گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس: دومین دوره انتخاب بهترین کتاب مدافعان حرم؛ جایزه «سردار شهید حاج حسین همدانی» بههمت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درحال برگزاری است؛ در همین راستا سلسله نشستهای تخصصی با عنوان واکاوی نسبت ادبیات مقاومت و پایداری با جریان مدافعان حرم در خبرگزاری دفاع مقدس برگزار میشود.
«بررسی و میزان تأثیرگذاری داستان و رمان در تبیین فرهنگ مدافعان حرم» موضوع نشستی با حضور «محسن پرویز» نویسنده و از مدیران فرهنگی سابق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد که در ادامه مشروح آن را میخوانید؛
دفاعپرس: جایگاه داستان و رمان را در ادبیات پایداری به چه صورت ارزیابی میکنید؟
داستان و رمان یک شکل مورد استقبال از هنر است و هنر مکتوب دو تا پایه پیدا میکند؛ یکی شعر است و یکی داستان. ما اگر بخواهیم بگوییم که جایگاه داستان و رمان در ادبیات پایداری چیست و چه نقشی پیدا میکند، باید رجوع کنیم به موضوع کلانتر که وقتی یک واقعه و یک حادثه و یک موضوع به شکل خام بیان میشود و یا شکل هنری پیدا میکند، چه تفاوتی با هم پیدا میکنند.
اگر ما بخواهیم یک حادثهای پایدار بماند، باید شکل هنری به آن بدهیم. خیلی از وقایع اتفاق افتادهاند؛ اما تبدیل به شعر و داستان نشدهاند در طول ادوار هم خیلی از این مسائل باقی نمانده و به یادگار نمانده و هم تأثیرگذار بر مخاطب نبوده است. یعنی شما یک وقتی یک واقعهای را -به عنوان مثال یک عملیات جنگی- توضیح میدهید و فارغ از این که چقدر توضیحات نظامیاش غلبه پیدا کند و چقدر توضیحات مربوط به ابعاد وجودی انسانهای حاضر در صحنه غلبه پیدا کند و نظایر این، که همه اینها تأثیر میگذارد بر مخاطب، یک وقتی هست که به شکل ساده این را بیان میکنیم و یک وقتی است که این را شکل شعر یا داستان به آن میدهیم.
وقتی شکل هنری پیدا کرد، این هم ماندگار میشود و هم مؤثر برمخاطب میشود. منتها شرط آن این است که ما از هنر نویسنده به قدر کفایت بهرهمند شویم و در اصل هنرمندانه بتوانیم این واقعه را تبدیل به داستان و رمان کنیم.
تقریباً در ادبیات دفاع مقدس ما بهطور کامل میتوانیم بگوییم جاهایی که شکل داستان و رمان پیدا کرده و یا به داستان و رمان نزدیک شده است، اینها با خوانندهتر شده است. مثالی بزنم، مثلاً وقتی در اوائل دفاع مقدس شما میدیدید که بسیاری از رزمندهها خاطرات خود را به شکل خام مینوشتند و یا این که بیان میکردند. اینها مشتری خاص خودش را داشت. بعضیهایشان هم تبدیل به کتاب شده که الان کتابهای خاطره تعدادشان کم نیست.
بعضی از این آثاری که مثلاً فرد بیان کرده، توسط یک نویسندهای دوباره چینی شده و بازآفرینی ادبی شده است. مثل مجموعه کتابهایی که انتشارات سوره مهر چاپ کرد، مثل دا، مثل نورالدین پسر ایران، پایی که جا ماند و کتابهایی از این دست که اینها خواننده پیدا کرد. وقتی دست به سر و روی آن خاطره خام کشیده شده و نزدیک شده به شکل ادبی و یک مقدار متفاوت از حالت خام ماجرا بوده، خواننده پیدا کرده است.
دفاعپرس: جایگاه داستان و رمان را در مقایسه با سایر ژانرها و سایر سبکهای ادبی مثل خاطره و زندگینامه چگونه ارزیابی میکنید؟
خاطره در واقع ارزشش، بیشتر ارزش تاریخی است و یک جور مستندنگاری است برای تاریخ و برای زنده نگهداشتن وقایع تاریخی. شما در خاطره واقعهنمایی ماجرا و مطمئن بودن از اینکه این حوادث به شکل دقیق نقل شده و نعل به نعل اتفاق افتاده، این برای شما اهمیت دارد و اهمیت اصیل هم دارد. یعنی ارزش خاطره به این است که خواننده و کسی که خاطره را مطالعه میکند این احساس را بکند که با یک واقعیتی روبرو است که با جزئیات ذکر شده و این قابل اعتماد است.
