یادداشت/ عصمت دهقانی

این‌روزها بیشتر از همیشه شرمنده نگاه‌های مادران شهدا هستیم

یادمان نرود تمام اقتدار میهن‌مان را از شهدایی داریم که این‌روزها بیشتر از همیشه شرمنده نگاه منتظر مادران شان هستیم.
کد خبر: ۵۰۰۸۸۴
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۴۰۰ - ۱۶:۱۲ - 16January 2022

این‌روزها بیشتر از همیشه شرمنده نگاه‌های مادران  شهدا هستیم

گروه استان‌های دفاع‌پرس- عصمت دهقانی؛ نامگذاری سالروز وفات حضرت ام‌البنین به نام روز تکریم مادران و همسران شهدا فرصت مغتنمی است که از صبر زینبی مادران و همسران شهدا بنویسم تا یادمان نرود تمام اقتدار میهن‌مان را از آنها و فرزندانشان داریم  و این‌روزها بیشتر از همیشه شرمنده نگاه منتظر خیلی‎های‌شان هستیم.

دلم می‌خواهد از مادرانی قهرمان پرور بنویسم که هنوز یک دل سیر نوجوانی که روشنی دیده‌شان بود را نگاه نکرده بودند و در خیال خوش‌شان برای فرزند دلبندشان رویاهایی می‌پروراندند اما دست روزگار تقدیری دیگر به آستین داشت در شرایطی که  مردمان این سرزمین هنوز سرمست و مسرور از جشن‌های پیروزی انقلاب اسلامی بودند، دشمن متجاوز به خاک میهن‌مان حمله کرد.

برای مادران تولد فرزندشان زیباترین لبخند خداست و اینجا چه بسیار بودند مادرانی از جنس زنان عاشورا، یعنی همان‌هایی  که تاب تنهایی حسین (ع) را نداشتند و در خلق‌ بی‌بدیل‌ترین حماسه تاریخ  چه زیبا نقش آفرینی کردند. هاجرهای زمانی که می‌دیدند و می‌شنیدند، دشمن چشم طمع به آب و خاک و ناموس و ارزش‌های ناب اسلامی و انسانی دوخته است،  قرار از دل‌شان می‌رفت؛ اسماعیل‌های خود را به قربانگاه نفس فرستادند  و با سربندهای یا زهرا (س) و یا حسین (ع) که بر پیشانی فرزندانشان می‌بستند، به غیرت بازوها توانی چند برابر می‌بخشید.

علی اکبرها و قاسم هایشان را از زیر قرآن رد و روانه کربلاهای ایران زمین می‌کردند چرا که یقین داشتند که بیرق عاشورا نباید زمین بماند و با نگاه‌های خود رد پوتین‌هایی از جنس صلابت و اقتدار را دنبال می‌کردند، در قاب چشمان فرزندانشان غزل خاحافظی را خوانده بودند و دل گویه‌هایی بود که مانند اسپندی بر روی آتش دود می‌کرد.

 وقتی ایستادگان دیدار غیرت و مردانگی جان را به معرکه بلا می‌انداختند وهزاران فکه و شلمچه و طلائیه از نگاه مردانه‌اشان زنده می‌شد، مادر می‌ماند و هزاران حرف ناگفته که هر کدام برای خودشان روضه ای بود چرا که در پیچ و خم‌های زندگی ایمان و اعتقاد را به ثمره‌های زندگی شان آموختنه بودند.

این روزها هستند مادرانی که پاره‌های تنشان در خاک جبهه جا مانده است. فرزندانی که سال‌هاست که رفته اند اما خاطره لبخندشان در دل ثانیه‌ها باقی مانده است، سال‌هاست که روزگار را در حصار لحظه‌های انتظار به بند کشیده اند.

مادران عاشورایی، چشم‌هایشان به عکس قاب شده‌ی فرزندشان که می‌افتد، دیگر رمقی برای گریه ندارند چرا که اشک‌هایشان سال‌هاست در فراق جگر گوشه‌شان خشکیده است و مادرانی که تنها دلخوشی‌شان سنگ قبری در گلزار شهداست؛ پنجشنبه‌های دلتنگی که از راه می‌رسد با همان شیشه گلاب قدیمی راه می‌افتند و غبار دنیا را از روی مزار جاودانگی فرزندشان می‌زدایند و با مرور خاطرات خوش کودکی‌های فرزند شهیدشان دلشان بهای سنگینی می‌دهد و گونه‌های خیس بارانی  که سال‌هاست به هم آوایی آسمان از باریدن کم نمی‌آورد. و سیاهی چشمانی که به در سفید شد. 

و چه بسیارند همسران چشم به راهی به مهربانی ثانیه‌های زندگی دل خوش کرده بودند بلکه با گردش ایام خبری از گمشده‌هایشان برسد. آخرین وداع را خوب به خاطر دارند و  فرزندانی که زیر سایه نام پدر قد  کشیدند و حالا به دنبال خاطراتی از مهربانی پدر قدم در پس کوچه‌های زمان می‌گذارند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها