«اصغر کیاهور» فرزند «محمدرضا متولد سال 1329 در شهر سراب هست که از همان دوران کودکی به همراه خانوادهاش به تبریز آمده و دوران تحصیلی را در این شهر پشت سر گذاشته است. کیاهور پس از اتمام مدرسه، به استخدام نیروی زمینی ارتش درآمده و پس از فارغ التحصیلی از دانشکده افسری، به ژاندارمری منتقل شده و زمان جنگ تحمیلی نیز در گردان مرزی عملیاتی «جلدیان» ایفای نقش کرده است.
«اصغر کیاهور» پیشکسوت دوران دفاع مقدس در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در تبریز، بخشی از زندگیاش را چنین روایت میکند:
از همان دوران کودکی، علاقه وافری به حضور در مدرسه داشتم، اما به دلیل پایین بودن سن، امکان ثبت نام در مدارس دولتی را نداشتم که به همین دلیل از پنج سالگی با ورود به مدرسه ملی کمال (غیردولتی) علم آموزی را آغاز کردم. «حاج کمال» مدیر مدرسه ما بود که هر روز در یک کلاس به عنوان امام جماعت نماز ظهر و عصر را ادا میکرد.
کلاس ششم ابتدایی را در دبستان «قاآنی» به پایان رساندم و از مقاطع هفتم تا دوازدهم را در دبیرستان نمونه با دیپلم ریاضی به تمام کردم. ضمن تحصیل ریاضیات علاقه وافری به عربی هم داشتم؛ به طوری که به ابواب عربی مسلط بودم و موفق به اخذ دیپلم رشته ادبیات هم شدم.
پس از فارغ التحصیلی، مدتی در بازار کار کردم و سپس استخدام نیروی زمینی ارتش شدم، سال 1351 با فارغ التحصیلی از دانشکده افسری، دوره مقدماتی را در پادگان پشت سر گذاشتم و موفق به اخذ رتبه اول دوره تدارکات شدم.
آن زمان ژاندارمری از ارتش درخواست نیرو کرده بود که من در سال 1352 به ژاندارمری منتقل شده و به تبریز آمدم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، سال 1362داوطلبانه به منطقه عملیاتی اعزام شدم. گردان جلدیان با 42 پایگاه تشکیل شد که بنده جانشین فرمانده گردان و فرمانده ستون عملیاتی بودم.
بنده در طرح شبانهروزی کردن محور ارومیه به مهاباد با استفاده از پرسنل هنگ مرزی بانه، در سال 1363 شرکت داشتم.
خاطرات من از دوران دفاع مقدس مربوط به ظهر روز ۱۷ اسفند سال ۶۳ هست که هواپیماهای بعثی به تیپ پیرانشهر حمله و گردان تکاور به فرماندهی سرهنگ «حسین سوسن آبادی» را هدف قرار دادند که حدود ۲۰۰ نفر شهید شدند و بنده در تخلیه پیکر شهدا به کانتینر سردخانهدار حضور داشتم.
همچنین ۱۸ اسفند سال ۶۳ نیز پادگان جلدیان و مرکز آموزشی که مهمات لشکر کرمانشاه در آنجا نگهداری میشد، مورد هدف هواپیماهای بعثی قرار گرفت که دست راست راننده گریدر و پای چپ راننده بلدوزر قطع و چندین نفر دیگر شهید شدند. ۱۹ اسفند سال ۶۳ نیز پادگان پسوه مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت. تامین جاده و امنیت محور در این سه روز به اینجانب محول شده بود.
بنده سال 64 ازچجنگ بازگشته و در جایگاههای مختلف نیروی انتظامی خدمت کرده و سرانجام بازنشسته شدم.
انتهای پیام/