وقتی میآییم به سمت داستان، در داستان فرد میداند که نویسنده برشهایی از ماجرا را انتخاب کرده و برشهایی از یک واقعه را انتخاب کرده و یا حتی ممکن است کل آن تخیّل ذهنی خودش باشد و دارد یک فضای جدیدی را درست میکند، یک فضای داستانی درست میکند که ممکن است اینقدر هنرمندانه بنویسد که من و شما باورکنیم و فکر کنیم که چنین چیزی اتفاق افتاده است.
طبیعتاً کارکرد خاطره با کارکرد داستان دوتا کارکرد متفاوت است. داستان را ما مینویسیم برای اینکه یک اثر هنری خلق کنیم و مخاطبان هم از خواندن آن لذت ببرند و هم نکاتی را متوجه بشوند، نکاتی دست آنها بیاید و در این نوع ادبی خاص که ما داریم صحبت میکنیم و در خصوص موضوعی که صحبت میکنیم من دارم عرض میکنم، تعمیم نمیدهیم به همه انواع داستان رمان، در ادبیات دفاع مقدس ما وقتی که داستان مینویسیم داریم شکل هنری میدهیم به آن چیزهایی که ریشه در واقعیت دارد. اگر چه تخیل نویسنده در شخصیتسازی و در پرورش صحنهها ممکن است مؤثر بوده باشد و یا دخالت داشته باشد.
اما زندگینامه طبیعتاً زندگی یک فرد خاص را دارد حکایت میکند و در این نوع موضوع خاص، زندگینامهها بیشتر به این سمت و سو میروند که نشان بدهند چگونه یک فردی بالندگی پیدا میکند و به آن اوج میرسد و میتواند مؤثر باشد و آن سیر ماجرایی که فرد طی کرده تا به این نقطه برسد در زندگینامه مورد عنایت قرار میگیرد.
زندگینامهها هم گاهی اوقات ممکن است دیگرنوشت باشد وممکن است خودنوشت باشد که اینها با هم طبیعتاً فرق میکند.
خلاصه عرض این میشود که در خاطره و زندگینامه ما با واقعیت روبرو هستیم و هرچه این واقعهنمایی مطلب بالاتر باشد و مستنداتی فرد ارائه بدهد و نشانههایی ارائه بکند که مخاطب قبول کند که این واقعیت دارد، ارزش کار بالاتر میرود. چون قرار است این باقی بماند در تاریخ. بخشی از تاریخ میشود.
اما در داستان و رمان، آن واقعی بودن حوادث و صحنهها اهمیت پیدا نمیکند و اگر چه ممکن است در دنیای داستان، در فضای داستان و فضایی که فرد آفریده شما مواجه بشوید با فضایی که احساس کنید این کاملاً واقعی است، اما مخاطب میداند که نویسنده مجاز بوده و دخل و تصرف در واقعیات کرده و فضای ذهنی خودش را ساخته است و شخصیتها زائیده ذهن نویسنده است و ممکن است در واقعیت بیرونی این وقایع اتفاق نیفتاده باشد و یا چنین شخصیتهایی بالاصاله نداشته باشیم.
دفاعپرس: به نظر شما ادبیات جبهه مقاومت و مدافعان حرم چقدر توانسته در تداوم ادبیات دفاع مقدس قرار بگیرد؟
به نظرم میآید که در حوزه ادبیات مقاومت ما تقریباً در ابتدای راه هستیم و هنوز فاصله داریم تا آنجایی که میخواهیم به آن برسیم. ادبیات مقاومت و ادبیات دفاع مقدس در اهدافشان در یک جاهایی مشترک هستند. از جمله اشتراکاتشان این است: وقتی در ادبیات دفاع مقدس یک شاعری شعری میگوید هم میخواهد آن حماسهها را زنده نگه دارد و هم میخواهد روح حماسی را در ادامهدهندگان آن راه زنده نگه دارد. یعنی هم حماسههایی که قبلاً اتفاق افتاده و هم اینکه جوان امروز هم با همان روحیه رشد کند و بزرگ بشود.
