یادداشت/

غم رابری‌ها در سوگ اسطوره، ۲ ساله شد

۲ سال است که ما رابری‌ها در غمی ستُرگ نشسته‌ایم، دیگر از سخنرانی‌هایِ دلنشینِ همراه با مرواریدِ اشکِ دلتنگیِ حاج قاسم خبری نیست؛ نیست که در رثای اسطوره‌ها بسراید و با هم گریه کنیم.
کد خبر: ۴۹۵۸۰۵
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۵ - 21December 2021

غم رابری‌ها در سوگ اسطوره دوساله شدبه گزارش دفاع‌پرس از کرمان، «محمد حسینخانی» نویسنده اهل «رابر»، به بهانه دومین سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی نوشت: شاید حدود ۲۰۰ سال قبل که «امیرمحبت» خود را از ایلِ غیور بختیاری جدا و میخ‌های سیاه چادرش را در حاشیه بکر و دل‌انگیز «کوه‌شاه» رابر بر زمین کوبید و پایه‌گذار ایل «سلیمانی» شد، در مخیله‌اش هم نمی‌گنجید که از نوادگانش در حجره عشایری حسن و فاطمه، قاسمی دلاور و مکتب‌ساز مولود خواهد شد که کیاستش دنیا را انگشت به دهن و تاریخ شجاعت و مردانگی قرن‌های حاضر را بر مبنای او بنویسند.

چهره معنوی که صدای عدالتخواهی و یاری مظلومینش، گوش عالم را کر کرد و در دینداری و ولایت‌مداری، شهره عام و خاص بود. عشایرزاده‌ای که دوست و دشمن لب به تحسینش گشوده و محبوبیتش، مرز‌های جغرافیایی و عقیدتی را با قدرت تمام در هم کوبید؛ تصویر زیبایش در گوشه قلب همه آزادی‌خواهان گیتی حک و در حیات و مماتش، تیتر اول رسانه‌های جهانی شد.

۲ سال است که ما رابری‌ها در غمی ستُرگ نشسته‌ایم، دیگر از سخنرانی‌هایِ دلنشینِ همراه با مرواریدِ اشکِ دلتنگیِ حاج قاسم خبری نیست؛ نیست که در رثای اسطوره‌ها بسراید و با هم گریه کنیم.

عطر حضورش که در رابر می‌پیچید؛ چشمان‌مان روشن می‌شد؛ از پیر و جوان، زن و مرد به استقبالش می‌شتافتیم و از چهره معنوی، دلربا و سخنان شیرینش حظ می‌بردیم؛ امیدمان بود؛ پدر دلسوزمان بود؛ پشتمان بود؛ اعتبار ملی و بین المللی‌مان بود؛ بعد از خدا اتکایمان به او بود.

از سحرگاه عاشقی سیزدهم دی‌ماه ۹۸، بی‌پشت و پناه شدیم؛ صغیر شدیم؛ قلب‌مان مالامال درد است؛ هنوز و بعد از ۲ سال با نبودنش کنار نیامده‌ایم؛ مسجد «قنات‌ملک» بدون حضورش برایمان صفای گذشته را ندارد؛ علمدارمان نیست و یادواره‌هایمان بدون او، روح سابق را ندارد؛ برای سخنان متفکرانه‌اش در تجمعات و تشییع شهدایمان باید به حافظه رجوع تا راه را گم نکنیم. شاید رابرِ قهرمان‌پرور برای قهرمانی، چون او باید قرن‌ها به انتظار بنشیند که: «صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را؛ که دگر مادر خورشید چو تو فرزند بزاید».

حاج‌قاسم عزیز:

آنان که کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم» را تورق کرده‌اند، به عمق علاقه‌ات به رابر و رابری پی برده‌اند؛ هیچ زمان اسیر زر و زیور و میز و مقام نشدی و همواره علاقه به زادگاه را بلند فریاد می‌زدی؛ در وصیتی مشفقانه، دیار کریمان را به همراهی ولایت به‌عنوان ستون انقلاب دعوت کردی؛ مطمئناً از نزدیکانت در رابر، توقع یک پله بالاتر و ذوب در ولایت داری. پس شعار ما رابری‌ها: «ما با ولایت زنده‌ایم، تا زنده‌ایم رزمنده‌ایم».

انتهای پیام /

نظر شما
پربیننده ها