به گزارش خبرنگار دفاعپرس از مشهد، «حمید جهانگیرفیضآبادی» از پیشکسوتان واحد تخریب لشکر ۲۱ امام رضا (ع) و روای دفاع مقدس با ذکر خاطرهای به تشریح وضعیت دکلهای دیدهبانی در دوران دفاع مقدس پرداخته است.
به منظور گرامیداشت نام و یاد شهدای دیدهبان که چشمان تیزبین یگانهای رزم بودند در ادامه این خاطره را میخوانیم.
«روز یکشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۶۷، برای دیدن کمینهای جاده جزیره مجنون که قرار بود آنها را منفجر کنیم، به سمت دکل دیدهبانی نیروهای اطلاعات (اخلاص) رفتیم.
منطقه را با دوربین مشاهده کردم. دکل دیدهبانی از نوع «دکل مورو» به ارتفاع حدود ۷۰ متر بود که در بلندترین نقطهی آن یک دوربین نظامی ۲۰ در ۱۲۰ قوی نصب شده بود. برای بالا رفتن از دکل باید از نردبان فلزی آن بالا میرفتیم. بالا رفتن از دکل با ترس و دلهره همراه بود. زیرا دکل بسیار بلند بود و با فاصله گرفتن از زمین دستخوش هیجان و اضطراب میشدیم.
همچنین دکل در مقابل دید و تیر مستقیم عراقیها قرار داشت و علاوه بر اینکه عراقیها میتوانستند ما را در هنگام بالا رفتن ببینند، بالای دکل هم هیچ جانپناه مطمئنی در برابر شلیکهای مستقیم دشمن نداشتیم و گذشته از همه اینها حرکت متناوب دکل که با اندک نسیمی جابهجا میشد، بر ترس و هیجان ما میافزود.
تازه به ارتفاع ۵۰ یا ۶۰ متری که میرسیدیم با نردبان شکستهای مواجه میشدیم که بر اثر شلیک گلولههای دشمن از دکل جدا شده و در هوا تاب میخورد و چارهای هم جز بالا رفتن از آن نداشتیم.
تصور این که در ارتفاع ۶۰ متری از زمین، روی نردبانی شکسته و آویزان، آن هم در مقابل دیدگان دشمن مثل پاندول ساعت چپ و راست بروی، اضطراب خاصی داشت. البته در مدت یکساعتی هم که روی دکل سپری میکردیم، هر لحظه منتظر اصابت گلوله مستقیم دشمن بودیم و فکر اینکه جنازه یا بدن مجروحمان از این ارتفاع اگر پرت نشود، چگونه به زمین خواهد رسید، دست از سرمان بر نمیداشت.
یکی از نیروهای اطلاعات به نام «محمد سلطانی» همیشه روی دکل بود و در طول ۲۴ ساعت همواره دشمن را زیر نظر داشت. محمد رکورد باور نکردنی بالا و پایین رفتن از روی دکل را در سه دقیقه به نام خودش ثبت کرده بود.
او تمام احتیاجاتش را روی همان دکل انجام میداد و آب و غذا را که برایش میآوردند، با طناب بالا میکشید و ظرفهای خالی را هم با همان طناب پایین میفرستاد.
از آن بالا، تمام موانع و سیم خاردارهایی که در شبهای قبل داخل آب نهر سوئیپ جلوی دشمن قرار داده بودیم دیده میشد.
موقعیت خط مقدم، نهر سوئیپ، خاکریز خودی و دشمن و جاده کمینها را که روی آب، بین ما و دشمن قرار داشت رصد کرده و نسبت به منطقه توجیه شدم. پایین آمدن از روی دکل هم داستان خودش را داشت!»
انتهای پیام/