نگاهی به زندگی‌نامه شهید «علی کلانتری سرچشمه»

«علی کلانتری سرچشمه» اول مرداد سال ۱۳۶۷ مصادف با روز عرفه، غسل شهادت کرد و وصیت‌نامه خود را نوشت. سپس در جنگی نابرابر در «شلمچه» مقابل دشمنان دین خدا به جهاد برخاست و نهایتاً به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۷۸۰۷۲
تاریخ انتشار: ۲۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۲:۲۶ - 19September 2021

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، دفاع مقدس گنجینه‌ای ماندگار از حضور عارفانه انسان‌های برگزیده خداست که شجاعت، رشادت، مردانگی و جوانمردی را می‌توان از جمله خصوصیات بارز شخصیتی و اخلاقی‌شان نام برد. همانان که جان برکف برای دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌های این نظام دل به جاده زدند و حماسه‌های بی‌بدیل خلق کردند و بر دشمن بعثی پیروز شدند. شهید «علی کلانتری سرچشمه» یکی از ۴ هزار شهید استان یزد است که نمونه و الگوی ایستادگی و مقاومت شد.

نگاهی به زندگی شهید «علی کلانتری»

زندگی‌نامه شهید «علی کلانتری سرچشمه»

«علی کلانتری سرچشمه» پنجم مرداد سال ۱۳۴۶ در «سرچشمه» از توابع «زارچ» استان یزد در خانواده‌ای مذهبی متولد شد، او فرزند چهارم این خانواده ۹ نفره بود. مادرش «خدیجه لاری» زنی باایمان و سخت‌کوش بود و به‌جز خانه‌داری، در امر کشاورزی و دامداری نیز می‌پرداخت و پدرش «تاج‌محمد» نیز کارگر کارخانه بود و در کنار شغل کارگری، به کشاورزی نیز مشغول بود. خانه شهید در مجاورت مسجد محله بود و پدرش در کار ساخت و مرمت این مسجد، تلاش چشمگیری داشت.

در زمان نهضت انقلاب اسلامی، خانواده شهید «کلانتری» جزو اولین خانواده‌هایی بودند که در راهپیمایی‌ها شرکت داشتند. «علی کلانتری» هم علی‌رغم سن کمی که داشت، سعی می‌کرد در نهضت انقلاب اسلامی فعالیت داشته باشد و همراه با برادرانش در برنامه‌های مختلف حضور پیدا کند.

«علی» از سن هشت یا ۹ سالگی که دانش‌آموز بود، در کار‌های شعربافی، قالی‌بافی و کشاورزی به پدرش کمک می‌کرد و با برادرش به سر کار می‌رفت و درس می‌خواند. عصر که از مدرسه باز می‌گشت، برای کمک‌خرجی خانواده مجدداً به کارخانه می‌رفت و تا ساعت ۱۰ شب کار می‌کرد. وی تحصیلات ابتدایی و راهنمایی خود را در «سرچشمه» زارچ طی کرد و بعد از کلاس سوم راهنمایی در سال ۱۳۶۱، به پیشنهاد والدین به حوزه علمیه «امام خمینی» یزد و همچنین مدرسه علمیه «خان» رفت و به‌مدت پنج سال دیگر درس خواند.

از آن‌جایی که به کتاب و کتاب‌خوانی علاقه داشت، در کتابخانه «مهدیه» فعالیت می‌کرد و سعی داشت بقیه را به علم‌آموزی و مطالعه هدفمند هدایت کند. همچنین به‌دلیل این‌که منزل‌شان جنب مسجد و پدرش نیز خادم مسجد بود، تلاش وی بر این بود تا از هر کاری که در توانش بود، مضایقه نکند؛ مثل اذان گفتن، دعا خواندن و یا برگزاری برنامه‌های فرهنگی.

«علی» با بسیج ارتباط داشت و مدتی هم مسئول تبلیغات پایگاه مقاومت شهید «محمد منتظری» بود. در دوران راهنمایی، او و دیگر هم‌کلاسی‌هایش، با وجود کمی سن و مخالفت از جانب مسئولان بسیج، در کلاس‌های آموزش نظامی پایگاه بسیج، نگهبانی در شب و به‌ویژه مراسم شهدا شرکت می‌کردند.

پیکر هر شهیدی را که می‌آوردند، برایش حجله می‌ساختند و خانه پدر آن شهید را سیاهپوش می‌کردند. حداقل چند شبانه‌روز برای مراسم یک شهید وقت می‌گذاشت؛ گاهی تا سه شبانه‌روز در خانه شهید می‌ماندند تا اگر کار‌های مختلفی، از جارو کردن خانه تا هرکار دیگری که بود را پیگیری کنند. دادن خبر شهادت رزمنده‌ها به خانواده‌هایشان از سخت‌ترین کار‌هایی بود که آن‌ها را بر عهده می‌گرفتند و سعی داشتند تا آمادگی برای تشییع، حضور در منزل شهید و حتی کندن محل دفن او را خودشان انجام دهند.

چند ماهی از تأسیس تیپ «الغدیر» نگذشته بود؛ هنگامی که دید به سنی رسیده است که می‌تواند به جبهه برود، کلی با مادرش صحبت کرد که صبور باشد و بی‌تابی نکند. به‌هنگام جنگ، سنگر مدرسه را رها کرد تا به یاری دین خدا بشتابد؛ لذا در آذر سال ۱۳۶۲ برای اولین‌بار با دوستش «قاسم عباسی» به جبهه رفت. از آن‌جا که سن‌شان پایین بود، به بهانه بازدید از مناطق، به پادگان شهید «عاصی‌زاده» مقر تیپ «الغدیر» رفته و آن‌جا مستقر شد.

پس از یک ماه فعالیت در واحد تسلیحات، به گردان رزمی منتقل شد. «قاسم عباسی» در گردان «محمد رسول‌الله (ص)» و «علی کلانتری سرچشمه» در گردان «فاطمة‌الزهرا (س)» بود. مدتی بعد به خط مقدم طلاییه رفت و از این تاریخ به بعد در چند خط پدافندی و عملیات، نظیر عملیات «خیبر» حاضر شد.

بعد از بار اول، هشت مرحله دیگر نیز عازم جبهه شد. زمانی که در جبهه بود، عمدتاً طوری شرایط را تنظیم می‌کرد که وقتی برادرش «عبدالرسول» می‌آید، او هم حضور داشته و به‌عنوان نیروی گردان در کنارش باشد. آخرین اعزامش نیز همراه با سه برادرش در روز ۱۳۶۷/۵/۱ مصادف با روز عرفه بود.

«علی کلانتری سرچشمه» اول مرداد سال ۱۳۶۷ مصادف با روز عرفه، غسل شهادت کرد و وصیت‌نامه خود را نوشت. سپس در «شلمچه» در جنگی نابرابر مقابل دشمنان دین خدا به جهاد برخاست که نهایتاً بر اثر برخورد ترکش به نواحی پا و سینه و همچنین قطع دست راستش، به شهادت رسید. او آخرین شهید زادگاهش بود که پیکر مطهرش پس از تشییعی باشکوه، در گلزار شهدای «مهدیه» سرچشمه، در کنار دیگر هم‌رزمان و یاران شهیدش، به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها