گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ فاطمه افتخاری؛ بیایید در همین ابتدای بحث کتابهایی را که در حوزه دفاع مقدس به ویژه تاریخ شفاهی خواندهایم در ذهن مرور کنیم.
معمولا کتابهایی که ما به عنوان مخاطبین عام به سراغ آن میرویم یا کتبی در زمینهی خاطرات و روایات همسران شهدا بوده است یا از زبان کسانی که اسیر شدهاند و در اردو دشمن روزهای بسیار سختی را گذراندهاند و یا از زبان دوستان و همرزمان شهید. اما چند درصد از این کتابها از زبان یک فرمانده نوشته شده است؟
صرف خواندن روایات کسانی که خارج از خط مقدم جبهه قرار داشته اند از حاضرین و رزمندگان در جبهههای جنگ سبب شده است حضور عنصر عقلانیت در جنگ در کنار مفاهیم ارزشی دیگر مانند شهادت، ایثار و توکل کمتر دیده شود. نقل قولی از استاد رحیمپور ازغدی را به یاد میآورم که میگفتند عدهای گمان میکنند رزمندگان ما بدون هیچ عقلانیت و برنامهای فریاد میکشیدند و به دشمن حمله میکردند. گویی به عقلانیت در کنار ارزشهای ایدئولوژی دیگر کمتر پرداخته شده است. دلیل این امر را هم میتوان در نکتهای دانست که در پاراگراف ابتدایی به آن پرداختم.
و اما کتاب یحیی تلاشی است برای جمع بین عقلانیت و سایر ارزشهای دفاع مقدس و یا حتی سایر احساسات انسانی، به این علت که این کتاب از زبان یک فرمانده روایت شده است. فرماندهی که خود طراح بسیاری از عملیاتهای دفاع مقدس ازجمله عملیات آزادسازی حصر آبادان و خرمشهر بوده است. این کتاب روایت بخشی از زندگی سرلشکر یحیی صفوی است، روایتی که با انقلاب و جنگ پیوند خورده است.
این کتاب از کودکی یحیی آغاز میشود، از روزهایی که به همراه خانواده پرجمعیتش در روستایی در اصفهان زندگی میکردند تا روزگاری که با مهاجرت به اصفهان زندگی خانوادگی آنان تغییر میکند. در این بخش از کتاب یحیی صفوی از اتفاقاتی در کودکی خود میگوید که تاثیر آن بر زندگیاش در سرتاسر کتاب دیده میشود. ردپای این خاطرات در روزهای سختِ زندگی شخصی و یا روزهای جنگ خود را نشان میدهد.
پس از سپری شدن روزهای کودکی و نوجوانی، یحییای جوان برای تحصیل در دانشگاه به تبریز میرود و در همان جا است که به فعالیتهای مذهبی علیه رژیم شاه روی میآورد. از همین جا است که نام مستعار رحیم را برای جلوگیری از شناسایی شدن برای خود انتخاب میکند. این مبارزات که خود بخش جذابی از زندگی این مرد است سبب میشود دایرهای از دوستان شکل بگیرد که بعدها در جنگ کردستان و خوزستان نیز دوشادوش همدیگر این بار با دشمن خارجی میجنگند.
در بخش انتهایی نیز به روزهای جنگ میرسیم ابتدا جنگ با منافقین در کردستان و سپس جنگ با عراق در خوزستان تا آزادسازی خرمشهر. روزهایی که یحیای جوان را تبدیل به یک فرمانده میکند. فرماندهای که در کنار سایر فرماندهان و طراحان جنگی عملیاتهای پیروزمندانهی زیادی را پایه ریزی میکند.
در همین فصل و در اتاقهای فکر برای شکل گیری این عملیاتها است که ما نام بزرگان دیگری در حوزه جنگ از جمله شهید محمد بروجردی، حسین خرازی، احمد متوسلیان و دیگران را میخوانیم. درست در همین بخش و در گفتگوها و تلاشها و شناساییها برای طرح ریزی عملیاتها است که عقلانیت به بهترین شکل در کنار ارزشهایی مانند توکل خود را نشان میدهد شاید نقطه اوج این ماجرا را بتوان در این بخش از کتاب که در ادامه میآید دید:
آقا محسن مجبور شد در یک هواپیمای شکاری به جای خلبان دوم بنشیند و از دزفول به تهران و خدمت امام برود. به امام گفته: «ما متحیر هستیم؛ برای ما استخاره کنید.» امام با لبخند به درخواست استخارهی او جوابی نداده بودند و فرمودند: «جنگ همهاش خیر است. بروید با تدبیر و فکر عمل کنید.» وقتی آقا محسن به دزفول برگشت؛ خوش روحیه بود، گفت: «امام فرمودهاند این جنگ همهاش خیر است. با تدبیر عمل کنید.».
اما اگر فکر کردهاید که این کتاب تنها یک کتاب خشک در حوزه جنگ و مبارزه است باید بگویم این تصور اشتباه است. زندگی شخصی رحیم صفوی با همسر خود مهرشاد از جذابیتهای این کتاب است. ما بر طبق آنچه که پیشتر در کتب تاریخ شفاهی دفاع مقدس روایت شده است عادت داریم زندگی عاطفی و شخصی رزمندگان وفرماندهان جنگ را از زبان زنان (همسرانشان) بخوانیم و این روایت متفاوت از دیدگاه یک مرد میتواند بر جذابیتهای این کتاب بیافزاید.
سبک نگارشی که در این کتاب استفاده کرده است به ویژه در نیمهی ابتدایی سبب میشود در هر فصل مخاطب در ابتدا با یک گره داستانی مواجه شود، با اتفاقی که نمیداند چطور و چگونه رخ داده است و سپس در جریان روایت فصل است که کم کم این گره و نحوه رخ داد آن رویداد بر مخاطب عرضه میشود.
این کتاب در ۴۰۰ صفحه توسط انتشارات مرز و بوم وابسته به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.
انتهای پیام/ 121