بخش دوم/ نشست صمیمی جمعی از آزادگان در خبرگزاری دفاع مقدس؛

کریمی: لزوم انتقال تجربیات آزادگان به رزمندگان جبهه مقاومت/ شکرنیکچه: مهربانی ها و تحصن ها برای حفظ عزت اسرا بود

"خاطرات آزادگان فراملی است و باید به رزمندگان حزب الله، سوریه و عراق منتقل شود که نتیجه اش عزت مسلمانان باشد. اکنون نیز ما اسرایی در دست داعش داریم که لزوم انتقال این تجربیات و خاطرات را می رساند."
کد خبر: ۵۱۵۸۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۱ - 22August 2015

کریمی: لزوم انتقال تجربیات آزادگان به رزمندگان جبهه مقاومت/ شکرنیکچه: مهربانی ها و تحصن ها برای حفظ عزت اسرا بود

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در بخش نخست گزارش این نشست آزاده "امیرحسین زیوری" از استرس ها و اضطراب های دوران اسارت و تاثیر آن در زندگی پس از اسارت گفت. همچنین خاطراتی در این رابطه بیان شد.

در ادامه این نشست "حسین شکرنیکچه" گفت: من در تاریخ 17 اردیبهشت سال 60 در جبهه ی سرپل ذهاب اسیر شدم. 14 ماه در زندان الرشید و 17 ماه در زندان ابوغریب بودم که در مجموع 31 ماه مفقود بودم و اسمی از من در صلیب سرخ نبود.

شکرنیکچه: دستی غیبی همیشه همراه ما در اسارت بود

من خیلی کم از خاطرات دوران اسارت گفته ام که لازم است بنا به فرموده رهبر معظم انقلاب این خاطرات را مدون کنم تا موجب استفاده قرار گیرد. اعتقاد من این است که اگر خدای نکرده دوباره جنگی رخ دهد و اسارتی به دنبال داشته باشد همین جوان های امروزی همان رفتارهایی که ما در دوران اسارت داشتیم را چه بسا بهتر انجام بدهند.



این نکته را هم باید بیان کنم که یک دست غیبی همواره در دوران اسارت همراه ما بود و خداوند صبر بر سختی ها را به ما عطا می کرد و هر کس براساس ظرفیتش سختی می کشید. روز نخستی که به اسارت در آمدیم جمع ما 13 نفر بود. تعدادی را به اردوگاه بردند و شش نفر از ما را به سلولی تاریک و نمور که سرویس بهداشتی نداشت منتقل کردند. تا وارد این سلول شدیم ترس برمان داشت. ما شش نفر بودیم و چهار پتو به ما داده بودند. من تا خواستم غصه ی کمبود پتو بخورم دیدم یکی از دوستانم پا ندارد. بعد از گذشت مدت کوتاهی متوجه شدم یکی دیگر از دوستان به نام اکبر محمدی 5 فرزند دارد در حالی که من مجرد بودم. این سختی ها را که دیدم به خودم گفتم که سختی های من کمتر است چون نه مجروحم و نه فرزندی دارم.

در رابطه با اردوگاه عنبر هم باید گفت، این اردوگاه یک استثناست و من تمام موضع گیری های در عنبر را درست می دانم. آزادگانی که رهبری جمع ما را بر عهده داشتند موقعیت ها را به خوبی شناختند و تصمیم گرفتند.

مهربانی ها و تحصن ها برای حفظ عزت اسرا بود

آقای ابوترابی برخی اوقات می گفت برای سربازان عراقی هم گیوه بدوزید یا وقتی فوتبال باز می کنید جوری تنظیم کنید تا آن سرباز عراقی که در برجک است قیچی برگردان شما را ببیند و لذت ببرد. ایشان با این کارها می خواستند به اسرا عزت بدهند.

برخی مواقع نیز تصمیم گرفته می شد تا تحصنی صورت بگیرد که بنا بر اقتضای شرایط بود. به طور مثال ما یک زمستانی را سرما کشیدیم تا عزت خودمان را نشان بدهیم. آن ها یک لباس کلفت سبز رنگی به ما داده بودند و می گفتند این لباس را زیر شلوارتان بکنید اما ما می گفتیم نه. لذا تمام آن 500 لباس نو را جمع آوری کردند.

وقتی در سال 66 من به همراه آقای فرخی زاده به اردوگاه تکریت رفتیم، آن ها ما را محکوم کردند که کارتان اشتباه بوده است در حالی که این کار براساس شرایط صورت گرفت تا عزت آزادگان حفظ شود. اگر آن مهربانی ها را انجام می دادیم نیز به این خاطر بود.

کریمی: لزوم انتقال تجربیات آزادگان به رزمندگان جبهه مقاومت

اکبر کریمی ادامه داد: رهبر معظم انقلاب فرمودند که آزادگان ذخایر انقلاب اسلامی هستند. اما من پس از گذشت این همه سال هنوز نتوانسته ام این جمله را به خوبی درک کنم و برداشتم این است که هر وقت نظام اسلامی دچار حادثه و فتنه ای می شود باید از این توشه ذخیره شده، خرج شود.

آزادگان، جانبازان و خانواده های شهدا وظیفه خود را به نحو احسنت انجام دادند اما سوال این است، آن هایی که امروز متولی امور ایثارگرانند نیز وظیفه خود را به خوبی انجام داده اند؟ آیا مدیران فرهنگی و رسانه ای به خوبی کارهایشان را انجام داده اند؟ اعتقاده بنده این است که این ها 15 درصد کارشان را انجام داده اند.



جامعه ایثارگری باید از سیاسی کاری ها دور نگه داشته شود. ذخیره ی انقلاب یعنی اینکه در مواقع حساس و ضروری به میدان بیایند و از تجربیات آنان برای نسل کنونی استفاده شود. آیا این انتقال صورت گرفته است؟

در بخش آزادگان و اسارت در زندان های دشمن آیا توانسته ایم تجربیات را منتقل کنیم. متاسفانه طنز اسارت به خوبی منتقل شده که این ناشی از مدیریت ناصحیح فرهنگی است. ما هشت سال با ترس و استرس زندگی کردیم. من وقتی اسیر شدم 64 کیلو بودم و وقتی به وطن بازگشتم 34 کیلو شدم. دلیلش چه بود؟ چرا این ها به خوبی منتقل نشده است؟

این خاطرات برای نسل های فراملی هم باید بیان شود و به رزمندگان حزب الله، سوریه و عراق منتقل شود که نتیجه اش عزت مسلمانان باشد. اکنون نیز ما اسرایی در دست داعش داریم که لزوم انتقال این تجربیات و خاطرات را می رساند و انجام این کار وظیفه مدیریت فرهنگی است.

کرمی: از 12 موردی که انسان برای حیات نیاز دارد محروم بودیم

حسین کرمی نیز در ابتدا به بیان آمارهایی در رابطه با آزادگان پرداخت و گفت: حدود 42 هزار آزاده داریم که از این تعداد 36 هزار رزمنده و باقی مردم عادی بودند. در دوران اسارت 520 اسیر غریبانه به شهادت رسیدند. همچنین حدود 1200 افسر و خلبان اسیر داشتیم و 157 روحانی نیز در اسارت دشمن بودند. لازم به ذکر است که حدود 7 هزار آزاده نیز تاکنون به رحمت خدا رفته اند.

باید به بحث محرومیت ها در اسارت نیز توجه شود. ما از 12 موردی که همه انسان ها در طول حیات به آن نیاز دارند در دوران اسارت محروم بودیم. باید سختی ها و پایداری های آن دوران بیان شود. اکنون نیز وقت بیان آن است. من برخلاف برخی از دوستان نظرم این است که در این زمانه باید از زبان طنز برای بیان سختی های دوران اسارت استفاده شود.



ما در دوران اسارت به لحاظ تغذیه، مسکن و عاطفه بسیار محروم بودیم. به طوری که ما وقتی پس از 6 سال یک کودک چند ساله را دیدیم بسیار ذوق زده شدیم و اصلا یادمان رفته بود که کودک کیست و چگونه زندگی می کند.

ما وقتی زائران را به مکه می بریم برای چند روزی که غذاهای معمولی به آن ها می دهیم، 82 قلم ماده غذایی تهیه می کنیم که در دوران اسارت ما تنها 16 قلم ماده غذایی داشتیم.

در اردوگاه به ما 6 قاشق برنج برای یک وعده غذایی می دادند. من دیروز در منزل یک بشقاب کنار دستم گذاشتم و شش قاشق غذا جدا کردم. وقتی نگاه کردم دیدم با این غذا فقط یک کودک چند ساله سیر می شود.

ما در آنجا علاوه بر تحمل مشکلات، پادزهری نیز برای مشکلات درست می کردیم. اگر آن ها برنامه های تفریحی مبتذل داشتند، همین دوست خوبمان آقای طریقی گروه سرود و تئاتر راه می انداخت.

ادامه دارد...

انتهای پیام/

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
عباس مهتابی
|
-
|
۲۰:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۵/۳۱
0
0
سلام و درود خدا بر شما عزیزان هم بندم.آقای بخشی زاده. سید بزرگوار عباس فاطمی .جناب کریمی و کرمی عزیز.و آقای شکرنیکچه.همگی سلام علیکم بما صبرتم.همبند و هم اردوگاهی شماها و هم درد شماها. عباس مهتابی.از کرمانشاه که درعملیلت بازی دراز اسیر شده بودم.و به آن نشانی که می لنگیدم و ران و لگنم بعلت اصابت سه گلوله ی دشمن شکسته بود.عبدالرحمان آن گروهبان عراغی که میگفتند دو زن دارد. ریزه میزه بود و یک گوشش غل و ناقص بود. ادم بسیار بدی بود و اسرا را خیلی اذیت میکرد.میگفت من فرشته ی عذابم و نازل شده ام تا شماها را عذاب کنم. آسایشگاه چهار و پنج بودم.بچه های حزب الهی.خیلی خوشحال شدم روی مبارک شماها را در سایت عزیز دفاع مقدس زیارت کردم.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار