به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، ناخدا «هوشنگ صمدی» از تکاوران نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس است. او در مقاومت ۳۴ روزه مردم خرمشهر و نیز عملیات بیت المقدس حضور جدی داشت و فرماندهی گروهی از تکاوران دریایی را داشت. او که خاطرات زیادی از حماسههای رزم در این دوران را به یادگار دارد روایتهایش را در کتابی به نام «تکاوران نیروی دریایی خرمشهر» به ثبت رسانده.
در ادامه بخشی از خاطرات او را در جمع رزمندگان عملیات بیت المقدس میخوانید.
آنچه باید در خرمشهر بگوییم زیاد است. از خرداد سال ۱۳۵۸ اوضاعی در خرمشهر از سوی غائله عرب به وجود آمد که بخشی از آن گروگانگیری و انفجارات بود و از سوی دشمن حمایت میشد. همان روزها نخست وزیر به خرمشهر آمد تا سخنرانی کند، اما نتوانست. خرداد استاندار خوزستان فرمانده نیروی دریایی بود دستور داد از بوشهر یک دسته تکاور برای تامین امنیت بروند. چندین گروه برای امنیت آمدند که مجموعا ۱۵۰ تن میشدند.
خرمشهر یکی از سنگینترین پایگاههای نیروی دریایی بود. روزانه اخبار را بررسی میکردیم و به تهران منعکس واز آنجا به مسوولین سیاسی اطلاع داده میشد. اسفند سال ۱۳۵۸ دشمن مانور ۱۰ روزهای را انجام داد. بعد از بررسی نتیجه گفتیم جنگی در پیش است و دشمن در حال جاده سازی و جابهجایی نیرو است. فرماندهان ارتش قبول میکرند، اما مسوولین قبول نمیکردند. ۱۰۳ نفر از بهترین همرزمانم را در مقاومت خرمشهر از دست دادم و امیر سیاری جانباز شد.
رزمندهها در روز هفتم حمله عراق به خرمشهر عراق را زمینگیر کردند و عراق خواستار مذاکره شد. ارتش با تمام قدرت و غیرت ایستاد، نه تنها ارتش که همه رزمندهها. ۳۶ میلیون نفر در جنگ بودند. تابلویی در ورودی خرمشهر نوشته بود «جمعیت خرمشهر ۳۶ میلیون نفر». گردان تکاوران و نیروهای مردمی جمعا یک تیپ نمیشدیم، شروع به مقاومت در مقابل ارتش عراق با ۲ تیپ زرهی و مکانیزه کردیم. یک و نیم صبح وقتی وارد خرمشهر شدم آتش تمام بود. مردم پابرهنه، با بقچه روی سر و بچه به بغل به ناکجا میدویدند. جنگ شروع شد و ما خوب عمل کردیم، دشمنی که یک روزه میخواست به خرمشهر بیاید ۳۴ روز ماند. ۲۴ مهر خرمشهر خونین شهر لقب گرفت. لشکر عراق توانست ۲ تیپ زرهی را وارد خرمشهر کند. روزهای بدی بود، ۲۱۲ قبضه آر پیجی هفت در گردان تکاوران بود. ۲۰۰ جوان بومی از آنانکه در سربازی خدمت کرده بودند کار با ۲ اسلحه را یاد گرفتند. همین گروههای ضد تانک، ارتش عراق را به عزا نشاند. ۲۸ مهر چهار روز بعد ورود به خرمشهر در استراق سمع از نیروهای عراقی شنیدیم که فرمانده تیپ به فرمانده لشکر میگوید من ۶۰ درصد استعدادم را از دست دادم. ۸ گردان کماندو از سوی عراق وارد خرمشهر کردند و جنگ تن به تن شروع شد.
مدافعان و تکاوران با خدا پیمان بستند، روزی از همین نقطه وارد خرمشهر شوند و آن را آزاد کنند. تا دوم خرداد ۱۳۶۱ تحقق این آرزو طول کشید. عملیات بیت المقدس هنوز اجازه ورود به ما نداده بودند، تعدادی از نیروها با قایق و تعدادی با شنا مناطق را شناسایی کردند، سوم خرداد وقتی وارد خرمشهر شدیم کاش دوربینی همراه ما بود و آن لحظه را ثبت میکرد، همه به حال گریه بر زمین افتادند.
در زیر ادامه صحبتهای ناخدا صمدی را در قالب فیلم مشاهده خواهید کرد.
انتهای پیام/ ۱۴۱