خواهر شهید برومند در گفت‌وگو با دفاع‌پرس مطرح کرد؛

راه حل شهید «برومند» برای پیشرفت جامعه/ خوابی که با شهادت تعبیر شد

شهید برومند در آخرین نامه خود گفت: کاری کنید بچه‌هایتان پیشرفت کنند و مشکلات را از سر راه‌شان بردارید تا برای جامعه مفید باشند.
کد خبر: ۵۱۰۸۴۹
تاریخ انتشار: ۰۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۱:۱۵ - 25March 2022

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: جنگ تحمیلی علیه ایران در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به دستور صدام به طور سراسری علیه ایران آغاز شد. صدام با خیال اینکه به راحتی می‌تواند خرمشهر، آبادان و حتی اهواز را تصرف کند دست به حمله حداکثری در جنوب کشور زد، اما با دفاع همه جانبه مردم، نتوانست به هدف خود برسد. در ادامه ارتش، سپاه، شهربانی، ژاندارمری، کمیته انقلاب اسلامی و بسیج با ساماندهی برای دفاع از کشور به مرز‌ها اعزام شدند.

در دفاع مقدس نیروی انتظامی از سه بخش (شهربانی، ژاندارمری و کمیته انقلاب اسلامی) تشکیل می‌شد که هر کدام وظیفه جداگانه‌ای داشتند. یکی از یگان‌هایی که در زمان دفاع مقدس علاوه بر نبرد با دشمن بعثی در عقبه جنگ وظیفه حراست از داخل کشور را برعهده داشت نیروی انتظامی (ژاندارمری، شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی) بود.

نیرو‌های ژاندارمری در طول هشت سال دفاع مقدس علاوه بر حفاظت از شهر‌ها و مرز‌های کشور در خط مقدم حاضر می‌شدند و از خاک ایران دفاع می‌کردند.

ژاندارمری با توجه به اینکه در زمان شروع جنگ مسئولیت حفاظت از مرز‌ها را بر عهده داشت، اولین شهدای جنگ تحمیلی را تقدیم نظام کرد و اولین تیری که به سمت ایران شلیک شد به پاسگاه‌های ژاندارمری خورد و اولین تیر نیز از سوی ایران توسط نیرو‌های ژندارمری به سمت دشمن شلیک شد.

یکی از این شهدا «محمود برومند» است که سال ۱۳۴۱ در قهنویه مبارکه استان اصفهان به دنیا آمد و روز هشتم آذر ۱۳۶۱ در جبهه موسیان به شهادت رسید. در ادامه گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس را با «طوبی برومند» خواهر این شهید می‌خوانید.

نوروز. ۹/ راه حل شهید برومند برای پیشرفت جامعه/ خوابی که تعبیر آن شهادت برادر بود

ما چهار برادر و دو خواهر هستیم. از جمله سجایای اخلاقی برادرم این بود که مهربان، آرام، دلسوز، بااخلاص و اهل کار و تلاش بود. برادرم از سوم راهنمایی مشغول به کار شد و دیگر درس نخواند تا کمک‌کار پدرمان باشد. شغل بنایی را انتخاب کرد و دو فصل زمستان و تابستان سر کار می‌رفت. با اینکه سن کمی داشت، اما دلسوز والدین‌مان و اعضای خانواده بود و میان ما انگار جور دیگری بود.

خواهر بزرگتر من یک بچه دارد و همسر او هم به رحمت خدا رفته است. زمانی که خواهرزاده‌مان کوچک بود، آنقدر با او ارتباط داشت که تنها هم‌او می‌توانست این بچه را ساکت کند. برادرمان علاقه عجیبی به این بچه داشت و تا سن ۱۸ سالگی همراه این بچه بود، طوری که انگار بچه خودش است و با اینکه سنی نداشت. هنگامی که به مرخصی می‌آمد، ابتدا به خواهرزاده‌مان سر می‌زد و بعد به والدینمان سر می‌زد.

دفعه آخری که به مرخصی آمد، کلید خانه خواهرم را داد و گفت این را بگیر؛ شاید من این دفعه رفتم دیگر برنگردم انگار به دلش افتاده بود که شهید می‌شود.

نوروز. ۹/ راه حل شهید برومند برای پیشرفت جامعه/ خوابی که تعبیر آن شهادت برادر بود

هر کس هر کاری داشت، محمود به او کمک می‎کرد

در بسیج مسجد هر کس هر کاری داشت، محمود به او کمک می‌کرد. خیلی باخدا و زبانزد بود. زمان انقلاب در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. اوایل انقلاب که نگهبانی می‌دادند، او هم با وجود سن کمی که داشت، می‌رفت و والدینمان به او هشدار می‎دادند: «ممکن است خطر داشته باشد.»

برادرم خیلی اهل نماز بود، به مسجد می‌رفت، روزه می‌گرفت و شب‌های قدر تا سحر به مسجد می‌رفت. مادرم دنبال او می‌رفت و می‌دید که یک گوشه خوابش برده است. اول محرم می‌رفت و برای حسینیه کار می‌کرد تا آنجا را برای اقامه عزا آماده کنند و پرچم‌های مشکی می‌زدند. با بچه‌های همسایه‌ها جمع می‌شد و دو ماه محرم و صفر در حسینیه بودند. هر جا می‌رفت، خیلی پرتلاش بود و از نظر معنویات هم خیلی خوب و با اخلاص بود.

هر کاری از دستش برمی‌آمد را برای والدینمان انجام می‌داد

از آنجا که منزلمان فرسوده بود، می‌گفت من می‌خواهم بهترین خانه را برای پدر و مادرم درست کنم. فقط برای خودش آرزو نمی‌کرد تلاش می‌کرد برای همه که در آسایش باشند. از سن راهنمایی هر کاری که از دستش برمی‌آمد، برای پدر و مادرمان انجام می‌داد. خیلی به او علاقه‌مند بودیم. با آنکه باقی خواهران و برادران، همدیگر را دوست داشتیم، اما زمانی که به صورت او نگاه می‌کردیم، آرامش می‌گرفتیم.

علاقه محمود به امام خمینی (ره)

خیلی به امام خمینی (ره) علاقه داشت و انقلابی بود. در تظاهرات شرکت می‌کرد. روزی که امام آمدند، برادرم سن کمی داشت و خیلی خوشحال بودند.

زمانی که به جبهه می‌رفت، می‌گفت: «دوست ندارم یک شب با آرامش بخوابم در حالیکه جوانان ما در جبهه در خاک و خون باشند. دوست دارم که یک لیوان آب دست یکی از آن‌ها بدهم و یک فرد زخمی را نجات بدهم.

هنگامی که سربازی او تمام شده بود، چند ماه بعد از آن هم خدمت کرد و داوطلب شد و به خط مقدم رفت. آن زمان تلفن نبود به همین خاطر با عشق و علاقه نامه می‌نوشت. نامه‌اش را به دوستانش می‌داد تا الان نامه‌های او را نگاه داشته‌ایم.

متن یکی از نامه‌های او بدین شرح است:

«پدر و مادر، خواهش می‌کنم من را ببخشید و حلال کنید. می‌دانم دلتنگ من هستید و به شما سر نمی‌زنم. دوست داشتم که هم پدر و مادرم از من راضی باشند و هم در جبهه فعالیت کنم.»

نوروز. ۹/ راه حل شهید برومند برای پیشرفت جامعه/ خوابی که تعبیر آن شهادت برادر بود

خواهش شهید از خواهر در یک خواب

من خواب محمود را زیاد دیدم. یک بار خواب می‌دیدم که می‌گفت: «برو و مادر را به جای من ببوس. وقتی شهید شد، من در ماه نهم بارداری بودم و چهار شب پشت سر هم خواب دیدم که خودم را با دست خودم دفن می‌کنم و می‌دیدم که دارند من را در کفن می‌گذارند. پیش یک نفر رفتم و به او گفتم که این خواب را می‌بینم. می‌گفتند به خاطر دلهره این خواب را می‌بینی، چون الآن جنگ است و بعد از چهار شب برادرم شهید شد.

از آنجا که آن موقع می‌گفتند والدین، خودشان باید فرزندانشان را دفن کنند. آن موقع من تعبیر خوابم را به عینه دیدم و آن این بود که پدر و مادرمان فرزندشان را در خاک می‌گذارند.

در هر نامه‌ای که می‌فرستاد، از مادرمان حلالیت می‌طلبید

آن زمان جنگ بود و ما فکر می‌کردیم ممکن است اتفاقی بیفتد؛ لذا محمود کلید خانه خواهرم را به او داد و خواهرزاده‌مان را بوسید و آهسته طوری که خواهرزاده‌مان متوجه نشود، گفت: ممکن است به جبهه بروم و شهید بشوم. بسیار زیاد از پدر و مادرمان حلالیت می‌طلبید. در هر نامه‌ای که می‌داد، خطاب به مادرمان می‌نوشت: «مادر جان، مرا ببخشید. شما برای من زحمت کشیدید و من الان نمی‌توانم بیایم و شما را ببینم.»

محمود به دلش افتاده بود که شهید می‎شود و به همرزمان خود هم گفته بود: «من می‌دانم که این دفعه شهید می‌شوم.»

ما قبل از شهادت او خواب دیدیم و مادرم خواب دید و می‌گفت: «این بچه شهید می‌شود.»

نوروز. ۹/ راه حل شهید برومند برای پیشرفت جامعه/ خوابی که تعبیر آن شهادت برادر بود

نحوه شهادت برادر

در آستانه عملیات محرم، زمانی که پنج نفر رزمنده و فرمانده بودند، به سنگر فرمانده می‌روند. فرمانده که جلوتر می‌رود به وی تیر می‌زنند. محمود رفت تا شاید بتواند فرمانده را به داخل سنگر بِکشد و او را نجات دهد. همرزمانش او را از این کار منع کردند، اما او ادامه داد، اما او هم تیر خورد.

محمود سرباز بود که به علت ترکش خمپاره در سن ۲۰ سالگی به شهادت رسید. آن هنگام جزء ارگان ارتش بودند و اواخر سربازی وی بود. ۹ ماه ماه به مرخصی نیامد. هرچه پدر و مادرمان گریه کردند، می‌گفت: «آنجا احتیاج به کمک هست و من باید به هموطنانم یاری برسانم. آخر سربازی خود را داوطلبانه به خط مقدم رفت و به شهادت رسید.

پدر و مادرم خودشان محمود را به خاک سپردند

خبر شهادتش را دوستانش آوردند و گفتند: «محمود شهید شده است.» آن موقع من تازه زایمان کرده بودم و مادرم خیلی ناراحت شده بود ومدام می‌گفت: «می‌آمدند و می‌گفتند دروغ است.» ما متوجه شدیم که نام محمود با نام شهید اشتباه شده است. تا آنکه پس از ۲۰ روز خبر شهادت محمود را آوردند. مراسم تشییع برادرم خیلی خوب بود. روز جمعه برگزار شد. آن روز ۹ شهید دیگر را هم آورده بودند. خیلی مراسم باشکوهی بود و از تمام شهر و روستا‌های اطراف هم آمده بودند.

به پدر و مادرم گفتند: «همانگونه که فرزندان خود را با رضایت به جبهه فرستادید، خودتان هم او را به خاک بسپارید. شهادت محمود خیلی در فامیل تاثیر گذار بود به طوری که پسرعموهایش می‌گفتند که ما باید راه محمود را ادامه دهیم. وی الگوی ما بوده است. ما باید از او درس بگیریم و زمانی که خانواده بخواهند کاری انجام دهند روح شهید جلوی چشم آن‌ها می‌آید و خیلی تاثیرگذار بوده است.

نوروز. ۹/ راه حل شهید برومند برای پیشرفت جامعه/ خوابی که تعبیر آن شهادت برادر بود

درخواست شهید در آخرین نامه از والدین خود

محمود وصیتنامه نداشت، ولی نامه داده بود و داخل نامه‌های خود نوشته بود: «پدر جان و مادر جان، شما خیلی برای من زحمت کشیدید. من را حلال کنید که نتوانستم کاری برای شما انجام بدهم. کاری کنید بچه‌هایتان پیشرفت کنند و مشکلات را از سر راه‌شان بردارید تا برای جامعه مفید باشند.»

راه حل خواهر برای رفع دلتنگی

یکی از برادرهایم بعد از شهادت محمود افسرده شد و حال با مادرم زندگی می‌کند و ازدواج هم نکرده است. به زیارت مزار محمود رفتم و پدرمان مریض بود به او گفتم برای پدر دعا کند.

وقتی که دلتنگ محمود می‌شوم، برای او فاتحه می‌فرستم و زمانی که به زیارت مزار او می‌روم، آرامش پیدا می‌کنم. به زیارت مزار تمام شهدا می‌روم و با خودم گل و گلاب می‌برم.

انتهای پیام/ 118

نظر شما
پربیننده ها