به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «محمود زارعی اقدم» روز ۱۳۴۵/۰۲/۰۹ در تهران چشم به جهان گشود. پدرش محمد، معمار بود و مادرش، زینب خاتون نام داشت. تا دوم متوسطه درس خواند. معلم قرآن بود و ۱۶ ساله داشت که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در گردان حضرت زینب (س) خدمت میکرد.
این شهید والامقام حین عملیات کربلای ۵ در روز ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شکم شهید شد و روز ۱۳۶۵/۱۱/۲۸ به خاک سپرده شد. مزار او در بهشت زهرای تهران (س) قطعه ۵۳ ردیف ۲ قرار دارد.
متن زیر خاطرهای است از آخرین باری که شهید از جبهه آمده بود که مادر شهید آن را روایت کرده است و گنجینه لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع) آن را منتشر کرد.
«آخرین باری که (محمود) از جبهه آمده بود، ناراحت و پکر بود. بعضی از دوستانش به شهادت رسیده بودند و احساس جاماندگی میکرد.
گفت: مادر جان، شما را به خدا علاقهات را از من بردار و دلت را راضی کن. بگذار من هم به مراد دلم برسم. فردا دفتر و کتاب شهادت بسته میشود و شما با دیدن خانوادههای شهدا خجالتزده میشوی که چرا پسر داشتی و هیچ کدام را تقدیم جنگ نکردی.
نمیدانستم چه بگویم. گفتم: به رضای خدا راضی هستم.
خوشحال شد. سر از پا نمیشناخت.
اورکتی را که دامادمان به او داده بود را برای مدتی استفاده کرده بود، اما بار آخر که به جبهه میرفت، آن لباس را از تن درآورد و گفت: با اینکه این لباس هدیه است، ولی دلم میخواهد در لحظه شهادت لباسی را که خودم تهیه کردهام تنم باشد و با آن خدا را ملاقات کنم.
محمود حتی از همان کودکی هم در گرفتن و خوردن لقمه رعایت میکرد. از کسی چیزی برای خوردن نمیگرفت. بدون اجازه، حتی به وسایل خواهران و برادرانش هم دست نمیزد.
خودش به هیچ کس ظلم نمیکرد. هیچ وقت هم اجازه نمیداد به کودکی ظلم شود. سریع به دفاع برمیخاست و عکسالعمل نشان میداد.
در مهربانی نظیر نداشت. گاهی خودش تنهایی میرفت به مادربزرگش که تنها بود سر میزد. چند ساعتی را نزد او میماند و کارهایش را انجام میداد.
اهل راز و نیاز شبانه بود. گاهی سر نماز آنقدر گریه میکرد که انگار از هوش میرفت.
آری، محمود از همان کودکی، شهید شده بود.»
انتهای پیام/ 118