به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از قزوین، حسینیه امامزاده اسماعیل (ع) شهر قزوین شاهد مراسمی با شکوه بود، مراسم بزرگداشت شهدای مداح، در قالب هشتاد و نهمین شب خاطره شهدا و رزمندگان استان و با حضور پرشور مردم انقلابی شهر قزوین.
همه آمده بودند، از پیر و جوان تا زن و مرد، از رزمندگان جانباز و ایثارگر تا خانواده های شهدا، مداحان و روحانیون، از پیر مرد سپید موی عصا به دست که برای نشستن دست پسر را تکیه گاه خود کرد تا طفل خردسالی که برای بلند شدن دست پدر را گرفت.
حس انتظار در چشم ها موج می زد... به راستی این مردمان به چه می نگریستند؟ منتظر که بودند... همه که آمده بودند، پس جای چه کسی خالی بود اینجا؟
در آغاز مراسم تعدادی از مداحان ایثارگر به بازگویی خاطرات خود از آن روزها کردند... روزهایی که استان قزوین بیش از 10 مداح شهید و حدود 50 رزمنده و ایثارگر مداح را تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی کرد. **از قاسم زمانی و محسنی بگیر تا مرتضی افشاری و محسن مهدی آبادی…**
وی پس از بازگویی خاطرات خود از روزهای دفاع مقدس، در صحبت های پایانی خود، فرازی داشت از فرمایشات و رهنمودهای رهبری عزیز، حضرت آیت الله خامنه ای، مبنی بر اینکه بقای این انقلاب به خاطر خون شهیدان است:
"بنده لازم می دانم علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص به پدران و مادران و همسران و فرزندان شهدای عزیز، به خانواده های عزیزان جانباز و همسران آنها که متحمل زحمات آن ها هستند، عرض ارادت کنم.
این تلاش ها، تلاش هایی است که در دیوان ارزش های الهی، در شمار برترین ارزش ها قرار دارد. این ها یک اجتماع را، یک جامعه را، یک ملت را در طراز بالا زنده نگه می دارد و او را آماده خودسازی می کند.
باور عمیق قلبی این بنده حقیر این است که ما امروز همه مان بر سر سفره شهدا نشسته ایم.
بقای این انقلاب به خاطر خون شهیدان است، شهادت است که پای ماندگاری و پایداری و بقاء ارزش ها را امضاء می کند. بزرگترین اجری که در این دنیا به شهید داده می شود، بقاء و استحکام آن حقیقتی است که شهید جان خود را برای آن حقیقت فدا کرده است..."
این صحبت ها پیش مقدمه ای بود بر خبر یک حضور... حضوری نورانی در جمعی که انتظار می کشیدند...آری انگار اینجا خبری در راه بود... پیکر مطهر یکی از 2 شهید گمنامی که ساعاتی قبل در شهر کوهین مورد استقبال مردم آن منطقه قرار گرفته بودند، اینجا کمی دورتر آرمیده بود... با لباسی سفید درون آمبولانسی سفید که بیرون حسینیه امامزاده اسماعیل پارک بود... او جزو 275 شهیدی بود که در عملیاتهای خیبر و کربلای 4 به شهادت رسیده بود.
قرار بود مراسم شب وداع او اینجا در حسینیه امامزاده اسماعیل برگزار شود.
پس از این صحبت ها، سردار زاکر جانباز حاج آقا افشار، شروع به خاطره گویی نمود، خاطراتی که در پاسخ به چشمان منتظر کوتاه و خلاصه شد و در نهایت به این اشعار ختم شد:
"امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود
امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا
فردا به دست دشمنان، بر کنده از جا می شود..."
هنوز این شعر عاشورایی حبیب الله چایچیان (حسان) بر لبان مردم زمزمه می شد که او آمد...
آمدنش چه آمدنی بود... حضور مبارکش فضا را عطر آگین کرد... و چشم های منتظر، چشم های خیس اشک متبرک شد به عطر شهادت وی.
انتهای پیام/