وصیتی از شهید معلم "رمضانعلی رحیمی"

شما را به خودکشی دعوت می‌کنم! البته نه خودکشی تن، بلکه به خودکشی هوای نفسانی

"ای انسان‌ها، شما را به خودکشی دعوت می‌کنم! آری خودکشی! البته نه خودکشی تن که این کار جاهلانه است. بلکه به خودکشی نفس. خودکشی هوای نفسانی. یعنی از بین بردن هرگونه آرزوهای بر خلاف عقل. هواهای سرکش خود را بکشید تا انسانیت شما افزون شود.
کد خبر: ۵۲۲۱۵
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۳ - 02September 2015

شما را به خودکشی دعوت می‌کنم! البته نه خودکشی تن، بلکه به خودکشی هوای نفسانی

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از گرگان، شهید "رمضانعلی رحیمی" از شهدای معلم استان گلستان است که در سطور زیر زندگینامه پربارش را مرور میکنیم:

شهید رمضانعلی رحیمی در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۴۱ در روستای النگ از روستاهای شهرستان کردکوی دیده به جهان گشود. وی در دامان خانوادهای متدین پرورش یافت و اثرات این تربیت نیکو همواره در زندگی او مشاهده میشد. پس از گذشت هفت بهار از عمر پر برکتش، وارد عرصه علم آموزی شد. سال سوم ابتدایی بود که برادر بزرگش به نام ولی الله به دلیل بیماری سرطان، دار فانی را وداع گفت اما هنوز داغ فراق برادر را فراموش نکرده بود که مادر بزرگوارش از غم دوری فرزند، دچار سکته قلبی شد و در سال ۱۳۴۸ در حالی که شهید رحیمی ۸ سال بیشتر نداشت، دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. بدین ترتیب شهید بزرگوار، در غم دو سوگ عظیم نشست.

پس از اتمام دوره ابتدایی، جهت ادامه تحصیلاتش، به شهرستان کردکوی رفت و پایه اول را در همانجا، دوم را در تهران و نیز پایه سوم را در روستای زادگاه خود سپری کرد سپس وارد دبیرستان شد؛ سالهای اول و دوم را در شهرستان کردکوی به اتمام رسانید و سال سوم و چهارم را در بوشهر نزد برادر بزرگترش، با موفقیت سپری کرد و در سال ۱۳۵۹ موفق به دریافت مدرک دیپلم شد و در تابستان همان سال به زادگاهش مراجعه نمود تا در امر کشاورزی به پدر و برادرانش کمک کند. او همواره در تمامی صحنهها چه در مسجد و مدرسه و چه در محیط کار فردی متدین و فعال بود. قرآن را خیلی دوست میداشت و به دیگران نیز میآموخت.

پس از مدتی در آزمون سراسری تربیت معلم شرکت کرد و با کسب رتبه عالی در مرکز تربیت معلم ساری پذیرفته شد. بعد از پشت سر گذاشتن دو ترم، تصمیم میگیرد جهت ریشه کن کردن بی سوادی و فقر فرهنگی، به استان کردستان هجرت کند لذا به شهرستان مریوان سفر کرد. مدتی در مدارس این شهرستان، با شور و حال وصف ناشدنی، مشغول خدمت شد اما این امر نیز او را راضی نکرد به همین دلیل عزم خود را جزم نمود تا در صحنه نبرد رویارو با دشمن متجاوز حضور پیدا کند. وی همواره در جمع یاران میگفت: من رسالتم را وقتی انجام دادهام که خونم بر زمین بریزد و در راه خدا به شهادت برسم. او از نظر ایمان و رسیدن به معبود خویش، گوی سبقت را از همردیفان خود ربوده بود، راه سرخ حسینی را برگزید تا همچون رهروان واقعی آن امام همام، شاهدی بر همه اعصار باشد. به همین جهت رهسپار جبهههای نبرد شد تا به ندای درونی خود پاسخ گفته باشد. سرانجام روز موعود فرا رسید و 21 مردادماه سال 1361 ساعت یک بعد از ظهر در مریوان، در حالی که ندای الله اکبر بر لب داشت، به دیدار معشوق ازلی و ابدی خویش شتافت.

فرازهایی از وصیت نامه شهید رمضانعلی رحیمی

ای انسانها، شما را به خود کشی دعوت میکنم! آری خودکشی! البته نه خود کشی تن، که این کار جاهلانه است. بلکه به خودکشی نفس. خودکشی هوای نفسانی. یعنی از بین بردن هرگونه آرزوهای بر خلاف عقل. هواهای سرکش خود را بکشید تا انسانیت شما افزون شود. با ذکر خدا و با خواندن دعا از تنهایی خود بکاهید و روح خود را تقویت کنید. برای تداوم راه خدا و برای پیش بردن حق از هیچ گونه کوششی دریغ نورزید. با اهدا مال از مستمندان دستگیری کنید که دستگیری از بیچارگان خود نوعی جهاد است. با خون خود درخت انقلاب را تقویت کنید که خداوند مهربان و غفور است. به میراث گهربار حضرت ختمی مرتبت که از خود به جا نهادند، تمسک جویید و از آنها جدا نشوید. این دو یادگار از حضرت محمد(ص) یکی کتاب خداست و دیگری اهل بیت(ع) او میباشد. جدا شدن از اینها همان گمراهی محض را به دنبال دارد و توصیه من به جوانها این است که آنچه که مرا وادار کرد تا به این سفر اقدام کنم فقط عشق به خداوند بود و دیگر هیچ. من آگاهم، من آزادم، شهیدم، شاهدم و من شمع تاریخم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها