به گزارش خبرنگار ساجد دفاعپرس، شهید «منصور عباسیکیان» هجدهم آبان سال ۱۳۳۲ در شهر «کبودرآهنگ» از توابع استان همدان چشم به جهان گشود و سرانجام هجدهم فروردین سال ۱۳۶۶ در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید منصور عباسیکیان
«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
با درود بر رسول اکرم و فرزند والامقامش حضرت صاحب الزمان «عج» و نائب بر حق او قائد عظیم الشان فقيه جامعالشرایط امام خمینی «رحمة الله».
بار پروردگار با تو عهد بستهام که در دنیا بفرمان تو باشم شهادت بریگانگی و توحید تو میدهم گواهی میدهم که جز تو خدای نیست تو یگانه و بی همتائی تو یکتائی که شرک نداری اقرار میکنم که حضرت محمد ابن عبدالله که دورد و رحمت خدا بر او خاندانش باد بنده و رسول و پیغامآور و هادی و راهنمای تو در میان امت است گواهی میدهم که بهشت و جهنم حق و موجود است اقرار میکنم که بعثت و حشر و حساب و کتاب و میزان و صراط حق برقرار است اعتراف میکنم که قران کلام توست که برای مردم دنیا بزبان پیغمبرت نازل فرمودی بارالهی تو حقی و حق روشن و آشکار و قرآن فرمان و برنامه راه دنیاد و آخرت است که بزبان پیغمبرت به مردم ابلاغ فرمودی.
پروردگارا جزای خبری که شایسته جزا دهنده ای چون تو لایق بر پیغمبرت باشد بر او بفرست. ای خدائی که در شدتها و گرفتاریها ذخیره و پشتیبان من هستی. ای ولی نعمت من وای رازق من که احتياجات مرا قبل از من فراهم ساختهای و به من ارزانی داشتهای، ای خدای من و ای خدای پدران و مادران و اجداد و معلمان و مربیان من مرا لحظهای چشم به هم زدن به حال خود وامگذار که اگر تو مرا بخود واگذاری به شرور نزدیکتر میشوم و از خیرات دورتر میگردم خدایا بار پروردگارا تو را قسم میدهم به اولیاء و به خونهای پاک شهیدان که پیش تو آبرو دارند مرا مسلمان بمیران. بار الهی این عهد و پیمان مجدد مرا در کارنامه من در قیامت حفظ فرما من آگاهانه به جبهه میروم تا به یاری دین خدا و به ندای هل من ناصر ینصرنی سید الشهداء لبیک بگویم زیرا اعتقاد کامل دارم که این نبرد، نبرد بین حق و باطل میباشد . زمانی است که جناتیکاران شرق و غرب پیچیدهترین سلاحها را در اختیار صدام غفلغی قرار داده که به خیال خام خود این انقلاب اسلامی را که تمام جهان را با روشنی خود منور کرده است خاموش کند.
و اینک خدای بزرگ ای معنای هستی ای وجود مطلق ما وارثان خون شهیدان امانتداران این امانت تو گشتهایم یقین داریم که هیچ قوم و ملتی تاکنون مسئولیتی به بزرگی و سنگینی مسئولیت ما بر دوش نداشته است.
مادرم از شما تقاضا میکنم که مرگ مرا مانند پس گرفتن امانتی که خداوند به شما سپرده بود تلقی کنید و تواضع خود را در مقابل خدا و امام و امت و انقلاب حفظ کنید و خود را مدیون آنها بدانید و خود را طلبکار آنها ندانید مادرم تو باید افتخار کنی که چنین فرزندی را در دامن خود تربیت نمودی و به جامعه تحویل دادی که با دشمنان خدا و دین به مبارزه میپردازد اگر انشاء الله خداوند قبول فرماید.
بنابراین مادر شما هم مثل هزاران مادر دیگر باید بدانید که حامل یک پیام مهمی هستید شما دیگر یک مادر ساده و بیتفاوت نیستید پس مادر تو باید برای ناراحتیهای بیشتری خود را آماده کنید مادر تو باید مثل کوه باشی در مقابل سختیها و در مقابل منافقین از خدا بیخبر، مادر به خودت غصه و اندوه راه مده چون الگوی تو حضرت فاطمه زهرای پهلو شکسته و یاریدهنده رزمندگان در جبهه میباشد.
خواهران مهربانم سعی کنید رهروان صدیق راه زینب باشید نمونهای یک زن واقعی مسلمان در خانه و پیامداران راستین خون تمامی شهدا از هابیل تا حسین علیه السلام و از حسین (ع) تا کنون و مربیان لایقی باشید در تربیت فرزندانی که شایستگی نام مسلمان را از هر حیث دارا باشند. همسرم تو وظیفه سنگینی متحمل خواهی شد چرا که در تربیت فرزندانم باید خوب بکوشی و آنها را خوب تربیت کرده و تحویل جامعه دهی و باید به آنها زندگی ساده زیستن را بیاموزی و امیدوارم راهی را که من رفتهام خوب به آنها بفهمانی تا که بزرگ شدن خود احساس وظیفه نموده سلاحم را بر دوش گیرند و در احقاق حق با دشمنان خدا و دین به مبارزه و پیکار برخیزند.
