گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ ایران کشوری با بیش از صدها سال تاریخ مدون و پشتوانه فرهنگی قوی و غنی یکی از پربارترین کشورهای جهان است. هویت یکی از ارزشمندترین داشتههای ایران است که بسیاری از کشورهای جهان از آن بیبهره هستند و به هر ترفند و حیلهای و با ابزارهای مختلف سعی در هویتسازی دارند.
این کشورها به مدد ابزار سینما، برد گیمها و بازیهای رایانهای، رسانههای دیجیتال و ... سعی در قهرمانسازی دارند و در این راه آنقدر به افراط افتادهاند که افکار عمومی جهان را مرعوب خود کردهاند. در صدر این کشورها باید از آمریکا نام برد که نه از تاریخی غنی برخوردار است و نه هویتی فرهنگی. آنچه آمریکا را آمریکا کرده است، تسلط مدیران فرهنگی و البته سیاستمداران و نظامیان این کشور بر ابزار رسانه است.
از قهرمانهای تخیلی تا قهرمانهای به اصطلاح واقعی کاراکترهای جعلی و بدون عقبهای هستند که تنها برای اعتلای آمریکا خلق شدهاند، قهرمانهایی که متاسفانه به الگوی نوجوان و جوان ایرانی بدل شدهاند. در حالی که قهرمانهای حقیقی ایرانی همواره در محاق فراموشی و بیتفاوتی رفتهاند و کمتر سراغی از آنها ـ جز در مناسبتها ـ گرفته میشود. از سرداران بزرگ اسطورهای چون اسفندیارها تا قهرمانهای واقعی تاریخی چون پسیانها و دلواریها تا قهرمانان بزرگ معاصر چون همتها و باکری و سلیمانیها و فخریزادهها ردپایی بر گستره آثار فرهنگی و هنری دیده نمیشود.
آنچه شهید صیاد شیرازی در غائله کردستان انجام داد چنان بزرگ و عظیم است که نمیتوان آن را از یاد برد، اگر صیاد شیرازی در عمر پربار خود جز آزادسازی کردستان از لوث اشرار و تجزیه طلبان کاری نمیکرد کافی بود تا برای همیشه نامش به عنوان یک قهرمان ثبت و ضبط شود و همین بهانه نیز کافی بود تا دهها فیلم وسریال و بازی کامپیوتری با محوریت صیاد شیرازی ساخته شود. اما دریغ جز انتشار کتابهای متعدد که اغلب تکرار مکررات است قدمی برداشته نشده است.
در حالی در یکمین سالگرد شهادت «محسن فخریزاده» قرار داریم که جامعه ایرانی به درستی نمیداند، فخریزاده که بود و چه کرد و چرا از او به نام شهید هستهای یاد میشود. از آن جا که فراموشی در ما نهادینه شده است ده سال آینده همه چیز را از یاد میبریم، چنان که احمدی روشن، شهریاری و ... را از یاد بردیم.
این فاجعه تلخ فراموشی قهرمانها چیزی از کتاب سوزان مغولان و اعراب ندارد، تنها تفاوتش این است که این بار خودمان تیشه به ریشه خود میزنیم. این اتفاق تلخ نیز چیزی نیست جز سیاستزدگی هنرمندان و ولنگاری اصحاب فرهنگ. هنرمندان با پوز روشنفکرمآبانه جز انعکاس سیاهیهای اغراق گونه به سمت قهرمانان ملی و مذهبی نمیروند تا مبادا برآنها انگ هنرمند حکومتی بخورد و مدیران فرهنگی برای ارائه بیلان کاری و پر شدن سیاهه کارنامهشان سراغ آثار سفارشی نازلی میروند که مخاطب را پس میزند. گویا این سیاستزدگی و ولنگاری به این زودی درمان نخواهد شد و از قرار هم معلوم نیست چه زمانی باید به خود بیاییم و سرمایههای بزرگ انسانی خود را برای نسل آینده حفظ کنیم. این حفره فرهنگی اگر پر نشود در آیندهای نزدیک به درهای عمیق تبدیل خواهد شد که نسل فردا را در خود فرو میبرد.
انتهای پیام/ 161