این اتفاق در ادبیات مقاومت در تداوم ادبیات دفاع مقدس دارد شکل میگیرد. یعنی ما اینجا میخواهیم بگوییم که آن مسیر بسته نشده و هنوز مسیر ایثار و فداکاری و حضور در صحنههایی که میتواند منجر به خودشناسی و خداشناسی بشود و فرد درس زندگی بگیرد و خودش را محک بزند و ارتباط وپیوند خودش را با خداوند محکمتر کند، اینها همهاش همچنان باقی است و دارد ادامه پیدا میکند.
در بحث هدف هم خیلی از اهدافشان مشابه هم است، در انتقال مطلب و فضا یک فضای جدیدی شده است و آن فضای گذشته نیست. شاید از یک جهاتی لازم باشد کسانی که دارند در این حیطه مطلب مینویسند، بعضی مسائل را هم یک مقدار واضحتر و روشنتر بیان کنند. ما در یک مقاطعی دوستانی که میرفتند و این رزمندگانی که میرفتند فداکاری میکردند در این بخش، و حضور پیدا میکردند در صحنههای نبرد، اینها مظلومانه به شهادت میرسیدند و مظلومانه به خاک سپرده میشدند و مظلومیتی که در اینها بود، قابل مقایسه با رزمندگان دفاع مقدس اساساً نبود.
ما خیلی از اینها را تشریح نکردیم و منتقل نکردیم. یک عدهای افرادی که مقاصد سیاسی داشتند در کشور، اینجور مطرح کرده بودند و اینجوری تبلیغ میکردند که این اتفاقی که دارد میافتد، ارتباطی با انقلاب اسلامی پیدا نمیکند و یک اتفاق بیرونی است و ما داریم مداخله میکنیم در یک کشور دیگر، در حالی که این دِین انقلاب اسلامی است و در متن انقلاب اسلامی است. یعنی دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی است. همین اتفاقی که در مدافعان حرم میافتاد. البته الحمدلله الان آن فضا شکسته شده، ولی در یک ایامی در اوایل کار، اصلاً فضا، فضای دیگری بود.
در این فضا، شرایط فرق میکند با فضایی که یک وقتی یک کسی میرود و در جبهه حضور پیدا میکند و جانباز میشود و یا به شهادت میرسد. این خودش و خانوادهاش مورد تکریم هستند و وقتی وارد شهر میشوند، پدر شهید اجر و قرب و منزلتی پیدا میکند به لحاظ معنوی و بین مؤمنین. اینجا بحث مادی مطرح نیست و آن زمان هم مطرح نبوده. این فضاها، یک مقداری فضای متفاوت است و خود فضایی که این رخداد در آن اتفاق میافتد، یعنی شما وارد فضاهایی شدید که دارید کمک میکنید به مردم مورد ظلم در سایر نقاط دنیا و یک قدری سطحش از حضور یک رزمنده ساده در جبهه بالاتر میآید و یک مقدار متفاوت میشود.
عرض من به طور خلاصه این میشود که اگر ما بخواهیم این دوتا را با هم مقایسه کنیم، در اهداف خیلی جاها به نقاط اشتراک میرسیم، اما در فضایی که قرار است ترسیم بشود و موضوعات، موضوعات پراهمیتی است که باید برای جامعه تبیین بشود، در اینجا این دو تا حیطههایشان با هم متفاوت میشود.
دفاعپرس: به نظر شما، نویسندگان در این زمینه که میخواهند قلم بزنند و ورود پیدا کنند به فضای رمان و داستان، با چه چالشی مواجه هستند و چه نکاتی کمتر به آنها پرداخته شده است؟
به نظر میآید که چالشهایی که با آن مواجه هستند و به اصطلاح شاید چالشهای اساسی ایجاد بکند، اولین بخش آن که من نکاتی را میگویم که یک مقدار متفاوت از ادبیات دفاع مقدس است، والاّ باز بعضی نقاط با هم مشترک هستند.
اولین بخش این است که شما در اینجا باید صحنههایی ترسیم کنید که ممکن است با آن صحنهها بیگانه باشید. مثلاً در فضای ادبیات دفاع مقدس شما وقتی میخواهید شهر را ترسیم کنید، شهری است که در آن نویسنده زیسته است و زندگی کرده و با آن آشناست. طبیعتاً حتی اگر جبهه را ندیده باشد، پشت جبهه را دیده و در آن فضا زندگی کرده است. در اینجا طبیعتاً فضای پشت جبهه و فضای شهری هم ممکن است برایش تا حدودی ناشناخته باشد.
نکته دوم که مشترک در هر دو است، شناخت خود صحنه است، صحنه نبرد. صحنه نبرد، الزاماً منظور صحنه جنگ نیست. صحنه رویارویی است. ممکن است در داخل شهر باشد و دو تا جبهه را شما دارید ترسیم میکنید که این دو جبهه را در ادبیات دفاع مقدس، یک جبهه را حداقل میشناختی و در بین اطرافیان شما بودند کسان شناخته شدهای که اینجا آن جبهه خودیاش هم خیلی شناخته شده نیست و فرد نیاز به مطالعه وحضور در صحنه بیشتری دارد به نسبت به ادبیات دفاع مقدس.
نکته سوم این است که در حوزه دفاع مقدس، حداقل در چرایی دفاع از میهن سؤال در مخاطبان وجود نداشت، در عموم مخاطبان. کسانی که چون و چرا میکردند که چرا جنگ دارد ادامه پیدا میکند و چرا ما عملیاتها را ادامه میدهیم؟ اینها زیاد خریدار نداشت به خاطر این که هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که شما وقتی مورد تهاجم قرار گرفتهای، از خودت دفاع نکنی و تنبیه نکنی متجاوز را. چون اگر تنبیه نشود، ممکن است باز هوس کند که تکرار کند. یعنی کسی که خطا انجام داد اگر تنبیه نشود، امکان بازگشت مجدد به خطا وجود دارد. این را تقریباً عموم عقلا متوجه میشدند و کمتر چالش ایجاد میکرد. در ادبیات هم خیلی مشکل ایجاد نمیکرد و آن پیشفرض بود و با آن پیشفرض نویسنده راحتتر میتوانست جلو برود.
ولی وقتی که میرویم و وارد حوزه مقاومت میشویم، آنجا این پیشفرض به این شکل نیست و نویسنده باید یک بخشی از تلاش خودش را بگذارد برای حل موضوع چرایی این نبرد وحضور در این صحنه برای مخاطب. یعنی نویسنده باید توضیح بدهد و این هنر نویسنده است، و جاهایی است که ما خلاء داریم. آنجاها نویسنده باید توضیح بدهد که چرا ما وارد این صحنه شدیم و اگر بتواند این توضیح را بدهد به وظیفه خودش و مأموریت خودش عمل کرده است. مأموریتی که ممکن است ماها احساس وظیفه کرده باشیم و خودمان به خودمان این مأموریت را داده باشیم.
یعنی این که یک کسی احساس وظیفه میکند در حوزه ادبیات مقاومت بنویسد و شعر بگوید و یا داستان بنویسد. این اگر میخواهد پاسخ مناسب داده باشد به درخواست درونی خودش، یکی از جاهایی که باید پاسخ بدهد، باید بتواند در اثر خودش پاسخ این سؤال را هم بدهد که اصلاً ما برای چی در چنین صحنههایی حاضر شدیم؟ این هنری میخواهد. الان شما فضای مجازی را میبینید که پر است از این ماجرا که مدافعان حرم را در ابتدا میگفتند مدافعان اسد. البته بعداً این تفکر یک مقدار کمرنگتر شد. یا اینکه میگفتند اصلاً به ما چه ربطی دارد، یک کشور دیگر است و هر کار دلشان میخواهد بکنند.
در واقع هنر نویسنده است که نشان بدهد به ما مربوط نیست یک حرف بیربطی است و به ما مربوط است چون اولاً با سرنوشت ما گره خورده، وقتی ما نشستیم در خانه خودمان و آمدند خانه همسایه را به زور اشغال کردند، نوبت ما هم میشود و به در خانه ما هم میرسند و این به لحاظ منافع شخصی است. در ثانی، اصلاً انقلاب اسلامی تز اولیه و پایه اولیهاش و چیزی که امام خمینی ترسیم کردند برای آن، این بوده که ما همه مظلومان عالم را در نظر داریم. امام یک جملهای دارند که میفرمایند: ما شریک غم همه مظلومان عالم هستیم. هر کسی در هر جای دنیا که مورد ظلم قرار بگیرد به لحاظ دینی وظیفه مسلمانان است که اگر بتوانند به او کمک کنند، کمکرسان او باشند. این یک وظیفه عمومی است. منتها ما باید این را تبیین کنیم و به شکل درستی به مخاطبان منتقل کنیم.
ادامه دارد...