خاطره خودنوشت شهيد «حميد شبانپور»؛

شوخی یک رزمنده مرودشتی با دشمن بعثی

شهيد «حميد شبانپور» در خاطره ای خود از اتفاق افتاده که در دوران دفاع مقدس برای خانواده خود می نویسد که نشان از روحیه بالای رزمندگان در جنگ تحمیلی دارد.
کد خبر: ۵۱۲۱۵۷
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردين ۱۴۰۱ - ۰۲:۲۲ - 04April 2022

شوخی یک رزمنده مرودشتی با دشمن بعثیبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از شیراز، شهيد «حميد شبانپور» 9 فروردین سال 1337 در خانواده ای عشايری در حومه مرودشت فارس ديده به جهان گشود. هفت ساله بود که راهی مدرسه شد و تحصيلات ابتدايی را در روستای جمال‌آباد و راهنمایی و دبیرستان را در ارسنجان گذراند.

وی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه نبرد شد و سرانجام 9 اسفند سال 1363 با سمت معاون گردان حضرت زینب (س) در منطقه سومار به شهادت رسید.

خاطره خودنوشت این شهید برای خانواده خود آمده است:

خانواده عزیز دو تا جوک برايتان می نويسم. چند شب قبل، چند نفر از برادران می روند که مين های بعثی را خنثی کنند. وقتی به ميدان مين می رسند می بينند يک بعثی دارد مين می کارد. شب ساعت دوازده بوده است. يکی از برادران می گويد شما اينجا بايستيد تا من بروم او را بترسانم يکی از آنها می رود بالای سرش می ايستد و دو تای دستش را جلو گوش های خودش باز می کند و چشمش را درشت و دندانهايش را نشان می دهد و دستش را کنار گوش خودش تکان می دهد. بعثی يک مرتبه نگاه بالای سرش می کند و از ترس فرياد می زند و فرار می کند.

داخل بعثی ها برادران هم می روند می آيند. جبهه ی خودمادن يک شب هم تعدادی از برادران رفته بودند برای شناسائی دوربينی را می بينند يک گروه از بعثی ها دارند می آيند چون خيلی نزديک بوده اند برادران خودمان فوری دراز می کشند و آيه ی و جعلنا را در دلشان می خوانند. بعثی ها از کنار آن ها رد می شوند و حتی پای يکی از برادران را له می کنند اما متوجه نمی شوند. در اينجا که خداوند می فرمايند دشمنان اسلام کرند و کورند عملاً برای ما ثابت شده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها