در کتاب «شهید نوید» مطرح شد؛

شرط شهید «صفری» برای شفاعت/ قرار عاشقانه هر سال شهید با امام حسین (ع)

شهید مدافع حرم «نوید صفری» شانزدهمین روز تابستان ۱۳۶۵ در تهران متولد شد و در سومین ماموریت خود در مرداد ماه ۱۳۹۶ به سوریه رفت و در عملیات آزادسازی شهر بوکمال سوریه شرکت کرد و در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۶ مصادف با اربعین حسینی با لباس عزای حضرت ثارالله (ع) به آرزوی خود رسید.
کد خبر: ۴۷۵۱۶۲
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۰:۱۰ - 18September 2021

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهید مدافع حرم «نوید صفری» شانزدهمین روز تیر سال ۱۳۶۵ در تهران متولد شد. جوانی با محبت، مهربان و کار راه انداز که هر کاری از دستش برمی‌آمد، برای رفع گرفتاری دیگران دریغ نمی‌کرد. به خواندن نماز اول وقت مقید بود و احترام بسیاری به والدینش می‌گذاشت. دی ماه سال ۱۳۹۵ خطبه محرمیت این تازه داماد شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) و خطبه عقدشان توسط حضرت آقا (بصورت تلفنی) در حرم حضرت سیدالکریم (ع) قرائت شد.

شهید صفری در سومین ماموریت خود در مرداد ۱۳۹۶ به سوریه رفت و در عملیات آزادسازی شهر بوکمال سوریه شرکت کرد و در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۶ مصادف با اربعین حسینی با لباس عزای حضرت ثارالله (ع) به آرزوی خود رسید. به دلیل آزاد نبودن منطقه، پیکر شهید ۲۰ روز بعد از شهادت، تفحص و شناسایی شد و پنجم آذر ۱۳۹۶ به ایران بازگشت و طبق وصیت شهید، ابتدا در حرم حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) طواف داده شد و سپس در بهشت زهرای تهران (س) (قطعه ۵۳) در جوار مزار شهید مدافع حرم «رسول خلیلی» که ارادت بسیاری به این شهید داشت، آرام گرفت.

انتخاب ویژگی منحصر به فرد شهادت است

شهید نوید صفری در یکی از دست‌نوشته‌‌های خود آورده است «زیارت عالی و والامقام و پر فیض عاشورا را بخوانید و از طرف من به حضرت ابراز ارادت کنید. بر شما باد خواندن عاشورا عاشورا عاشورا، که این سخن، سخن امام عصر (عج) است و بدانید هر که ۴۰ روز عاشورا بخواند و ثوابش را هدیه بفرستد، حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک زیارت عاشورا هم قیامت می‌کند با روضه ارباب از طرف مادرش و خواهرش. ان‌شاءالله شرمنده‌ی شما نباشم. به امید حضرت حق...»

در ادامه، خاطرات عزاداری شهید مدافع حرم «نوید صفری» بر سوگ سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) از کتاب «شهید نوید» را می‌خوانید.

انتخاب ویژگی منحصر به فرد شهادت است

ماه محرم نوید به روایت همسر شهید...

آقا نوید جمعه از مأموریت برگشته بود. همان روز به مادرش گفته بود، برای ادامه آشنایی شماره من را بگیرند تا حرف‌هایمان را با هم بزنیم. صبح روز شنبه مادر آقا نوید با مادرم تماس گرفته بود و مثل همیشه خیلی مؤدبانه و با محبت صحبت کرده بود و بعد از یک مذاکره مادرانه شماره‌های ما دو نفر رد و بدل شده بود. من سريع شماره آقا نوید را ذخیره کردم. می خواستم پروفایلش را ببینم. عکس‌های تلگرامش یا شما (شهید رسول خلیلی) بودید و یا عکس‌هایی از شهدای دیگر.

انتخاب ویژگی منحصر به فرد شهادت است

از شنبه ای که مادر آقا نوید زنگ زد و با مادرم صحبت کرد، مدام چشمم به گوشی بود که ببینم پیامی می‌رسد یا نه؛ اما دریغ از یک پیام خالی. دوشنبه اول محرم بود. آن موقع اگر می‌دانستم آقا نوید توی ایام محرم اصلا سراغ گوشی و تلگرام و هر برنامه ای غیر از عزاداری نمی‌رود، این قدر انتظار نمی‌کشیدم.

از کجا باید می‌دانستم که آقا نوید دهه اول از کارش مرخصی می‌گیرد و صبح تا شب فقط وقف روضه و عزاداری و خدمت به مراسم آقا اباعبدالله (ع) است. تا جایی که مادرش می‌گفت، محرم‌ها ما اصلا نوید را نمی‌بینیم. کمی طول کشید تا فهمیدم محرم‌ها آقا نوید دلش اسیر جای دیگری است...

انتخاب ویژگی منحصر به فرد شهادت است

روز اول محرم بود که رسیدم سوریه. با آقا نوید رفتیم حرم حضرت رقیه و آنجا لباس عزايش را پوشید. می‌گفت من همیشه اذن پوشیدن پیراهن مشکی ام را توی یکی از حرم‌ها می‌گیرم. به لباس عزایش خیلی مقید بود. حتی با پیراهن مشکی دراز نمی‌کشید. می‌گفت این لباس حرمت دارد. وقتی که شهید شد، همین لباس تنش بود. پیراهن عزا، با شلوار شش جیب.

انتخاب ویژگی منحصر به فرد شهادت است

آقا نوید توی مناجاتش با آقا امام حسین (ع) گفته بود که دلش می‌خواهد با تمام وجود به سمت امام حسین (ع) برود: «آقا جان، اگر شما اذن بدهید و بگذارید، سفارشاتی که به این و آن کرده ام بابت اعزام به سوریه و یا عراق به سرانجام برسد و یکی از آن‌ها جواب بدهد با تمام وجود به سمت شما می‌آیم. دوست دارم به هر شکلی که شده من را بخرید و ببرید.» و شما و برادر جان‌تان هم چقدر قشنگ آقا نوید را خریدید. درست همان طور که دوست داشت.

خودش همیشه می‌گفت «شهادت مِنو بازه! هر طوری که دوست داشته باشی می‌برنت، می‌خرنت!» «طريقه شهادت مهم نیست و باکی ندارم از نوع آن، که تیر بخورم، ذبح شوم... اما از همه بهتر زیر دست و پای دشمنان لگدمال شدن است و بعد ذبح شدن که می‌دانم لذتش از همه بیشتر است و نمی‌خواهم هیچ‌وقت بدنم سالم بماند. زیرا دوست ندارم فردای قیامت شرمنده مادر شما باشم و دوست دارم در حالی محشور شوم که بدنی پر از زخم داشته باشم و سر خود را به روی دست گرفته باشم و تقدیم کنم، باشد که مورد لطف مادرتان قرار گیرم.»

انتهای پیام/ ۷۱۱

نظر شما
پربیننده ها