به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سال ۱۳۴۴ اواسط بهمن کودکی در خانواده مهدیه به دنیا آمد که نامش را مصطفی گذاشتند. سومین فرزند خانواده بود که خیلی زود قد کشید و بزرگ شد، وارد دبستان شد و پس از پایان دوره ابتدایی به مدرسه فارابی رفت. در این دوره هم درس میخواند و هم خیاطی میکرد، در امر دامداری کمک حالش پدرش هم بود. سختکوشی را از همان کودکی یاد گرفت و هیچگاه وظایف و کارهای شخصی خود را برعهدۀ دیگران نمیانداخت، بلکه تا میتوانست باری از دوش آنها بر میداشت.
انجام اوامر دین را زودتر از سن تکلیف آغاز کرد و برای خواندن نماز جماعت در مساجد حضور داشت. زمانی که اذهان خفتۀ مردم آزادیخواه ایران بیدار شد و به رهبری امام خمینی تظاهراتهای گستردهای را به راه انداختند، با وجود سن کم، اما از درک بالایی بهره میبرد و همپا با بزرگترهایش در صحنه حضور پیدا میکرد. با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و شکل گیری بسیج به این ارگان پیوست و خالصانه خدمت میکرد.
وقتی دشمن با وحشیگری به شهرهای مرزی کشورمان یورش آورد و به جز چپاول و غارتگری جان هزاران انسان بیگناه به خطر افتاد، آرزو داشت همچون دیگر رزمندگان اسلام به جبههها بشتابد. مسئولان این امر به خاطر سن کم او با خواستهاش مخالفت کردند. آقامصطفی هم با دستکاری در تاریخ تولد شناسنامه و زیاد نشان دادن سنش به همراه پدرش به مناطق جنگی شتافت. با شهید شدن دوستانش برای مراسم خاکسپاری به زادگاهش باز میگشت و آرزوی شهادت را در دل میپروراند. در این راه دچار مجروحیت شد ولی بعد از بهبودی نسبی دوباره به خط مقدم میرفت و در کنار بقیۀ همرزمانش عاشقانه فعالیت میکرد.
شوهر خواهر شهید تعریف کرد: «سال ۱۳۶۰ پدرش راننده بود و در خرمشهر کار می کرد. یک روز به علت گرمای زیاد به کنار شط خرمشهر رفت و ناگهان در آب غرق شد و جسدش پیدا نشد. مصطفی خیلی گریه میکرد و با ناراحتی میگفت: «برویم سر قبری که کسی در آن نیست.» خودش نیز همینطور شد، پیکرش برنگشت.
صدیقه مهدیه مادر شهید نیز میگفت: یتیمی و از دست دادن پدر سبب شد تا مصطفی بتواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. روزها درس میخواند و شبها به عنوان شاگرد خیاط کار میکرد وخرج و مخارج خود را در میآورد.
برای شرکت در عملیات رمضان داوطلب و با لشکر ۸ نجف اشرف در گردان پیادۀ انبیاء به جبهه رهسپار شد. بعد از دلاوریهای بیمثال این تک تیرانداز، سرانجام در ۲۱ تیر ۶۱ در منطقۀ عملیاتی پاسگاه زید عراق با اصابت ترکش دشمن به بدن پاکش به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد و تا افلاک پر کشید. جسم پاکش در جبهههای نبرد باقی ماند تا سند فداکاریهای قهرمانان ایران تاابد به جا بماند. آرامگاهی برایش در کنار دیگر شهیدان نجفآباد در نظر گرفته و تا ابد جاودانه شد.
او در وصیتنامهاش آورده است:
بسم اله الرحمن الرحیم
ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد. امام خمینی
اِنَّ اللهَ فَلیَقتُلونَ رَعداً عَلَیه حَقّاً فی التوریه وِ الانجیل وَالقرآن ومن اوفی بِعَهدِ مِن الله وَ ذلِکَ هُوالفوز العَظیم.
خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده و آنها در راه خدا جهاد میکنندکه دشمنان دین را به قتل رسانند یا خود کشته شوند این وعده قطعی است بر خدا و عهدی است که در سه کتاب آسمانی تورات و انجیل و قرآن یاد فرموده و از خدا باوفاتر به عهد کیست.ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که این معاهد با خدا به حقیقت سعادتی و پیروزی بزرگی است.
سلام به رهبر عزیز انقلاب اسلامی، سلام بر توای خمینی، ای تو نور امت ای کسی که ۳۵ میلیون انسان زیر ظلم را در آوردی. سلام مرا بپذیر.
بخشش خود را از شما خواستارم. امیدوارم که توانسته باشم به قسم خودم خدمتی به اسلام کرده باشم و امیدوارم که خدا هم مرا بپذیرد و مرا ببخشد و سلام به ملت ایران و سلام بر شهیدان کربلا و شهیدان کربلا گونه ایران و سلام بر حسین مظلوم که انشاءالله میروید و قبر شش گوشه او را زیارت میکنید و سلام مرا هم به این امام سوم شیعیان برسانید؛ و من از شما میخواهم آن جا حرکت برای نجات قدس عزیزان این قبله شیعیان را آغاز کنید؛ و تا نابودی کامل کفار دست از مبارزه با آنها برندارید و ندای ملت را به تمامی مستضعفین و ستمدیدگان جهان برسانید تا موقع ظهور مهدی (عج) برسد و دیگر ظلمی در جهان نباشد و تمامی مستضعفان بتوانند به نحو احسن وظایف الهی و قرآنی خود را انجام دهند. تا خوشبختی بزرگی برای خودشان باشد. در پایان از پدر و مادرم میخواهم که مرا ببخشند، من در مقابل شما خیلی بیاحترامی کردم و امیدوارم شما از خدا بخواهید که مرا ببخشد و از تمامی خویشاوندان هم میخواهم که مرا حلال کنند و از تمام مردم شهیدپرور نجف آباد میخواهم که مرا ببخشند که نتوانستم به طور صحیح خدمتی به اسلام و ایران کرده باشم واقعاً پیش شما شرمندهام. باز هم در پایان میخواهم که مرا ببخشید. خداحافظ
آرزوی موفقیت شما را من همین جا از خدا خواستارم.
انتهای پیام/ ۱۴۱