پیشکسوت دوران دفاع مقدس:

مردم هرمزگان در جنگ تحمیلی نقش موثری داشتند

«صادقی» گفت: مردم استان هرمزگان نقش موثری در جبهه‌های دفاع مقدس و حق علیه باطن ایفا ‌کردند.
کد خبر: ۴۸۰۴۲۲
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۴۰۰ - ۰۱:۱۷ - 01October 2021

مردم هرمزگان در جنگ تحمیلی نقش موثری داشتند«یعقوب صادقی» پیشکسوت دوران دفاع مقدس در گفت‌و‌گو با خبرنگار دفاع‌پرس در هرمزگان با اشاره به نقش موثر مردم این استان در هشت سال دوران دفاع مقدس، اظهار داشت: در جنگ تحمیلی رزمندگان هرمزگانی بیشتر در بخش دریایی فعال بودند که شامل غواص گردان ۴۰۲، محله الشهدا، کوی فرهنگ و پل خواجو می‌شوند. از طرفی زنان هرمزگانی در پشت جبهه ها نیز بسیار فعال بودند، آنها در پشت جبهه ها ترشی و مربا درست می‌کردند، لباس کاموایی می‌بافتند و مواد غذایی را برای ارسال به جبهه‌ها تهیه و جمع آوری می‌کردند.

صادقی ادامه داد: در سن ۱۴ سالگی و در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۶۱ برای نخستین بار به جبهه اعزام شدم. محل آموزشی ما شهید بهشتی کرمان بود، بعد از آن به اهواز رفتیم و حدود ۲ ماه پمپ بنزین اهواز در دستان بچه های ما بود. ما لشکر ۴۱ ثارالله بودیم که در آن زمان ابتدا گردان بود بعد به تیپ و سپس به لشکر تبدیل شد. من در عملیات والفجر مقدماتی والفجر۳ که در آن عملیات موجی شدم و از ناحیه دو پا کمر دو دست و گوش مجروح شدم، تا یکم تیر ۱۳۶۷ که به اسارت در آمدم.

وی در ادامه به بیان خاطره‌ای از ‌دوران جنگ تحمیلی پرداخت و گفت: بهترین خاطره ای که من از دوران جنگ تا پایان اسارت دارم روزی بود که پشت سوله در اردوگاه ۱۶ در تکریت عراق نشسته و سرمان را با تیغ می تراشیدیم، آن‌جا برای هر ۱۲ نفر ۲ تا و نصف تیغ می‌دادند که هم صورتمان و هم برای تراشیدن سرمان استفاده می‌شد، وسط تراشیدن سرم تعدادی از بچه ها آمدند و خبر خوشحال کننده ای آوردند، گفتند حدود ساعت ۱۲ ظهر خبر تبادل اسرا از تلویزیون پخش خواهد شد. سرم را تیغ زدم و روبروی تلویزیون نشستیم، حدود ۶۷۰ نفر در اردوگاه ما بودند ۱۵ صف برای شنیدن خبر تبادل اسرا از تلویزیون تشکیل شد، چون همه روی کوله هم سوار شده بودند افرادی که قد بلندتری داشتند کسانی را که کوتاه قد بودند روی کوله خود سوار کرده بودند تا بتوانند تلویزیون را تماشا کنند،آن روز بهترین خاطره‌ من بود.

این رزمنده هرمزگانی اضافه کرد: بعد از آن ۲۶ مرداد تبادل اسرا شروع شد، در تاریخ ۱۴ شهریور ۶۹ نوبت به سوله ما رسید، آن روز هیچ غذایی به ما ندادند، تا آن زمان تقریبا ۲۵ ماه و ۱۷ روز می‌شد که من در اسارت بودم.

وی ادامه داد: ساعت حدود ۲ شب بود که ما را از سوله انبار تانک و تجهیزات زرهی به اتاق بردند. آن‌ سوله، اردوگاه ۱۴ بود که اسرای آن آزاد شده بودند، ما تا آن زمان حتی ماه را به درستی ندیده بودیم و آن شب ماه مثل ماه شب چهارده کامل و پر نور بود اطراف آن‌جا نارنج و پرتقال و لیمو کاشته بودند، بوی بهار نارنج فضا را  عطرآگین کرده بود. ما را به داخل سوله بردند تا صبح بیدار بودیم، نه پتویی داشتیم و نه بالشتی، اتاق ها هم خالی بود.

صادقی تصریح کرد: حدود ساعت ۸:۳۰ یا ۹ صبح بود که در صلیب سرخ اسم ما را نوشتند و با ما مصاحبه کردند، می‌پرسیدند که آیا دوست دارید به کشور خودتان برگردید، یا دوست دارید پناهنده شوید؟ اگر می‌خواهید پناهنده شوید دوست دارید به چه کشوری بروید؟ آیا به شما خوش گذشته یا بد گذشته؟ ما توضیح می‌دادیم که جای ما اینجا نبود، سوله ما جای دیگری بوده، ساعت ۲ امشب ما را به اینجا آورده اند و تا الان که شما آمده اید هیچ غذایی به ما نداده اند، خلاصه تمام ماجرا را شرح  دادیم.

وی بیان داشت: صلیب سرخ نیز کارهایش را انجام داد، ما بصورت ردیفی می‌رفتیم و یک قرآن به صورت هدیه از طرف صدام به ما دادند، سوار اتوبوس ها شدیم و  راهی مرز خسروی شدیم و همراه با بقیه اسرا به میهن اسلامی برگشتیم.

این رزمنده دوران دفاع کقدس با بیان اینکه خانواده من از همان اوایل انقلاب، با انقلاب رشد کردند و  هنوز نیز در صحنه هستند، عنوان کرد:آنها با اعزام من به جبهه هیچ گونه مشکلی نداشتند.حتی من را همراهی می‌کردند و پشت سرم آب می ریختند.

وی با اشاره به همرزمان آن دوران گفت: همرزمانم شهید «احمد بلالی پور»، شهید «عباس داشته»، شهید «حمید شیخی»، شهیدان «رضا و حسین رایکا»، شهید «اسلام زاده» که هم محله ای ما بود، «باقر نوری زاده» و بسیاری دیگر که از محله الشهدا بودند.

صادقی خاطرنشان کرد: دو کتاب از خاطرات من به نام های «کتاب فروش ظهر جمعه» و «جبهه جای مردن نیست» چاپ شده است، یکی از کتاب ها حدود ۱۳ خاطره در آن نوشته شده ‌و کتاب دیگری هم از زمان بچگی تا قبل از اسارتم در آن نوشته شده و برای بعد از اسارت هم کتاب دیگری قرار است چاپ شود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها