گروه استانهای دفاعپرس-سرهنگ پاسدار «جواد صحرایی رستمی»؛ پاسدار یعنی پاس بداری کرامت نوع انسان را؛ پاسدار یعنی وجودت، موجب رحمت و امنیت خاطر باشد برای مردم؛ لااقل برای مردم جایی که در آن زندگی میکنی؛ حالا میخواهد آپارتمان باشد یا راستهی کوچه و خیابان.
پاسدار یعنی اگر رنجی به مردمت رسید، بیهیچ آرم و نشان، پیش قدمتر از همه، وارد میدان خدمت شوی؛ پاسدار یعنی اگر جوانی، راه خطا پیش گرفت و با دیدنت شرمنده شد، قبل از آنکه از تو دور شود، پا پیش بگذاری و در آغوشش بگیری (نصیحت را هم بگذار وقت دیگر)؛ پاسدار یعنی چهره به چهره مردم بشوی، اما نه فقط مردم مسجد محلت. به کسبه، کشاورز، معلم، هنرمند، ورزشکار، کارگر و ...
پاسدار یعنی گاه گاهی، کنار خیابان و زیر باران، معطل تاکسی بمانی. توی تاکسی، حس و حالی هست که تو را از حال و روز مردم شهرت باخبرتر میکند یا گاهی رنج انتظار و ایستادن توی صف نانوایی را تحمل کنی و با آدمهای آنجا هم صحبت شوی. (راستی چند سال میشود که سوار تاکسی نشدی و چند وقت هست که صف نانوایی نایستادی؟)
پاسدار یعنی به رسم و مرام حاج قاسم عزیز، از فرزندان شهدا بیشتر آگاه باشی و نگویی، چون دیگر همرزمم نیست، رفتن به خانهاش صلاح نیست و اینطور خودت را از ملامتِ ملامت کنندگان در امان بداری؛ پاسدار یعنی اگر جوان بیکاری زیر فشار اقتصادی، به ناحق، سپاه را عامل تیره روزیها دانست، رگ گردنت فوری بیرون نزند و به او به چشم ضد انقلاب نگاه نکنی.
و سرآخر پاسدار یعنی هرچند یک بار، گوشی تلفنت را برداری و حال همکار یا همرزم سابقت را جویا شوی؛ همکاری که روزهای سخت جنگ پا به پای تو جلوی دشمن مشترک ایستاد، اما حالا با تو از لحاظ سیاسی اختلاف دارد، اما هنوز در دل، دغدغه اعتلای وطن و انقلاب را دارد. (راستی اینهایی را که برشمردم، ویژگیهای مسلمانی است. پاسداری، همینها هست به علاوه چیزهای بیشتر.)
انتهای پیام/