به مناسبت سالگرد شهادت «شیخ شریف‌قنوتی» منتشر شد؛

شهادت حسین‌گونه «شیخ شریف» در دوره مقاومت خرمشهر

شیخ محمدحسن شریف‌قنوتی، معروف به شیخ شریف، از ابتدای حمله بعثی‌ها به مرزهای جنوبی کشور رفت. یک وانت و یک راننده هم داشت. گاهی هم خودش رانندگی می‌کرد. به همه محور‌ها می‌رفت و سرکشی می‌کرد.
کد خبر: ۴۸۴۰۵۱
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۹ - 17October 2021

بی‌قراری شریف قنوتی برای دفاع از خرمشهربه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، یکی از مبارزین جان‌ برکفی که از ابتدای حمله بعثی‌ها به مرز‌های جنوب کشور، رهسپار این منطقه شد، تا از مرز و بوم مملکت اسلامی دفاع کند، شیخ «محمدحسن شریف قنوتی» معروف به شیخ شریف بود.

او وقتی‌که خبر تجاوز ارتش بعثی به مرز‌های کشورمان را شنید با کاروان گسترده‌ای از کمک‌های مردمی، از محل سکونت خود یعنی بروجرد به سمت اهواز حرکت کرد و مجاهدت‌های ماندگاری را به‌ویژه در دفاع از خرمشهر و مقاومت در برابر بعثی‌ها از خود نشان داد.

نقش وی در هدایت و رهبری و پشتیبانی مدافعین خرمشهر بی‌بدیل بود که سرانجام نیز در بیست و چهارمین روز از مقاومت تاریخی مدافعان و رزمندگان خرمشهر در برابر نیرو‌های بعثی، به شهادت نائل می‌آید.

سردار سرتیپ مرتضی قربانی درباره شیخ شریف اینگونه روایت می‌کند: «در خرمشهر محوربندی و فرماندهی منظمی وجود نداشت و مسئولان توجیه نبودند. ما را همان‌جا با شیخ شریف قنوتی آشنا کردند. او به‌صورت سیار کار می‌کرد. گاهی به مسجد جامع می‌آمد و نیرو‌های مردمی را که به داخل شهر اعزام شده بودند، به محله در سنتاپ می‌برد. اگر آنجا نیرو نمی‌خواستند، آن‌ها را به چهارراه کشتارگاه، میدان راه‌آهن، صد دستگاه یا پلیس‌راه می‌برد. ما را به چهارراهی برد که از خرمشهر به سمت شلمچه می‌رفت. جلسه‌ای برایمان گذاشت و بعثی‌ها را نشان داد و به‌طورکلی توجیهمان کرد.

یک وانت و یک راننده هم داشت. گاهی هم خودش رانندگی می‌کرد. به همه محور‌ها می‌رفت و سرکشی می‌کرد؛ مثلاً مثل باش (عقاب)، خیلی سریع به محور پادگان دژ، کمربندی و جا‌هایی که خطرناک می‌شد، می‌رفت و برمی‌گشت. ما را آنجا به ایشان معرفی کردند. شیخ شریف چهره سبزه‌ای داشت و خیلی خوش‌برخورد بود. گمان می‌کنم بوشهری بود. ساواک قبل از انقلاب در خرمشهر او را بازداشت کرده و یکی دو سال زندانی شده بود؛ زندانی سیاسی. برخورد و شجاعت شیخ شریف برای ما خیلی جالب و تحسین‌برانگیز بود و او در خرمشهر برایمان الگوی خوبی شد. بیشتر رزمندگانی که او را می‌دیدند، ترسشان می‌ریخت.» [۱]

شهادت شیخ محمدحسن شریف قنوتی 

«روز ۲۴ مهر ۱۳۵۹ بر مدافعان خرمشهر به‌سختی گذشت و کار به‌جایی رسید که خرمشهر به خونین‌شهر تغییر نام داد. یگان‌های بعثی تهاجم خود را آغاز کردند و پس از درگیری سختی، موفق شدند تا خیابان ۴۰ متری پیشروی کنند. در این روز درگیری و نبرد در تمام محور‌ها با شدت بسیار آغاز شد. نیرو‌های دشمن سعی در پیشروی داشتند و مدافعان با تحمل سختی‌ها و کمبودها، سرسختانه با آن‌ها مقابله می‌کردند. شیخ شریف می‌گفت «اینجا بهشت است. هرکس نتواند از این فضا استفاده کند، باخته است. من با خدا عهد بسته‌ام که این لباس پیامبر (ص) را هیچ‌گاه از تنم خارج نکنم. با همین لباس بجنگم، در همین لباس شهید شوم و این لباس آخر من باشد، کفن من باشد و با همین لباس به دیدار خدا و رسول خدا (ص) بروم.»

نیمروز ۲۴ مهر که خرمشهر به خونین‌شهر بدل شد، شیخ می‌گفت «ان‌شاءالله اگر سعادت داشته باشم، امروز یا فردا به شهادت می‌رسم.» ساعت حدود ۱۲:۴۵ که شیخ از آبادان به خرمشهر بازمی‌گشت، در میدان فرمانداری برای تانکی که در آنجا بود، با تصور اینکه تانک خودی است، به علامت پیروزی انگشتانش را بالا برد و سلام کرد. آن‌ها هم جواب سلام او را دادند. سپس داخل خیابان ۴۰ متری که شد، شیخ شریف گفت «می‌ترسم خرمشهر سقوط کند و ما نزد مردم شرمنده شویم.»

در خیابان ۴۰ متری نزدیک مقر گروه الله‌اکبر، چند سرباز دیده شدند. گمان می‌رفت ایرانی باشند، اما بلافاصله فرمان ایست دادند «قف!». معلوم شد که بعثی هستند. شیخ به راننده گفت «با سرعت برو!»، اما دقایقی نگذشت که یک گلوله آر.پی.جی ۷ به چرخ عقب خودرو اصابت کرد و منفجر شد و ماشین را واژگون کرد. چند عراقی دور شیخ را گرفتند و چند گلوله به گردن و دست او شلیک کردند. سپس اطراف شیخ، حوسه (رقص) می‌کردند و فریاد می‌زدند «اسرنا الخمینی! اسرنا الخمینی!» (ما خمینی را اسیر کرده‌ایم). همچنین عراقی‌ها می‌گفتند «هذا آیه المقاومه» (این فرمانده مقاومت است) شیخ هم می‌گفت «الیوم خمینی، حسین و صدام یزید.»

سپس فرمانده عراقی‌ها سرنیزه‌ای را در شقیقه شیخ فرو برد و چرخاند. صدای نحیف شیخ شنیده می‌شد که می‌گفت «الله‌اکبر، انا لله و انا الیه راجعون.» آن سفاک، چشم شیخ را نیز از حدقه بیرون آورد. بعد با پایکوبی شعار می‌دادند «قتلنا الخمینی! قتلنا الخمینی!» (ما خمینی را کشتیم.)» [۲]

منبع:

[۱]رزاق زاده، امیر، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: در مسیر پیروزی (جلد اول): روایت سردار مرتضی قربانی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۸، صفحه ۵۴، ۵۶

[۲]رشید، محسن، اطلس حماسه خرمشهر، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۷، صفحه ۸۱

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار