رزمنده و امدادگر دوران دفاع مقدس روایت کرد؛

رفتار درس‌آموز حاج احمد متوسلیان با خانواده یک عضو کومله

رزمنده و امدادگر دوران دفاع مقدس روایتی را از حاج احمد متوسلیان و رفتارش با خانواده یک کشته شده کومله بیان کرد.
کد خبر: ۵۰۷۴۰۷
تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۵ - 21February 2022

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «مریم کاتبی» امدادگر، رزمنده و جانباز زن دوران دفاع مقدس است که در کردستان به همراه فرماندهان بزرگی چون محمد بروجردی و حاج احمد متوسلیان به مبارزه علیه گروهک‌ها در این مناطق پرداخت.

او که این سال‌ها به روایتگری دوران دفاع مقدس می‌پردازد با حضور در گلزار شهدای تهران مهمان برنامه «با این ستاره‌ها»‌ در قطعه ۴۰ گلزار شهدا شد و دقایقی از دوران دفاع و حماسه سخن گفت.

رفتار عجیب حاج احمد متوسلیان با خانواده کومله

در ادامه بخشی از صحبت‌های او را می‌خوانید:

«اهمیت کردستان به این دلیل است که گروهک‌های کومله و دموکرات و ضد انقلاب و منافقین باهم دست به دست هم دادند کردستان را از ایران جدا و اهل سنت این مناطق را از کشور بیرون کنند. داشت این کار می‌شد. بنی صدر فرمانده کل قوا بود. فرماندهان مسوول شدند تا همه عملیات‌ها و مناطقی که باید عملیات بشود را به فرمانده قوا اطلاع دهند.

ما را برای چه به کردستان بردند؟ محمد بروجردی و احمد متوسلیان دیدند گروهک‌ها از خانم‌ها استفاده می‌کنند، لباس‌های کردی پوشیده و اسلحه را زیر لباس قایم می‌کردند و وقتی به پایگاه بچه‌های ما می‌رسیدند مرد‌ها را مسلح می‌کردند و در پایگاه‌های ما بچه‌ها به شهادت می‌رسیدند. تصمیم گرفتند ما را به کردستان ببرند تا بتوانیم زنان را بازرسی کنیم.

ما مدتی به منطقه آمدیم و ماندیم، در این مدت نتوانستیم به خانواده‌ها اطلاع دهیم برنامه طوری شد که بعد چند ماه تازه خانواده من فهمیدند کجا هستم. یکی از شهدا محمد توسلی تیر به بالای ابرویش خورد، همه فهمیدند فرمانده کومله مریوان «همه چهارچشم» کشته، چون فقط سر را می‌زد به او می‌گفتند چهار چشم. ساعت ۲ احمد فهمید محمد شهید شده. رفت و ساعت چهار دیدیم با پیکری برگشت، آن را از کنار سردخانه برد سمت دیگر، پرسنل بیمارستان بیرون آمدند و پیکر همه چهارچشم را دیدند، تمام مریض‌ها را از بیمارستان بیرون بردند، چون می‌دانستند کومله حمله می‌‍کند. حمله د ما پیروز شدیم.

آن شب احمد یکی از بچه‌هایش به نام احمدی را صدا کرد و گفت امشب برو خانه همه چهارچشم آرد، برنج، روغن، شکر و نفت ببر. این را که شنیدیم همه بچه‌ها به احمد خرده گرفتند، ما هیچی نداشتیم، بچه‌ها گرسنه بودند، اما احمد می‌گفت برای خانواده همه چهارچشم آرد ببرید. کجای دنیا دیدیم دشمن را از بین ببریم، اما به زن و بچه او آذوقه بدهند.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

نظر شما
پربیننده ها