به گزارش گروه بینالملل دفاع پرس، درحالیکه از آوارگی بخش کثیری از مردم سوریه( که در نتیجه به راه انداختن جنگ برای اجرای طرح براندازی دولت سوریه از سوی ائتلاف غربی –عربی و صهیونیستی پدید آمده است )چند سال می گذرد اما این روزها به یکباره مسئله ورود آوارگان سوری به خاک اروپا و دریافت تابعیت از کشورهای اروپایی به یک موضوع خبرساز تبدیل شده وضمن اینکه ابعاد انسانی بحران سوریه را پررنگ کرده بحث هایی را نیز در میان اعضای اتحادیه اروپا در خصوص رد یا پذیرش درخواست تابعیت آوارگان دامن زده است .
پیش از این بیشترین چالش کشورهای اروپایی از موج مهاجرت های جدید از جانب آوارگان و مهاجران لیبی بود که سعی می کردند به صورت غیرقانونی و با پرداخت پول به قاچاقچیان انسان خود را با قایق و کشتی های غیراستاندارد از طریق دریای مدیترانه به کشورهای جنوب اروپا از جمله ایتالیا برسانند اما در موارد زیادی نیز جان خود را از دست می دادند.
هر چند این روند متوقف نشده اما بحثی که به تازگی به یکی از معضلات اروپا اضافه شده این است که آوارگان سوری با به راه انداختن زنجیره انسانی و طی مسیرهای طولانی از خاک زمینی و ریل های قطار سعی می کنند خود را از خاک کشورهای اروپای شرقی همچون مجارستان خود را به غرب اروپا از جمله آلمان برسانند .
اما سوالی که در این زمینه وجود دارد این است که الان مدتی است که اوضاع در سوریه به یک ثبات نسبی رسیده به این معنی که هر یک از نیروهای دولتی و مخالفان مسلح اعم از نیروهای تروریستی و تکفیری در مناطق تحت کنترل خود مستقر شده اند و دیگر همانند ماههای اولیه جنگ جابجایی جمعیتی چه در داخل و چه به خارج صورت نمی گیرد و بر همین اساس موج جدید آوارگی مردم سوریه (که با تبلیغات زیاد در رسانه های غربی مطرح می شود ) تا حدودی سوال برانگیز است و به نظر می رسد کاسه ای زیر نیم کاسه باشد ؟
به راه انداختن موج آوارگان سوری به مقصد اروپا کار کیست؟
نخستین سوالی که درخصوص به راه افتادن زنجیره انسانی آوارگان سوری برای دریافت تابعیت و پناهندگی از کشورهای اروپایی وجود دارد این است که آیا به راه افتادن این زنجیره های انسانی که عمدتا با پای پیاده به مقصد اروپا راه افتاده اند خودجوش بوده و آوارگان خودشان تصمیم به این اقدام گرفته اند و یا اینکه از سوی مراجع و مراکزی هدایت و مدیریت شده اند و در این صورت این مراجع و مراکز کدامند؟
در پاسخ به بخش اول این سوال می توان گفت که احتمال خودجوش بودن این حرکت کم است وهمچنانکه گفته شد اگر این موج در سال های اولیه آغاز جنگ و درگیری های داخلی سوریه به راه می افتاد تا حدودی می شد به خودجوش بودن آن پی برد اما از آنجا که این موج درست در زمانی به راه می افتد که علائمی از تغییر رویکرد کشورهای غربی و اروپایی به بحران سوریه دیده می شود که برخلاف باب میل برخی طرف های سعودی ، ترکی و اسرائیلی است ، از اینرو احتمال "پروژه بودن "این حرکت جدی به نظر می رسد .
اما در پاسخ به بخش دوم این سوال مبنی بر اینکه چه مراکز و مراجعی می تواند در طراحی و مدیریت این پروژه دست و نقش داشته باشند به نظر می رسد ظن اصلی به سمت ترکیه است اما در عین حال نمی توان از نقش اسرائیل نیز در این زمینه غافل شد .
نقش ترکیه و اسرائیل در پروژه آواره سازی مردم سوریه
یکی از این دلایل این است که ترکیه مدتها در پی کسب مجوز برای ایجاد منطقه امن در داخل سوریه و در جوار مرزهای این کشور با خود بود تا آوارگان سوری مقیم این کشور را (که از هر لحاظ به یک چالش جدی داخلی برای ترکیه تبدیل شده است)به این منطقه انتقال دهد تا هم از بار هزینههای داخلی خود بکاهد وهم اینکه آن را به محملی برای جبران شکست سیاستهای خود در سوریه قرار دهد.
اما با اینحال با وجود اینکه ترکیه در چند هفته اخیر بعد از یکسال مقاومت مجبور شد پایگاه اینجرلیک را در اختیار آمریکا و ناتو برای حملات ضد داعش قرار دهد اما هنوز به اطمینانی درخصوص تشکیل منطق امن در پوشش منطقه خالی از داعش دست نیافته است.
در چنین وضعیتی به نظر می رسد پروژه به راه افتادن آوارگان سوری به مقصد اروپا از سوی ترکیه طراحی و به مرحله اجرا گذاشته شده است تا از فضای حاصل از آن به عنوان اهرم فشاری علیه غرب و اروپا برای همراه شدن با اجرای طرح ایجاد منطقه امن در پوشش منطقه خالی از داعش استفاده کند .
به نظر می رسد مسئولان ترکیه به این نتیجه رسیده اند که حتی اگر موفق به تشکیل منطقه امن نشوند حداقل با گسیل کردن آوارگان سوریه به مقصد اروپا می توانند تا حدودی از بار سنگین هزینه های استقرار آوارگان سوری رهایی یابند. همچنین با توجه به در پیش بودن انتخابات پارلمانی زودهنگام در ترکیه ، به نظرمی رسد مسئولان حزب حاکم عدالت و توسعه تصور می کنند با اجرای این پروژه و مشارکت دادن اتحادیه اروپا در پذیرش هزینه ها و مسئولیت های آوارگان سوری می توانند موقعیت انتخاباتی خود را تقویت کنند .
از این دید مسئولان مسئولان این حزب خود را به هر دری می زنند تا در انتخابات پیش رو بتوانند به اکثریت مطلق در کرسی های مجلس دست یابند و همچون سال های گذشته دولت مورد نظر خود را بدون حضور احزاب رقیب و مخالف تشکیل دهند
اما در خصوص نقش اسرائیل و احتمال مشارکت و همدستی آن با ترکیه می توان گفت که اولا این رژیم نیز همانند ترکیه با تغییر رویکرد کشورهای غربی و عربی و همراهی آنها با رایزنی های روسیه برای حل سیاسی بحران سوریه مخالف است و دوم اینکه اساسا سرمنشاء موج جدید آوارگی ملت های عرب از لیبی گرفته تا سوریه دقیقا به زمانی برمی گردد که رژیم صهیونیستی فرمول مصوب کنفرانس صلح مادرید سال 1991 مبنی بر مبادله زمین در برابر صلح را به فرمول پیشنهادی نتانیاهو و دیگر راستگرایان اسرائیلی مبنی بر مبادله امنیت در برابر امنیت تبدیل کرد و از این طریق با طولانی کردن بحران خاورمیانه زمینه را برای ظهور بحران های جدید مانند لیبی و سوریه فراهم کرد.
در واقع اتحادیه اروپا درست تشخیص داده بود که اگر بحران خاورمیانه و فلسطین به موقع حل نشود استمرار و طولانی شدن آن می تواند باعث ایجاد پیامدهایی همچون موج مهاجرت از مناطق بحرانی به سمت اروپا خواهد شد و اکنون این پیش بینی به واقعیت پیوسته است. هر چند هنوز اقدام جدی از سوی اروپا برای حل بحران های منطقه دیده نمی شود اما همینکه اروپا به سمت شناسایی تشکیل دولت فلسطینی در محدود اراضی اشغالی 1967 گام برداشته است رژیم صهیونیستی را به شدت نگران می کند و بر همین اساس این رژیم نیز از اینکه بتواند برای اروپا چالش سازی کند ، نفع می برد.
نتیجه گیری
از آنچه که گفته شد می توان به این نتیجه دست یافت که احتمال خودجوش بودن پدیده جدید به راه افتادن زنجیره های انسانی جدید از کشورهای اروپای شرقی به مقصد غرب اروپا که باعث ایجاد بحث های جدی در داخل اتحادیه اروپا نیز شده است ،بسیار ضعیف است و به نظر می رسد این حرکت ها سازماندهی شده و بر اساس یک طرح و نقشه پیش می رود و احتمال نقش ترکیه و همکاری رژیم صهیونیستی در طراحی و اجرای این پروژه زیاد است.
انتهای پیام/