به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «شهید» شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد.
میخواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستارهها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... «برگ سبزی، تحفه درویش»، «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
وصیتنامه شهید روحالله سیف
«بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و صلوات به یگانه منجى عالم بشریت قائم آل محمد حضرت مهدى موعود (عج) و با سلام و عرض ارادت خدمت نایب برحقش امام خمینى و امت شهیدپرور ایران که با ایثار دین پیامبر را یارى کردند.
هم اکنون که مشغول نوشتن وصیتنامهام هستم شاید همانند دفعات قبل آنطور که باید اخلاص در کارم نبوده که خود خواننده وصیتنامه خویش شدم و امیدوارم انشاءالله خداى تعالى عنایتش را از این بنده حقیر و مسکین دریغ نکند، از او خواستارم فیض عظماى شهادت را نصیبم گرداند و مرا از پوشیدن این خلعت زیبا محروم نگرداند.
اصولاً صحبت کردن در مورد چنین واژهاى به این عظمت و به این زیبایى کار هرکسى نیست چرا که درخواست چنین کلمهاى از خداوند احتیاج به بنیه اخلاقى است و این کار جز از ائمه معصومین (ع) ساخته نیست.
دیدگاهها در مورد شهادت مختلف است، عدهاى خیال میکنند چنین مرگی براى انسان زجرآور است و یا بعضی چنان میپندارند که شهادت معنا ندارد در جواب چنین افرادى باید گفت این مقام همان مقامى است که مولا علی (ع) میفرمایند «در آن لحظه جاى هیچگونه صبرى نیست بلکه جاى شکرگزارى است».
اگر به سرنوشت و علت آفرینش انسان توجه کنیم خواهیم دانست انسان چیزى نیست جز روح و همین نیز باقى میماند، ما انسانها خصوصاً مسلمانان باید به این نکته توجه داشته باشیم مبادا در انتخاب هدف دچار اشتباه شویم.
بهجز خط ولایت در مکتب اسلام باید دور بقیه مکتبها و روشها خط بطلان کشید، مسلمان بودن در خط ولایت بودن قرین یکدیگرند و به تصور اینکه این دو از یکدیگر جدا باشند محال است، اصول اصلى همان مسئله ولایت است، ما مسلمانان موظفیم این اصل را در تمام شئون زندگى خویش پیاده و عمل کنیم، هر عملى که مطابق با اصل ولایت نباشد مطمئن باشید که بهاندازه کافى ارزش ندارد ما الان در چنین وضعى قرار گرفتهایم که جز خط ولایت ائمه معصومین (س) به دادمان نمیرسد و این امکان ندارد جز قرار گرفتن در خط خمینى.
خداوندا! تو را شکر میکنم که مرا در مکتب شهادت پرورانیدی و عشق حسین را در قلبم جارى ساختی، چگونه تو را سجده کنم در حالى که کولهبارم از گناه لبریز است و امید به تو داشته باشم که از خطاهایم درگذرى بارالها از تو طلب بخشش میکنم که چندین بار پس از توبه دوباره به وادى گناه کشانده شدم و لطف تو را ناچیز قرار دادم خدایا مرا ببخش از این که در راه بندگیات مخلص و استوار و ثابتقدم نبودم.
بار خدایا! هنگامى که اراده جبهه رفتن میکردم تنها مشوق و عاملى که مرا بهطرف جبهه میکشاند تو بودى تنها کسى بودى که به خاطر تو تمام سختیها را به جان قبول کردم شاید مرا به بندگى خویش قبول کنی.
خداوندا! براى آخرین بار امواج پرخروش احساسات قلبم را به خاطر تو روى کاغذ میآورم و بگذار همگان بدانند، بگذار نامردمان کوردل بدانند که ان الحیاة عقیدة الجهاد بگذار بدانند که ما پیرو مولاى خویش حسینیم.
سلام مادر عزیز و گرامیام، اى کسى که با شیر پاک خویش خود راهنماى شهادتم بودى؛ مادر جان اگر نبود گریههایى که در مجالس عزا به یاد حسین (ع) میکردى و اشک چشمت با شیرت آغشته نمیگشت هرگز در این کشتى نجات قدم نمیگذاشتم.
مادر جان! نمیدانم چه چیزى بگویم که حقت را ادا کرده باشم، مادر عزیزم! سلامم را خدمت پدر مهربانم برسان و از او به خاطر زحماتى که برایم کشیده تشکر کن، اگر خبر شهادتم به شما رسید واجب است همچون زینب (س) پیامم را برسانى و همچون او سرافراز قدم برداری و صابر باشى.
اگر نامردمانی طعنه زدند به آنها بگو پسرم عاشق بود او همچون حسین خود را در میان شمشیرها انداخت تا دین پیامبر بییاور نماند، مادرم به آنها بگو که خودم او را براى چنین روزى تربیت کردم.
بارالها! از تو تشکر میکنم مرا در موقعیتى از زمان قرار دادى که رهبرم خمینى بود، از تو تشکر میکنم که مرا حسینى تربیت کردى و به من توفیق دادى تا خون خود را در راه رهبرم هدیه دهم.
امت حزبالله بدانید ما امت نمونه هستیم و خداوند شما را براى این کار برگزیده است، اگر در این مسیر مصیبتى وارد مىشود آزمایش الهى در کار است، هرگز رهبر را تنها نگذارید و قدر این نعمت الهی را بدانید.
در آخر از تمام دوستان و آشنایان حلالیت میطلبم و امیدوارم همگى در راه پیشبرد اهداف انقلاب موفق و پیروز باشید.»
منبع: فارس
انتهای پیام/ ۹۱۱