به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرمآباد، «سید نورالدین رحیمی» سال ۱۳۱۴ پا به عرصه گیتی گذاشت. وی در ۱۲ سالگی لباس مقدس روحانیت را به تن کرده و تحصیلات مقدماتی خود را در شهر قم آغاز کرد. «سید نورالدین» سپس به حوزه علمیه کمالیه خرمآباد مراجعت و در ردیف شاگردان آیتالله «کمالوند» قرار گرفت.
وی سال ۱۳۵۷ پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در حوزه کمالیه خرمآباد، فعالیتهای علمی و دینی خود را ادامه داد تا اینکه سرانجام اول اسفند سال ۱۳۶۴ همراه ۴۳ نفر از یاران امام خمینی (ره)، در حالی که با یک هواپیمای غیر نظامی عازم جبهههای جنوب بود، در نزدیکی شهر اهواز با حمله هواپیماها متجاوز رژیم بعث عراق به شهادت رسید.
خاطراتی از شهید «سید نورالدین رحیمی» که حاوی مفاهیم ارزشی و تبلیغ در معروفات و نهی از منکر است:
سهمیه شیر
راوی: خانواده شهید
سهمیه شیر منزل «سید نور الدین رحیمی» در زمان نمایندگی مجلس، یک بطری بود. یک روز خانواده به علت آمدن مهمان، ۲ بطری شیر تحویل گرفتند. این مطلب موجب دگرگونی شدید حال شهید رحیمی شد؛ لذا از خانواده تعهد میگیرد که از تکرار این عمل اجتناب ورزند.
هر سفری باید لزومی داشته باشد
راوی: خانواده شهید
یک روز شهید «سید نورالدین رحیمی» را دعوت کردند که بههمراه جمعی از مقامات بلندپایه به منطقهای مسافرت کند. وی پس از تامل و تعمق گفت: «هر سفری باید لزومی داشته باشد؛ به صرف آشنایی صحیح نیست تا انسان عزم جایی نماید، دل آدمی خیلی چیزها را دوست دارد، اما آیا لازم است که از آنها تبعیت کند؟»، با این استدلال از مسافرت مورد نظر صرف نظر کرد.
تعجیل در کار خیر
راوی: علی نظری
مردم روستای «پلتنگ» از اینجانب خواستند با توجه به زحمات زیادی که حجتالاسلام «سید نورالدین رحیمی» جهت راهاندازی پروژه آبرسانی روستا داشتهاند، خود ایشان پروژه را افتتاح کنند. حقیر به ایشان زنگ زدم و گفتم: «حاج آقا پروژه آبرسانی آماده افتتاح است و مردم بیصبرانه منتظر حضرتعالی هستند». فرمود: «چند روز است؟»، گفتم: «سه روز است آماده افتتاح میباشد». فرمود: «من یکی از آرزوهایم افتتاح این پروژه بود؛ حالا سه روز است آماده است و منتظر هستید تا من از تهران بیایم! شاید رحیمی مُرد! این مردم سه روز منتظر بودهاند و یکروز دیگر هم منتظر باشند! هرچه سریعتر پروژه را افتتاح نمایید!».
برخورد با بچهها
راوی: همسایه شهید
برخورد شهید «سید نورالدین رحیمی» با بچهها توأم با احترام و مهربانی بود. هربار که از کوچه عبور میکرد، نوازششان مینمود. یکی از بچهها که اهل فوتبال بود، میگوید: «به خاطر سر و صدای ما، هیچ همسایهای اجازه نمیداد جلوی خانهی آنها بازی کنیم، ولی به خاطر ندارم درب خانه شهید رحیمی بازی کرده باشیم و یکبار به ما اعتراض کرده باشند، به همین خاطر همیشه درب خان شهید رحیمی بازی میکردیم».
خبر شهادت برادر
راوی: خانواده شهید
شهید «سید نورالدین رحیمی» اسوه مقاومت، اخلاق صبر و استقامت بود. صبر و شکیبایی او در هنگام شنیدن خبر شهادت برادر، خود را نشان داد. زمانی که خبر شهادت برادر بزرگوارش «سید فخرالدین رحیمی» را به او دادند، گفت: «امام سلامت، انا لله و انا الیه راجعون» تا پایان مراسم عزا، از گریه کردن و جاری شدن اشک بر گونه خود اجتناب کرده تا در محکم کردن اعتقادات مردم و هدف عالی خود خللی وارد نشود.
انتهای پیام/