جنگ هشت‌ساله و ضرورت ارتقای قدرت ملی

ایران با چشم‌پوشی از اهداف منطقه‌ای و جهانی و مهم‌تر از آن، غفلت از تقویت قدرت مرکزی، همواره در معرض دست‌اندازی‌های ویرانگر قرار داشته و خواهد داشت. بازدارندگی حداکثری، اولین و برجسته‌ترین آموزه جنگ هشت‌ساله است.
کد خبر: ۴۹۵۵۰۷
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۸:۲۰ - 19December 2021

جنگ هشت‌ساله و ضرورت ارتقای قدرت ملیبه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، جنگ هشت‌ساله ایران و عراق، در نخستین روز‌ها و ماه‌ها، به‌سختی و شدت در درون مرز‌های ملی ایران آغاز شد و ادامه یافت. این ارتش عراق بود که به خرمشهر و آبادان حمله می‌کرد؛ درحالی‌که هیچ‌یک از نیرو‌های مسلح ایرانی پیرامون بصره نمی‌جنگید. این جنگ در سراسر مرز‌های مشترک ایران و عراق با همین سرشت جریان داشت.

در میدان واقعیت نیز این عراق بود که از ایدئولوژی تهاجمی، رهبری جاه‌طلب و ماجراجو، ادعا‌های گزاف ارضی، تسلیحات و زمان کافی برای تدارک چنین تهاجمی برخوردار بود و از فرصت دشمنی و مخالفت ابرقدرت‌ها و دیگر بازیگران منطقه‌ای با ایران انقلابی سود می‌جست.

درحالی‌که ایران پسا انقلاب، با فروپاشی سامانه‌های دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی خود و تنش‌های گسترده سیاسی، اجتماعی مواجه بود و از پشتیبانی تسلیحاتی، اطلاعاتی و سیاسی غرب و آمریکا، دورمانده بود.

در بحبوحه تجاوز دوازده لشکر عراقی، ایران شکافی بزرگ در بدنه مدیریتی و اجرایی خود در عالی‌ترین سطح را تجربه می‌کرد. بسیاری از مؤلفه‌های سخت قدرت ملی دچار فروپاشی و تزلزل جدی شده بود. افزون بر این ایران از اساس هیچ ادعای ارضی فراتر از معاهده ۱۹۷۵ میلادی علیه عراق نداشت.

سرعت و گستردگی نفوذ ارتش عراق در سراسر خطوط مرزی، نشان از فقدان آمادگی حداقلی ایران برای رویارویی با این تهدید داشت. غافلگیری راهبردی ایران در ابتدای جنگ و حتی عملیات‌های ناکام اولیه ایران ضد دشمن، مشخص می‌سازد که جمهوری اسلامی ایران، هیچ‌گونه آمادگی برای یک جنگ سراسری و گسترده نداشته است.

در آستانه شروع تجاوز عراق، اولین و بزرگ‌ترین اهتمام ایران انقلابی، تثبیت انقلاب و نظام نوپای اسلامی بود. ایران در شرایطی درگیر مسئله جنگ شد که فاقد آمادگی دفاعی و قدرت بازدارندگی بود. مهم‌تر آن‌که ادراک مناسبی از مسئله جنگ نداشت.

عراق تجاوز را آغاز کرد؛ اما اهداف اعلامی این کشور در جنگ، با قدرت ملی و توان راهبردی آن سازگاری نداشت. ایران به لحاظ جمعیت، وسعت سرزمینی، مرز‌های گسترده و دسترسی بهینه به دنیا برای واردات و صادرات، به‌ویژه صدور نفت خام و نیز نیروی هوایی و دریایی کاملاً مجهز و آموزش‌دیده، بر عراق برتری آشکاری داشت.

عراقی‌ها این اندازه خام‌اندیش نبودند که احتمال ندهند؛ تهاجم خارجی، دیر یا زود به انسجام ملی ایرانیان می‌انجامد؛ به‌ویژه آن‌که شخصیت تزلزل‌ناپذیر رهبری انقلاب نیز در اوج محبوبیت بود و نفوذی تمام بر آحاد مختلف مردم داشت.

فرهنگ شهادت و نیز خاطرات زنده ایرانیان از دوران شکوه و اقتدار تاریخی‌شان، مانع از پذیرش سلطه عراق بر بخش‌هایی از کشور می‌شد؛ لذا آن‌ها با آگاهی از این موازنه قدرت، به‌تن‌هایی وارد این نبرد سرنوشت‌ساز نشدند.

عراقی‌ها با هماهنگی‌های گسترده نظامی، اطلاعاتی، سیاسی و اقتصادی جبهه مخالف انقلاب وارد این جنگ شدند. در غیر این صورت، آنان هرگز جنگی پرهزینه و درازمدت با بزرگ‌ترین همسایه خود را آغاز نمی‌کردند.

عراق تجاوز را آغاز کرد؛ اما تصمیم آن را خود راسا نگرفته بود. عراق به نیابت از دیگران و با هدایت راهبردی آنان، وارد بازی مرگ خود شده بود.

این جنگ برای بازسازی نظامات قدرت و ترتیبات امنیتی ازدست‌رفته منطقه‌ای و احیای هژمونی ضربه خورده قدرت‌های جهانی، به‌ویژه آمریکا، طراحی و اجرا شده بود.

از نگاه نویسنده آمریکایی، گیل گورو، با پیروزی انقلاب اسلامی، ایالات‌متحده با فروپاشی دولتی که از آن پشتیبانی کرده بود، وارد مرحله دشواری شد. فروپاشی رژیم شاه برای ایالات‌متحده غیرقابل‌باور بود.

اطمینان و اعتبار ایالات‌متحده به‌روشنی متزلزل شده بود. ضمن این‌که بحران گروگان‌گیری، تبدیل ایران از مهم‌ترین دولت نماینده آمریکا در خاورمیانه به مهم‌ترین دشمن آمریکا در منطقه برجسته نمود. همچنین بر فروپاشی سیاست دوستونی نیکسون تاکید داشت که به دستور آمریکا پس از کناره‌گیری بریتانیا از منطقه، در سال ۱۹۷۱، امنیت خلیج‌فارس را به ایران و عربستان واگذار کرده بود.

سردمداری آمریکا با فروپاشی نماینده منطقه‌ای‌اش، به شکل فزاینده‌ای می‌بایست به توانمندی و خواسته‌اش برای دخالت مستقیم‌تر تکیه کند؛ لذا رویکرد واشنگتن نسبت به خاورمیانه، با اهداف در برگرفتن ایران انقلابی، طراحی و بازسازی شد و در این میان، عراق صدام می‌توانست خلأ به‌جامانده از ایران شاه را پرکند.

ایالات‌متحده به طرز موفقیت‌آمیزی از عراق برای پیش‌گیری از پیروزی ایران استفاده کرد.

نولته پژوهشگر برجسته آلمانی نیز بر این باور است که انقلاب اسلامی ایران نیز مانند انقلاب‌های فرانسه و روسیه، مجبور بود در برابر حملات دشمنان مرتجع از خود دفاع کند. به داوری این نویسنده پرآوازه، انقلاب اسلامی به‌گونه‌ای اصولی و بی‌هیچ پرده‌پوشی، انقلابی بین‌المللی بود و معادلات را در کل خاورمیانه به چالش می‌کشید و حتی تهدیدی سنگین برای موجودیت اسرائیل بود.

بنابراین، این بدگمانی که صدام حسین با حمله خود به سرزمین انقلاب اسلامی در سپتامبر ۱۹۸۰ میلادی، به‌طور عینی به آمریکا و اسرائیل خدمت می‌کرد و حتی امکان داشت به‌طور مستقیم از جانب آن‌ها ترغیب شده و کمک‌هایی گرفته باشد، بعید بود بدگمانی بی‌دلیلی باشد.

اقدام دشمنان در تحمیل جنگ بر ایران، گامی برای حل‌وفصل اختلافات مرزی و تاریخی دو کشور نبود؛ برنامه‌ای راهبردی برای مهار انقلاب اسلامی بود.

