله برسند؛ چندبار آب موج برداشت و کمی به دهانشان ریخت. شوری زیاد آب زبانشان را بی حس کرده بود و تشنگی آزارشان میداد. همه جا تاریک بود و هیچ صدایی به گوش نمیرسید. تعداد دلفین و ماهی بزرگ در ساحل با نیروهای شناسایی بازی میکردند و گاه به گاه به آنها تنه میزدند.
تصرف اسکله الامیه
بنا شد تصرف اسکله الامیه هدف اصلی باشد. طرحی هم برای آتش زدن البکر از راه دور آماده شد. در عملیات والفجر ۸ از پایگاههای عراق اسنادی از وضعیت نفتی منطقه به دست آمده بود که تحلیل آنها با این عملیات را ممکن نشان میداد. نیروی دریایی ارتش هم برای نجات و پیدا کردن شناورهای گمشده احتمالی و یا نیروهای احتمالاً سرگردان و رها شده در سطح آب در منطقه حضور پیدا میکرد. هوا نیروز ارتش هم مامور شد یک تیم آتش آماده نگه دارد تا اگر شناورهای دشمن وارد شدند، بکوبدشان.
عملیات
شب اول در تاریخ ۰۹/۰۶/۱۳۶۵ ساعت ۲۱، نیروها سوار قایقها شدند. دریا طوفانی بود و نیروها سروقت به هدف نرسیدند و عملیات آن شب لغو شد. صبح ۱۰ شهریور، فرمانده نیروها را که از تاخیر عملیات ناراحت بودند، جمع کرد و گفت آقای انصاری از دفتر امام تلفن زدند و پرسیدند چه کردید؟ برادر محسن گفته بود ان شالله امشب برادرانمان عملیات میکنند. همه منتظر هستند. امام منتظر هست. همه مسئولان منتظرند. سعی کنید قلب امام و امت را خوشحال کنید. «همه به گریه افتادند و گفتند امام منتظر ماست. پس امام امشب دعایمان میکند. ما نباید بگذاریم امام ناراحت بشود. قلب امام باید شاد شود.»
شب دوم هم اوضاع جو دریاخوب نبود. غواصها به سمت اسکله حرکت کردند. در کنار ستون رزمندهها ستونی از دلفینها هم موازی رزمندهها حرکت میکردند و مدام شیرجه میزدند و صحنه زیبایی را ساخته بودند و بچهها انرژی میگرفتند. اما دلفینها تا اسکه همراه غواصها میآمدند شالاپ شولوپشان حتماً توجه عراقیها را جلب میکرد. اگر عراقیها رزمندهها را میدیدند فاجعه میشد. دریا طوفانی شد و دلفینها رفتند، اما مشکل طوفان سختتر بود؛ «مشکلی که داشتیم این بود که داخل بی سیمها آب رفته بود و با عقب تماس نداشتیم. آنها هم نمیدانستند که حالا به اسکله رسیدهایم و آیا درگیری شده یا نه.» در قرارگاه سکوت سنگینی حاکم بود و همه منتظر یک خبرتازه بودند. عقربههای ساعت به ۳:۲۵ رسید. بیش از یک ساعت به روشنایی هوا نمانده بود و دریا همچنان طوفانی بود. برخلاف فرماندهان، رزمندهها اضطراب ندارند. یکی میگوید: نگران نباشید من سه ماه حقوقم را نذر پیروزی عملیات کردهام. دیگری میگوید من نذر ختم قرآن کردهام. رزمندهای در داخل آب نماز شبش را میخواند.
نیروهای غواص با طوفانی شدن دریا پراکنده شدند و فقط تعدادی از آنها به اسکله دشمن رسیدند که قرارگاه از رسیدنشان بی خبر بود. نیم ساعت به روشنایی هوا مانده بود که شنود خبر داد که بالای اسکله درگیری است. به دنبال آن چند رگبار تیر رسام، شلیک و بعد قطع شد. حالا باید مشخص میشد که آیا عراقیها تیراندازی کردهاند یا نیروهای پیشتاز درگیری را آغاز کردهاند. از آنجا که قرار بود برادران، با رسیدن به اسکله، با کلت منور علامت بدهند و این امر اتفاق نیفتاده بود، هنوز شک و دودلی به قوت خود باقی بود. با این وجود، سوار شناورها شدند و آماده صدور فرمان حرکت.
بار دیگر تیراندزی آغاز و دو گلوله آر پی جی نیز شلیک شد. با شلیک آرپیجیها مسلم شد که نیروها درگیر شدهاند و دستور دادند شناورها حرکت کنند. باقی نیروها به اسکله هجوم بردند. عراقیها از دیدن این همه غواص غافلگیر شدند و جنگ را باختند. کار تصرف اسکله ساعت ۸ صبح پایان یافت. دشمن حمله هوایی را آغاز کرد. بنا شد عدهای برای پدافند بمانند و بقیه نیروها برگردند. هواپیماهای دشمن با ارتفاع پایین برای بمباران نیروها بالای سر اسکله آمد. «یکی از برادران غواص با چهار لولی که سه لول آن خراب بود به طرف هواپیما تیراندازی کرد. به هواپیما خورد و سقوط کرد.» غواصها سر از پا نمیشناختند. همه جا فریاد الله اکبر پیچید. گریان و خندان، بغض آلود و شاد. همه چنین حالی داشتند.
عملیات ابتکاری در البکر
نوبت منهدم کردن البکر رسیده بود. مهندس سرادری، فرمانده طرح میگوید: از راس البیشه (در ساحل فاو) دو لوله ۴۸ اینچی به البکر میرفت. نفتها را پمپ کردیم. شش پمپ هر ثانیه ۳ تا ۴ مترمکعب نفت به البکر میفرستاد. چهارساعت ادامه دادیم. حدود ۳۰۰ بشکه نفت روی اسکلهی البکر و اطراف آن پخش شد. البکر با گلولههای خود به آتش کشیده شد. انفجار بسیار شدیدی بود. دکلهای بارگیری اسکله ذوب میشد و پایین میافتاد.
صبح روز بعد، دشمن با حمله موشکی به الامیه جنگ را شروع و با جنگ الکترونیک ارتباط نیروهای روی اسکله را با مقر فرماندهی قطع کرد. رزمندهها نمیخواستند بی اجازه عقب بیایند، اما شرایط سخت شد. تعداد بسیاری از رزمندهها مجروح و شهید شدند. فرماندهان هر طوری بود به نیروها دستور رساندند که عقب نشینی کنند. نخستین عملیات دریایی ایران با گرفتن ۱۰۰ اسیر از دشمن و ۶۳ کشته برای عراق به پایان رسید. دو هواپیماهای جنگنده عراق و یک ناوچه اش را رزمندهها زدند و ۱۵ قبضه ضدهوایی و دو دستگاه رادار روی اسکله منهدم شد و چهار رادار را هم رزمندهها غنیمت گرفتند و آوردند.
قایقها تندرو در این عملیات خوب جواب داد و در مرحلههای بعدی جنگ دریایی بسیار به کار آمد. روحیه عراقیها به شدت پایین آمد. وال استریت ژورنال یک روز پس از عملیات کربلای ۳ نوشت: «نگرانی دولت آمریکا این است که ایران احیاناً در جنگ شش ساله موقعیت برتری کسب نماید. به دنبال دو پیروزی عمده ایران در سال جاری (کربلای ۱و۲) آمریکا میترسد تهاجم ایران که اخیر انجام شده است، بتواند روحیه عراق را هر چه بیشتر تضعیف و حکومت صدام را متزلزل کند.»
منبع: مهر
انتهای پیام/ ۹۱۱