به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید سید سیروس یگانگی متولد اول مهر سال ۱۳۴۰ در تبریز و دانشجوی رشته شیمی در دانشگاه کرمانشاه و عضو جهادسازندگی بود که به جبهه رفت و در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
در ادامه روایت خواهر بزرگ شهید از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری شهید یگانگی را میخوانید.
ما چهار خواهر و چهار برادر بودیم که در بین ما سیروس به شهادت رسید. متولد اول مهر سال ۱۳۴۰ در تبریز بود و بعدا با مهاجرت به خراسان در مشهد، بزرگ شد. از کودکی بسیار با اخلاق و متین بود و اولین قدمهای آشنایی با دین را از داخل خانواده و در آغوش پدر و مادر برداشت. علاقه خاصی به فراگیری قرآن و نماز و مسائل مذهبی داشت.
دوران نوجوانی علاقه زیادی به مطالعه کتاب و نماز جماعت در مسجد داشت تا جایی که پدرم او را شیخ خطاب میکرد. آن زمان پدرم حاج اسماعیل یگانگی مرزبان سرخس بود. در محله سجاد استاد اخلاق بسیجیان مسجد بود، همه بچههای بسیج دوستش داشتند حتی پدر و مادرشان سید را نمیشناختند و قبولش داشتند، از بس با محبت و خوشرو بود. اخلاق خوب و متانتش دوستان خوبی را از محل زندگی، مسجد، بسیج، جهاد و جبهه اطرافش جمع کرده بود. در بین رفقای او رفیق ناباب و ناسالم پیدا نمیشد. فردی خوشاخلاق، متین، ایثارگر، مخلص، باصفا، ولایتمدار و انقلابی بود.
راه خودسازی از جبهه میگذرد
دوره تحصیلش در دبیرستان مصادف با خروش انقلابی مردم شد، سید سیروس نیز همپای مردم، وارد صحنه مبارزات شد و در راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت میکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خدمت مقدس سربازی رفت و پس از پایان خدمت به جهادسازندگی پیوست. در قسمت کتابخانه جهادسازندگی مشغول خدمت شد و سپس به واحد فرهنگی رفت. همزمان در بسیج مسجد سجادشهر به عنوان استاد اخلاق بسیجیان فعالیت میکرد. بارها همراه برادرانم و پدر در جبهه حضور یافت.
بعد ازحدود دو سال خدمت در جهاد برای تحصیل به دانشگاه رازی کرمانشاه رفت و در رشته شیمی مشغول به تحصیل شد. در حین تحصیل در سال ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ بارها با کاروان دانشجویان عازم جبهه شد که در عملیاتهای مختلف شرکت داشت. او به من گفت که «رسالت ما در جهاد سازندگی تمام شده و باید وارد حیطه علمی شویم»؛ لذا با اینکه عضو جهاد بودیم استعفا دادیم و در دانشگاه شرکت کردیم، من تهران قبول شدم و ایشان با وجود کسب رتبه ۲۰۰ در کنکور، به دانشگاه کرمانشاه رفت. با هم مدام از طریق نامه یا حضوری در تماس بودیم.
ادامه تحصیل و انجام تکلیف در جبهه
سید سیروس سال ۱۳۶۱ بعنوان جهادگر فعالیت خود را در کتابخانه جهاد سازندگی آغاز کرد و من هم بعد از دیپلم در سال ۱۳۶۲ عضو جهاد شدم و با او در واحد فرهنگی همکار شدم. بسیار مقید به اخلاق اسلامی و ادب و احترام بود. دو سال با هم همکار بودیم در ضمن گاهی ایشان از طرف جهاد به جبهه اعزام میشد و سال ۱۳۶۲ من هم حدود دو ماه برای تبلیغات به جبهه سوسنگرد اعزام شدم.
خانواده و پدرم هیچگاه مخالف رفتنش به جبهه نبودند. پدرم هم اهل جبهه بود و دو بار لبنان رفت که با حزب الله لبنان همکاری داشت و در مشهد چهارراه آزادشهر مسئول بسیج بود. اتفاقا پدرم سیروس را تشویق میکرد که هم درس بخواند هم پیرو حرف امام جامعه تکلیفش را انجام دهد. ضمن آنکه دو برادر دیگرم نیز جبهه بودند و برادر کوچکترم که تخریبچی و غواص بود وقتی به سن دبیرستان رسید دنباله رو شهید شد و با رضایت خانواده عازم جبهه.
شهادت چهره آسمانی
سال ۱۳۶۵ چند ماه قبل شهادتش مدام روزه بود به حدی که اطرافیانش اذعان میکردند که چهرهاش آسمانی شده و نورانیت خاصی پیدا کرده. برادرم دست نوشتهی زیبایی دارد در دفتر خاطراتش در سال ۱۳۶۵ که نوشته است که «من امسال به شهادت میرسم.»
شهید یگانگی در بهمن ماه ۱۳۶۵ از طرف واحد شناسایی اطلاعات عملیات سپاه کرمانشاه در عملیات کربلای ۵ شرکت کرد و هشتم بهمن در منطقه شلمچه بر اثر اصابت خمپاره به شهادت رسید.
انتهای پیام/ ۱۴۱