فکر میکنم که قبلاً وصیتی کرده باشم ولی علی اَی تقدير وصی خود را مادر بزرگوار خود اولاً و در مرتبه بعد مخدره جلیله و داماد گرامیم علی آزادی و برادر مخدره رضا هوشیار است.
بعد از اقرار بما جاء به النبي الأعظم جمیع کتابهای خود را در اختیار حسن و حسین فرزندانم قرار میدهم بهشرط آنکه تحصیل کنند و از آنها استفاده نمایند در غیر این صورت بكتابخانه بنیاد شهید در کرج تحویل دهند.
اینجانب و سایر رزمندگان اسلام با تمام نیرو با قوای كفر بعثيون خواهیم جنگید و تا نابودی کفر و صدام جنایتکار از پا نخواهیم نشست.
اگر خدا استقامت دین و انقلابش را در تکه تکه شدن ما بداند ما راضی هستیم چراکه مقلد اباعبدالله الحسين (ع) هستيم.
انسان بر سر دو راهی انتخاب قرار گرفته و یکی از دو راه را باید انتخاب کند یا عزت را یا ذلت را یا حسین را یا یزید را یا شهادت را با تسلیم را یا بهشت را یا دوزخ را بهر حال پیکارگر مسلمان باید با تمام نیروی خویش به مبارزه با کفر و شرک و استکبار بپردازد با دشمن متجاوز بستیزد و در نبردی بیامان حسین وار حمله کند و راهی را که به عزت و بهشت میانجامد بپیماید.
امام على (ع) فرموده است: جهاد پوششی محکم از تقوا و پرهیز کاری است و سپر قوی خداوندی به شمار میرود روشن است جامعهای که در پوشش زره الهی قرار گیرد از هر گونه آسیب و رنجی مصون خواهد ماند و با نبرد دلاورانه پیکارگران راه حق بر دشمنان خویش پیروز خواهد شد. باقی ماندن و پایداری یک جامعه نیاز مبرمی به فداکاری و از جان گذشتگی دارد.
جامعهای که مردم آن بیتفاوت باشند و از حیثیت و شرف و انسانیت خویش دفاع ننمایند تجاوز گران بر آنها مسلط شده و نکبت و بیچارگی را برای آنان به ارمغان خواهد آورد چنین جامعهای نمیتواند شرافتمندانه و سربلند زندگی کند. و لباس ذلت زیبندهترین جامه آنان است نتیجه سستی و بیتوجهی نسبت به این امر مهم گرفتاریها و رنجهای فراوان است.
کسی که از جهاد شانه خالی کرده و برای سالم ماندن خویش را محفوظ نگهداشته باید بداند این گریز او را به درجات وحشتناکی از پستی و حقارت کشانده وزندگی ننگینی را به او هدیه خواهد ساخت یک قطره خون، دو قطره خون، سه قطره خون، چندین قطره خون شهیدان پیام دارند.
از این سر نوشت خونین ما بخود آثید ای ستمگران ستم نکنید، ای ستمکنان ستم نکنید ما برای آن ریختیم که نهال تعلیمات محمد (ص) نیرومند گردد و تعالیم آزادی بخش على (ع) دستور زندگیها شود ما برای آن از حلقوم پاک انسانهای حقیقی ریختیم که دامن ستمگران را بگیرد و چهره زرد تیره بختان را ارغوانی.
بر شماست ای ملت رزمنده که پیامآور خون شهیدان باشید شهیدانی که از بهترین و مؤمنترین کسانی بودند که به این انقلاب عشق میورزیدند آنقدر عاشقانه تلاش کردند که پر و بالشان در کنار معشوق سوخت و خونشان بر زمین ریختو تمام نشستگان تاریخ را به قیام خواند.
اگر چنانچه خداوند لایق دانست به شهادت نائل گشتم و جنازهام بدست آمد در امامزاده محمد حصارک در کنار شهداء دفن نمائید.
امیدوارم همگی مرا حلال کنید و با استقامت و صبر و بردباری در انجام مسئولیتهای اسلامی بکوشید و اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم را فراموش نکنید.»
از امام خمینی این پیر جماران قلب تپنده مستضعفين صاحب امر خدا پیروی کنید و در مراسم من بسیار گریه کنید و همین گریهها است انقلاب حسین را پیروز کرد و اما گریههای شما فقط به یاد حسين (ع) و فرزندانش باشد و اگر مقدورتان شد در هر سال ماه مبارک رمضان و ماه محرم برایم قرآن بخوانید یعنی قرآن که اگر مقدورتان شد همیشه بخوانید منظورم این است که در ماه رمضان و ماه محرم قرآن ختم کنید و در نماز جمعه اگر توانستید شرکت کنید و هر هفته بر سر خاک شهیدان رفته و عرض ادب نمائید و برای آنها دعا و فاتحه بخوانید.
و باز تأکید میکنم و دستهای شما را میفشارم و در این بحرانهای خطرناکی سیاسی شما را به خدای واحد قهار میسپارم و بر پیوندتان با حبل الله که امروز امام امت است تأکید میکنم.
هر چند سخن بسیار است و دردها فراوان ولی بیش از این وصیت توان نوشتن برایم نیست در پایان همگی شما عزیزان را به خدای بزرگ میسپارم.
اللهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیلک
بنده حقیر خدا منصور عباسی کیان
۱۳۶۵/۱۱/۲۳»
انتهای پیام/ 911