به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، شهید «نجاتالله افروز» یکم آذر ۱۳۳۸ در آران و بیدگل دیده به جهان گشود و سرانجام در تاریخ بیست و یکم شهریور ۱۳۶۰ در «بازیدراز» به فیض شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید نجاتالله افروز
«بسمه تعالی
وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ
در راه خدا با آنان که به جنگ و دشمنی شما برخیزند جهاد کنیدف لیکن ستمکار نباشید که خدا ستمگر را دوست ندارد.
خدایا از لحظههای عمر ما بگیر و به عمر امام ما بیفزا.
درود فراوان بر رهبر کبیر انقلاب، امید مستضعفین جهان، درود فراوان بر ملت غیور و مستضعف ایران.
سلام بر سربازان و پاسداران و دیگر نیروهای مسلح که با نثار خونشان یکبار دیگر در بدن مرده جامعه روح حیات دمیدند.
سلام بر پدران و مادران شجاع که با قربانی کردن فرزندان خود درخت اسلام را آبیاری کردند و سلام بر توای خمینی که بار سنگین این انقلاب را به دوش داری.
اینجانب نجات (رضا) افروز برحسب وظیفهای که داشتم روانه نبرد شدم نبردی که کفر برعلیه انقلاب اسلامی ما حملهور شده، وظیفه ماست که برخیزیم و او را نابود کنیم و پرچم اسلام را بر پای داریم و باز وظیفه ما است برعلیه آنها که امروز قسمتی از جهان را به آتش و خون کشیدهاند و کشت و کشتار به راه انداختهاند، برای اینکه در چپاول ملتها و بلعیدن سرمایهها و دست رنج آنان بر یکدیگر سبقت گیرند و کشورهای ضعیف و عقب افتاده را تحت سلطه و اسارت خود درآورند قیام کنیم و آنها را نابود و به زبالهدان تاریخ بیاندازیم.
امیدوارم که خدا گناهان من را ببخشد و قدرت من را زیادتر کند تا بتوانم هرچه بیشتر برعلیه نیروی کفر همانطور که مکتبم به من آموخت بجنگم و با ایثار خون خود بتوانم ذرهای از این مسئولیت بزرگی را که به دوش من است انجام دهم تا قرآن بر جا میماند و شما نیز بخواهید از خدا تا دعای من مستجاب گردد و انقلاب اسلامی ما به سر تا سر جهان صادر گردد.
اما شماای جوانان و دوستان من! هوشیار باشید، درست فکر کنید و در آغوش اسلام زندگی کنید از اتلاف عمر و از پرورش دادن خیالات خام در سرها بپرهیزید، مانند جوانانی باشید که در راه خدمت به اسلام مخلص بودهاند و برای هدف اسلام دست از جان کشیدند و همچون امام حسین (ع) باشید که برای حیاط اسلام خود را به کام مرگ افکند و جان داد.
و، اما توای همسرم! دلم میخواهد زینبوار زندگی کنی و خوشحال باش که من در راه خدا قربانی شدم.
پدرم و مادر عزیزم! میدانم که انتظار برگشت من را دارید و، اما من انتظار بر گشتن را ندارم، تنها آرزویم این است تا آنجا که میدانم در نابودی دشمن سهم بیشتری داشته باشم و موقعی که قدرت و توانم را از دست دادم امیدوارم که شهادت فی سبیلالله نصیب من گردد و سپس، پدرم و مادرم که شما را از جان خود بیشتر دوست دارم، امیدوارم که زحمات و ناراحتیها را که برای شما بعضی مواقع به وجود آوردم نادیده بگیرید و من را ببخشید.
پدرم و مادرم! خواهشی که از شما دارم این است که شما ناراحت نباشید برای اینکه ناراحتی شما باعث خوشحالی دشمنان اسلام میشود. از شما یک سؤال دارم، آیا اگر یک شخصی امانتی به شما بسپارد شما دلتان نمیخواهد که آن امانت را هرچه زودتر به صاحبش برگردانی؟ میدانم جواب میدهید بلی، من نیز امانتی بودم در نزد شما و شما نیز این امانت را به صاحبش برگردانید و فقط از خدا بخواهید که این قربانی ناقابل را از شما قبول کند.
خواهران و برادران عزیزتر از جانم! امیدوارم از ناراحتیهایی که بعضی مواقع برای شما به وجود آوردهام بگذرید و من را ببخشید و هیچ ناراحت نباشید. انسان باید بمیرد چند سال کم و زیاد، چهبهتر که انسان چند سال زودتر از این دنیا برود و این زودتر رفتن با مردنی باعزت و شرافتمندانه هرچه باشد و ضمناً از دوستان و تمام افرادی که با آنها بهخوبی تماس داشتم بخواهید که من را ببخشند.
به امید پیروزی و موفقیت هرچه زودتر مسلمین
«والسلام»
منبع: نوید شاهد
انتهای پیام/ ۹۱۱