گروه استان های دفاعپرس – حجتالاسلام «علی مهدیان»؛ زنان دزفول برای چه در شهر میماندند؟ شهری که دائما اولین نقطه تهدید علنی موشکها بود. چرا در تشییع جنازهها شرکت میکردند؟ در حالیکه میدانستند صدام موشک میزند. مردان جبههها را نمیگویم ها. زنان خانهدار را میگویم. چرا شهر را رها نمیکردند؟
میماندند و میجنگیدند، با وجود مسئولینی مثل بنیصدرِ اول جنگ و منتظریِ آخر جنگ و دعواهای سیاسی چپ و راست و قهر و آشتیهایشان. میماندند و میجنگیدند که چه شود؟
آنطرف قصه هم مهم است. صدام شهر را میزد که چه شود؟ مردم را چرا میکشت؟ زنان خانه دار هنگام شست و شوی کنار رود دِز را چرا میزد؟ نگویید صدام دیوانه بود، خوب آمریکا هواپیما مسافربری را چرا میزد؟ چه راهبردی را دنبال میکردند؟ بله؛ طبیعتاً آنها فهمیده بودند قدرت اصلی نظام نوپای اسلامی اراده مردم است، خواست مردم است؛ اما واقعا چرا فشارها و دردها از بیرون و نقصها در داخل باعث نمیشد زن دزفولی عرصه را خالی کند؟
به نظرم ما نمیدانیم، هنوز هم نمیدانیم، حتی خود ما که مدعی انقلاب و دین هستیم هم متوجه نیستیم که هویت این مردم چیست و چگونه است؟ و مردم ما به چه قدرت لایزالی متصل هستند؟ من وقتی یاد قدمت و عمق و گستره عقیده مردم میافتم، اصلا خیلی از تحلیلها و تلاشهای یک عده برایم خندهدار به نظر میرسد. بعضی خیال میکنند تشییع جنازه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به دلیل تعداد آدمهایش برای ما مهم است یا حضور در انتخابات همینطور. تعداد مهم است؛ اما خود عدد مهم نیست، معنای این وقایع مهم است. معنای اتفاقات را باید بیابیم.
معنای سوم خرداد و فتح خرمشهر با دستان خالی، خیلی عمیقتر از آن است که خیال میکنیم. نه گرسنگی نه تهدید و نه حتی نقصهای داخلی نمیتواند عقیده عمیق تاریخی تمدنساز ما را بگیرد. هویت ما است. مگر هویتی اینچنینی ممکن است تغییر کند؟
سوم و چهارم خرداد برای امروز ما خیلی سخن دارد. انصافاً گنجی است این ایران. یک گنج لایزال.
انتهای پیام/