درک هوشمندانه امام خمینی (ره) از ماهیت واقعی جنگ، به‌عنوان جنگ حق و باطل و مشاهده دست آمریکا در وادار ساختن عراق به آغاز جنگ، به‌زودی معادلات دشمنان را از اساس دگرگون ساخت.

ایشان با تبدیل هراس عمومی به انگیزه جمعی و تبدیل جنگ حرفه‌ای به جنگ توده‌ای از طریق پیوند زدن آن با انقلاب و شعائر دینی و دشمنی آمریکا، اندیشه مقاومت را بنا نهاد و ترازی نوین از قدرت ملی را به این مرزوبوم عرضه کرد.

نه صدام و نه حامیان پنهان و آشکار او، هیچ‌یک در محاسبات خود به این ظرفیت بی‌انت‌ها توجه نداشتند؛ در غیر این صورت، چنین خام اندیشانه وارد این میدان عبرت‌آموز نمی‌شدند.

واقعیت این است که جنگ تنها با برنامه‌ریزی دشمنان کینه‌توز انقلاب و اسلام، اجتناب‌ناپذیر نشد. افزون بر بازی گران بیرونی، بازی گری در محیط ملی نیز در وقوع جنگ مؤثر بود. فضای عمومی کشور، تصویری نادرست از واقعیت قدرت ملی ایران به دشمنان عرضه و تصوری ناپخته مبنی بر موفقیت در آنان ایجاد کرده بود.

در جهان مبتنی بر موازنه قدرت، زور، فناوری، اسلحه و اقتصاد، کم‌ترین کوتاهی در ارتقای قدرت ملی و حتی هر اقدامی، بیان‌گر شکاف در انسجام ملی است که خود دعوتی از دشمنان برای تجاوز و کشتار می‌باشد.

به‌عنوان یک تجربه تاریخی از شروع جنگ، هرگز نباید بود و نمود ما در لحظه آغاز تجاوز دشمنان، تکرار شود. ایران با موقعیت برجسته جغرافیایی، تاریخی و اقتصادی خود، در طول تاریخ با تهاجمات ویرانگر بسیاری روبه‌رو بوده و حتی سیاست بی‌طرفی آن، مانع از تجاوز و اشغال نبوده است.

در دوره معاصر نیز رقابت‌های قدرت‌های اروپایی و ادامه آن در شرق، نگاه‌ها را متوجه اهمیت ژئوپلتیک ایران کرد و کشور را وارد بازی قدرت اروپائیان نمود.

سر پرسی سایکس بابیان نقش شاهراهی بین‌المللی ایران در اتصال اروپا به هندوستان و همسایگی‌اش با روسیه و عثمانی و هم‌جواری‌اش با خلیج‌فارس، می‌نویسد: ایران با داشتن یک چنین موقعیت جغرافیایی، مسلماً موردتوجه دولتین انگلیس و روس می‌باشد.

ایران قابل‌چشم‌پوشی نبوده و نیست. ایران از دوره پیشا ماد‌ها تا امروز، همواره از سوی قدرت‌های بزرگ جهانی مورد تجاوز قرارگرفته است. ایران تنها در دوره دولت‌هایی در تراز جهانی توانسته با این تجاوزگری‌ها، مقابله موفقی داشته باشد.

الزامات جغرافیایی و اقتضائات ژئوپلتیک ایران و تجربه تاریخی، گویای این گزاره‌هاست. ایران یا باید یک دولت بزرگ در رده جهانی باشد، یا همواره زیر نفوذ قدرت‌های بزرگ قرار بگیرد. رسیدن به این هدف، جز با نیروی بزرگ جهانی ممکن نخواهد بود.

ایران با چشم‌پوشی از اهداف منطقه‌ای و جهانی و مهم‌تر از آن، غفلت از تقویت قدرت مرکزی، همواره در معرض دست‌اندازی‌های ویران گر قرار داشته و خواهد داشت. بازدارندگی حداکثری، اولین و برجسته‌ترین آموزه جنگ هشت‌ساله است.

 

منبع: فصلنامه نگین ایران، شماره ۶۳، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، پاییز ۱۳۹۹، صفحات ۱۱،۱۲،۱۳

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها