به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، مطلب زیر از کتاب «دِین» برگزیده شده و شامل خاطرات بچههای مسجد جزایری اهواز در دفاع مقدس است که به کوشش علی مسرتی به رشتهتحریر درآمده است.
خاطرهای که آورده شده از «سعید تجویدی» معاون «امین شریعتی» فرمانده تیپ ۳۱ عاشوراست که با گروهی از همرزمان خود به منظور شناسایی و یافتن محورهای مناسب برای عملیات بیتالمقدس رفته بودند.
در این خاطره، سعید تجویدی به بیان نحوه سازماندهی همرزمان خود برای خلاصی از مخمصه اسارت و از جان گذشتن «سید محمد جزایری» و «عظیم امین دزفولی» به خاطر همرزمانشان و شهادت آنها پرداخته است.
«... همه شروع به دویدن کردیم و من در ابتدای دویدن، عظیم و محمد را دیدم که هنوز کنار هم نشسته بودند و صحبت میکردند. فریاد زدم: «حرکت کنید.»
از کنار آنها گذشتم، اما نمیدانستم که آنها در تدارک درگیر شدن با نیروهای بعثی هستند تا به ما فرصت بدهند که به منطقه دور از دسترس آنها یعنی باتلاق برسیم. در حال دویدن هر لحظه انتظار اصابت تیر به خود یا دو نفر دیگر را که جلوتر از من در حال دویدن بودند را داشتم و خبری از آن دو نداشتیم، اما به رغم به گوش رسیدن صدای تیراندازی شدید، هیچ تیری به سمت ما که در حال دور شدن از محل بودیم، شلیک نمیشد و در ادامه نیز هنگامی که صدای تیراندازی کلاش قطع شد، ما اندازهای دور شده بودیم که فقط با دوشکا و خمپاره ۶۰ میتوانستند به ما شلیک کنند.
پس از پیروزی در عملیات و آزادسازی منطقه بلافاصله به همان محل رفتیم و پیکر هر دو شهید را کنار هم زیر اندکی خاک در محلی پیدا کردیم که آخرین بار در محاصره دیده بودم، ولی هر کدام بیش از یک خشاب تیر به بدنشان اصابت کرده بود و این حاکی از مقاومت سرسختانه آنها و کشتن عدهای از نیروهای بعثی بود، به طوری که پس از شهادت مجدداً توسط نیروهای بعثی تیرباران شده بودند.»
انتهای پیام/ 118