جانباز فیروز احمدی، فرمانده دیدبانان گردان بریر (ادوات) تیپ 10 حضرت سیدالشهدا (ع) و تیپ 110 خاتم (ص) در گفت و گو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، با بیان خاطره ای از حضورش در بانه و شهادت دوست و همرزمش شهید سیداحمد میرافصل میگوید: اوایل جنگ دانش آموز بودم، دوستی داشتم به نام سید احمد میرافصل که از بچه های محله مان بود. اوایل سال 60 برای یک دوره آموزشی یک ماهه به پادگان امام حسین رفتیم. در آنجا با او بیشتر آشنا شدم و صمیمیتمان بیشتر شد. درد و دل و مشکلاتمان را به یکدیگر می گفتیم و با هم مشورت می کردیم.
سید احمد یکی از بچههای ثروتمند شمیرانات بود ولی بسیار متواضع و صمیمی رفتار می کرد. شوخ طبع بودن سید، مهر او را در دل دیگر رزمندگان انداخته بود.
پس از اتمام دوره آموزشی به بانه منتقل شدیم. در آن مقطع زمانی، شهر بانه تازه آزاده شده بود. ما در مدرسهای مستقر شدیم و در هر کلاس حدود 30 نفر میخوابیدیم.
شبی سیداحمد خوابش نمیآمد. او که ذاتاً شخصیت شوخی داشت، یک شیرین کاری کرد. لباسهای رزمندگان را به پتو و پتوها را نیز به هم دوخته بود. ساعت سه بامداد چراغ ها را روشن کرد و برپا داد. همه رزمندگان داخل کلاس برخاستند و ناگهان با یکدیگر برخورد کرده و نقش بر زمین شدند. نیم ساعت طول کشید تا بچه ها از یکدیگر جدا شوند. پس از آزادی به دنبال شخصی میگشند که این شوخی را با آنها کرده است. متوجه شدیم سید احمد داخل اتاق نیست و یقین پیدا کردیم که این شوخی کار اوست. او را آوردند و رویش یک پتو انداختند. آن شب یک جشن پتو برایش گرفتیم.
پس از حدود یک هفته، سرلشکر حسین شهرام فر در جمع ما حضور یافت و درباره عملیاتی که قرار بود انجام شود، توضیحاتی داد. آن زمان، بانه و سردشت در دست نیروهای ایرانی بود اما مسیر ارتباطی آن هنوز در اشغال دشمن بود و زمانی که میخواستیم به سردشت برویم باید یک مسیر طولانی را طی می کردیم. در این عملیات قرار بود جاده بانه – سردشت آزاد شود.
شب 19 ماه مبارک رمضان "سید احمد میرافصل" دوست و همرزم شوخ طبعم به آرزویش، شهادت رسید. مزار این شهید بزرگوار در امامزاده علی اکبر چیذر است.
گفت و گو از: مونا معصومی
انتهای پیام/