به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، سردار شهید حاج حسین همدانی زاده بیست و چهارم آذر ۱۳۲۹ در شهر آبادان، در سه سالگی پدرش را از دست داد و سپس همراه خانواده به شهر و دیار آبا و اجدادیاش همدان مهاجرت کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به جمع سبزپوشان سپاه پیوست و در زمره اولین نفراتی بود که برای کمک به مردم مظلوم کردستان، به آن دیار شتافت و در سرکوبی شورشهای مسلحانه ضدانقلابیون نقش آفرینی کرد.
با آغاز جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه ایران، لحظهای درنگ نکرد و راهی مناطق عملیاتی غرب کشور شد. وی در طول هشت سال جنگ، در مسئولیتهای مختلفی از جمله فرماندهی محور در تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص)، فرماندهی تیپ ۳۲ انصارالحسین (ع)، فرماندهی لشکر ۱۶ قدس، جانشین فرماندهی قرارگاه نجف اشرف و ... را بر عهده داشت.
پس از پایان جنگ نیز در مسئولیتهایی نظیر جانشین فرماندهی نیروی زمینی سپاه، جانشین نیروی مقاومت بسیج، فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) و فرماندهی سپاه محمد رسولالله (ص) تهران بزرگ به خدمت ادامه داد.
در ابتدای سال ۱۳۹۰ برای کمک به مردم سوریه در نبرد با تروریستهای تکفیری به آن دیار رفت و پس از قریب به چهار سال پیکار دشوار، سرانجام در ساعت ۱۶ روز شانزدهم مهر ۱۳۹۴ در محور حلب به شهادت رسید. [۱]
روایت حاج حسین همدانی از آزادسازی سنندج [۲]
همقسم شدن برای نجات مردم سنندج
سردار شهید حاج حسین همدانی در کتاب ۲۲ روز نبرد با موضوع بررسی آزادسازی سنندج از دست گروههای ضدانقلاب، میگوید: عملیات پاکسازی گردنه صلواتآباد را با هلی برن ۱۴ گروه از ارتش و سپاه در سمت راست گردنه شروع کردیم. دشمن همه نیروهای خود را بسیج کرده بود و حدود ۱۵۰ تا ۱۶۰ نفر از آنها را در ارتفاعات مشرف به معبر تنگ و سخت گردنه صلواتآباد مستقر ساخته بود طوری که تمام امید ضدانقلاب به همان نقطه خلاصه میشد.
گروه دوم هلی برن ما بودیم که برادر شاهحسینی مسئولیت آن را بر عهده داشت. مردم بیگناه سنندج که در دست ضدانقلاب اسیر بودند به ما پیام دادند که ما منتظر شما هستیم. ابتدا باید گردنه را پاکسازی میکردیم. تحقق این امر آرزوی ما بود.
خاطرم هست که با شاهحسینی قسم یاد کردیم و تصمیم گرفتیم که حتماً به خواسته آنها لبیک بگوییم و به آن جامه عمل بپوشانیم.
آرایش واحدهای رزمی سپاه همدان در حد گروهان و گردان نبود. یک سری گروه رزمی داشتیم، به استعداد هر گروه ۱۵ یا ۲۰ نفر.
ما چهار گروه نیرو داشتیم. هفت، هشت گروه ۱۵ نفری هم از تیپ ۳ را برادر عزیزمان صیاد شیرازی سازمان داد. قرار شد برویم با هلیکوپتر در انتهای صلوت آباد هلی برن شویم. بعد از عقب زدن نیروهای ضدانقلاب خودمان را برسانیم به بالای گردنه صلواتآباد.
هلی برن نیروها خیلی قشنگ اجرا شد. خود صیاد هم شخصاً در عملیات حضور داشت، منتهی به محض تار و مار کردن تجمع ضدانقلابیون مسلح در پائین ارتفاع موقعی که گروههای چهارگانه ما به سمت نوک ارتفاع حرکت کردند، ارتباط گروههای تحت امر صیاد با ما قطع شد.
سرعت بچههای ما بیشتر بود. از طرف دیگر گروههای همراه صیاد را تکتیراندازهای ضدانقلاب وسط راه معطل کردند. این شد که بچههای ما سریع به جلو کشیدند و رسیدیم به مدخل تنگه صلواتآباد. آنجا بود که ضدانقلاب به محاصره ما درآمد.
یعنی بچههای سپاه همدان به سرعت از بین دشمن رخنه کرده و جلو کشیده بودند طوری که ضدانقلابیون متوجه این مطلب نشدند. در نتیجه آنها بین ما که به مدخل تنگه رسیده بودیم و بچههای ارتشی صیاد فشرده شدند.
یک وقت دیدم آتش توپخانه دارد ما را در مدخل تنگه میکوبد. برادرمان صیاد شیرازی در آن حمله علاوه بر هدایت ستون ارتش خودش برای توپخانه دیدبانی هم میکرد و با بیسیم به آنها گرا میداد.
حالا او خبر نداشت که بچههای سپاه همدان از پشت ضدانقلاب سر درآوردهاند. به هوای اینکه سنگرهای عمقی ضدانقلاب در مدخل گردنه را بکوبد، به توپخانه ارتش دستور داد آنجا را بکوبند.
تماس گرفتیم و گفتیم: آقاجان، بگویید توپخانه نزند. ما الآن روی هدف هستیم. او که خیلی هم تعجب کرده بود، بلافاصله دستور داد آتش توپخانه قطع بشود. عناصر ضدانقلاب هم وقتی فهمیدند ما از پشت سرشان سر درآوردهایم، دیگر روحیهشان را باختند و فرار کردند. آن روز تا شب مشغول پاکسازی منطقه بودیم.
منبع
[۱] بابایی، گلعلی، کوهستان آتش، نشر بیست و هفت بعثت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحه ۴۴
[۲] نداف، مجید، بیستودو روز نبرد (بررسی آزادسازی سنندج)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحات ۴۵۳، ۴۷۱، ۴۷۶، ۴۷۷
انتهای پیام/ 118