به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کرج، امروز 13 دیماه 1400، سالروز و یادآور دلتنگیهای دو سال گذشته و غم جان گذار از دست دادن سردار دلهاست، گویی تمام شهر را غبار غم گرفته است. دو سال از آن ساعات و لحظات غمبار گذشته اما فراموش نکردهایم که دیماه 98، در چنین روزی چه داغی بر دلمان نشست. هنوز به یاد داریم چنین ساعاتی دلهایمان چگونه سوخت و اشک امان چشمانمان را برید.
ملت ما عاشوراهای زیادی را به خود دیده و با آن گریسته است اما خوب یادمان هست که دستان جدا از پیکر سردار عزیز، سرباز وطن، حاج قاسم سلیمانی بار دیگر چگونه واقعه عاشورا و دستان بریده عباس (ع) را برایمان زنده کرد. مشاهده تصویر انگشتر مزین به عقیق سیدالشهدای مقاومت در میان خاکها و بوتهها، تداعیگر انگشتر حسین بن علی (ع) در عصر عاشورا بود. چه روزهایی بر ما گذشت و امروز یادآور آن لحظات محزون است.
به سمت میدان سپاه کرج و کانون شهید سبحانی حرکت میکنم، حسینیه عاشقان ثارالله مثل همیشه نیست، سیاهپوش شده و رنگ و بوی ماتم گرفته است. زن و مرد، پیر و جوان و کوچک و بزرگ، مشتاقانه گامهای بیقرارشان را به سمت حسینیه برمیدارند تا بار دیگر مراسم یادبود سردار دلها را باشکوهتر برگزار کنند، پرچمهای یا فاطمه الزهرا (س) ایام فاطمیه را یادآوری میکند. اینجا عجیب بوی محرم و عاشورا، رشادت و شهادت میدهد.
به یاد تصاویر بیان خاطرات رهبرمان در یکی دو شب گذشته میافتم؛ بغضی که گلوی رهبر را از فراق سربازش فشرد، جگرمان را آتش زد. امروز بار دیگر گرد هم آمدهایم تا به رهبرمان بگوییم در کنارت هستیم و یاد و خاطره سختترین و غمانگیزترین روز دو سال گذشته را برای خودمان و بهترین روز برای سرباز بیادعای وطن، مطیع بیچونوچرای ولایتفقیه و سردار سرافراز سپاه اسلام را گرامی بداریم.
وارد محوطه میشوم و آرام گام برمیدارم و به اطراف مینگرم. تصاویر شهدای البرزی نگاهم را متوجه خود میکنند و بیاختیار بغض راه گلویم را میبندد، نوای مداحیهای زیبا در وصف شهید سلیمانی به گوش میرسد، غمگینتر میشوم از اینکه دو سال است که تکیهگاه یتیمان شهدای مدافع حرم با آرامش، در آغوش اربابش آرام گرفته و ما اینجا در فراقش اینگونه میسوزیم.
لحظهای مقابل درب ورودی میایستم و به در و دیوار سیاهپوش شده حسینیه زل میزنم، تصویر خندان شهید مدافع حرم، محمود نریمانی لابهلای تصاویر دیگر شهدا، ناخودآگاه لبخندی بر لبان و حزنی بر دلم مینشاند.
صدایی نگاهم را به سمت خود سوق میدهد، بیاختیار برمیگردم، رزم نوازانی را میبینم که مانند همیشه، با نظم خاصی ایستادهاند و با ورود مسئولین استانی و شهری مارش نظامی سر میدهند و ادای احترام میکنند. هر مسئول بهمحض ورود مزار شهدای گمنام داخل محوطه را زیارت و سپس به سمت میعادگاه عاشقان سردار دلها حرکت میکند تا بار دیگر با سلیمانیها و رهبر و مقتدای آنها تجدید بیعت کند.
به سمت حسینیه گام برمیدارم و به جمعیت عزادار میپیوندم اما دلم بیقرار است، دو سال است که گویی نمیخواهم باور کنم دشمن خبیث در چنین روزی چه داغی بر دلمان گذاشت اما وقتی به شهادت که بالاترین مزد مردان میدان است، فکر میکنم کمی دلم آرام میگیرد و سعی میکنم بغض مانده در گلویم را مخفی کنم تا دشمن شاد نشود. البته یقین دارم که اگر عاقبتی جز شهادت نصیب این سرباز ولایت میشد بیشتر دلمان میسوخت.
فراموش نمیکنیم پرورشیافته مکتب حسین و فاطمه، سردار دلها، حاج قاسم عزیز ما بارها گفته بود که ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم؛ پس بر ما ملت است که اگر میتوانیم در رکاب این سربازان امام زمان (عج) حرکت کنیم و اگر هم توان حرکت در رکاب آنها را نداریم، زینب گونه ایستادگی کنیم و فرزندانمان را بهگونهای پرورش دهیم تا ادامهدهنده راه سلیمانیها، حججیها، احمدی روشنها و ... باشند.
امروز اینجا جمع شدهایم تا بار دیگر با استقامت و پایداری به دشمنان پلید این نظام و انقلاب بفهمانیم که با قطع چند بوته، بهار ملت ایران تبدیل به پاییز نمیشود. دلم میخواهد فریاد بزنم تا دشمنان بدانند اگر از این دریای بیکران فرزندان رشید و استوار فاطمه زهرا (س)، یک قطره کم شود، بجای آن باران حق از آسمان سرریز میشود و دشمن را در سیلاب خشم خداوند نابود خواهد کرد.
قبول دارم بعد از تو، ایران پایتخت مقاومت شد اما دلمان وقتی آرام میشود که دستان دشمنان پلید و خبیث اسلام و انقلاب درحالیکه از غرش شیران این سرزمین، درمانده و عاجز شدهاند را بر سرشان ببینیم و نوای وامصیبتا را از آنها بشنویم.
همزمانی ایام فاطمیه و سالروز شهادت سردار دلها باعث شد به این موضوع فکر کنم که با انتقام سخت از جرثومههای فساد و بانیان این جنایت، چقدر دلمان آرام میگیرد. ما همچنان منتظر منتقم فاطمه هستیم. آری یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد ...
گزارش از صدیقه صباغیان
انتهای پیام/