گروه اجتماعی دفاعپرس - سرهنگ داود عبدالمالکی جانشین فرمانده انتظامی استان قزوین؛ انسانها در زندگی خود به لحاظ ریسک پذیری در انجام امور مختلف و رخدادهایی که برای هر فرد در زندگی رخ میدهد با همدیگر فرق دارند، به طوری که ممکن است یک رویداد مشابه برای افراد گوناگون واکنش بسیار متفاوت و مختلفی را در پی داشته باشد.
به زبان ساده، آستانه هیجان خواهی و هیچان پذیری افراد، تعیین کننده لذت بردن یا فراری بودن آنها در شهربازی از سوار شدن به تاپ زنجیری، چرخ و فلک و ... میباشد، این ۲ عامل در همه افراد به تناسب زندگی که دارند وجود داشته و تبعا هر فردی از میزانی خاصی از هیجان لذت خواهد برد.
به عنوان مثال حضور در ورزشگاه و تماشای مسابقات ورزش مورد علاقه، یا رانندگی پرخطر در جادهها و لایی کشیدن بین خودروها که هر لحظه آن میتواند آبستن بروز یک حادثه خطرناک و جبران ناپذیر برای خود و دیگران باشد، هر دو هیجان انگیز است، اما چرا برخی از افراد برای تخلیه هیجانات خود، به دنبال کارهای خطرناک که قطعا اگر منجر به فوت آنها و اطرافیانشان نشود پیامدی جز دادگاه، زندان، ناراحتی و پشیمانی ندارد، میروند؟
مطمئنا هیجانات و تخلیه آنها به شیوه درست منجر به لذت بیشتر از زندگی خواهد شد، اما بعضی این مسئله را به شیوه غیرقانونی یا غیر منطقی انجام داده و موجبات به زحمت افتادن خود، خانواده و دیگران میشوند، که بالاترین دوره سنی برای این اتفاق دوره نوجوانی و جوانی میباشد.
دورهای که فرد هنوز شناخت درستی از جایگاه اجتماعی خود در جامعه ندارد، حس استقلال طلبی در او در حال شکوفا شدن بوده و سعی دارد خود را به عنوان فردی تصمیم گیرنده و مهم به خانواده و اطرافیان نشان دهد، به همین دلیل دست به کارهایی میزند که ممکن است چندان از او انتظار نرود، دیر آمدن به خانه، انجام رفتارهای پرخطری، چون خالکوبی، تتو، سیگار کشیدن، دعواهای خیابانی، حمل سلاح سرد و یا استفاده از آن که غالبا به دور از اطلاع خانواده بوده و هرکدام تبعات غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت.
عوامل دیگری هم بر بروز این مسائل و یا شدت و ضعف آن تاثیرگذار هستند، که یکی از مهمترین عوامل تاثیر گذار نقش فرهنگ در محیط زندگی است که خانواده در آن ساکن بوده و نوجوان در آن رشد پیدا کرده است، عامل مهم دیگر اختلالات روانی و خلقی است، که باید هرچه زودتر شناسایی و تشخیص داده شود.
با یک نگاه اجمالی به آمار افرادی که در خصوص اراذل و اوباش دستگیر شده اند میبینیم که اکثر آنها دارای حداقل سواد در مقطع ابتدایی میباشند، این یعنی اینکه چنانچه این افراد دارای اختلالات خلقی و روانی باشند امکان بررسی آن توسط مشاور مدرسه وجود دارد، که با بررسی و تشخیص به موقع میتوان وارد مرحله بالینی و درمان شده و از بروز تبعات غیر قابل جبران در آینده جلوگیری کرد.
زندگی در برخی از نقاط حاشیهای شهر که خانواده در آن ساکن هستند، گاها ایجاب میکند که جوانان و نوجوانان با افرادی رفت و آمد کنند، یا در گروههایی عضو شوند که چندان مورد تایید خانواده نیست، که این امر به دلایل گوناگونی چون، فرار از تمسخر توسط همسالان، نشان دادن استقلال خود به خانواده، احساس تعلق خاطر و یا تخلیه هیجانات فرد، اتفاق میافتد.
کمبود امکانات، ضعف برنامههای آموزشی آموزش و پرورش و دیگر دستگاههای متوالی، کم کاری و ضعف والدین و سایر اعضای خانواده، موجب علاقمندی فرد برای عضویت در این گروهها و نهایتا ارضا نیازهای او میشود، به عنوان مثال در حال حاضر که در فصل تابستان قرار داریم و مدارس و دانشگاهها تعطیل میباشد، تعداد برنامههای آموزشی که آموزش و پرورش برای این مقطع زمانی در این مناطق برنامه ریزی کرده، در صورت وجود به تعداد انگشتان یک دست هم نخواهد رسید، یا امکانات ورزشی که افراد بخواهند از آن استفاده کنند به قدری دارای هزینه است که قطعا تعداد زیادی از خانوادهها با توجه به اینکه اغلب ساکنان این نواحی از کارگران و اقشار ضعیف جامعه به لحاظ در آمدی هستند، امکان تامین هزینههای مربوطه را نخواهند داشت، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
تعدادی از این جوانان، نوجوان و گاها حتی کودکانی با سنین کم، برای کسب درآمد جذب بازار کار شده و به مشاغل کاذب روی میآورند، که خود این امر خطرات زیادی را برای آنها در پی دارد، مواردی، چون سوءاستفادههای جنسی، بهره گیری از آنها برای فروش مواد مخدر یا دیگر اقلام غیر قانونی، انجام رفتارهای خطر آمیز و... که در نهایت آنها را به برچسب بزه کار یا بزه دیده به دیگران معرفی خواهد کرد.
نوجوان در ابتدا تنها به عنوان عضوی ساده در این گروها وارد میشود، حتی شاید برخی از رفتارهای اعضای دیگر را قبول نداشته و از انجام دادن آنها خودداری کند، اما غافل از اینکه او در یک مسیر سرازیری با شیب تند وارد شده و امکان توقف نخواهد داشت، هر قدر هم که در این مسیر حرکت میکند سرعتش بیشتر شده و نهایتا بعد از مدت کوتاهی او هم رفتارهایی
مشابه همانند سایر اعضای گروه را انجام خواهد داد.
نکتهای تامل برانگیزی که باید درباره اراذل و اوباش مورد توجه قرار بگیرد و عموما ما از آن غفلت کرده ایم این است، که این افراد در فرهنگ ما رشد پیدا کرده اند و ثمره واردات از فرهنگ و یا کشورهای دیگر نیستند، دسته بندی اراذل و اوباش به نو ظهور، دسته ۳، ۲ و یک، حاکی از این است که این افراد غالبا توسط پلیس و دستگاه قضائی کشور شناسایی شده اند، اما در هر مرحله بدون اینکه تدبیری برای آموزش آنها اندیشده شود، این مسیر سرازیری بدون هیچگونه مانعی با سرعت زیاد طی شده و فرد پس از مدت کوتاهی از سطح نو ظهور به دسته یک ارتقاء پیدا کرده است.
این مسئله که همواره مغضوب مانده، و جائی در برنامهها و جلساتی که در این خصوص اجرا شده نداشته، سیر تبدیل شدن یک فرد از مرحله عادی به یک عامل شرارت و نا امنی را به ما نشان میدهد، باید پذیرفت که با اقدام به موقع میتوان از این اتفاق جلوگیری کرد، هر چند رسانهها و اقداماتی که دشمنان بر علیه کشور ما انجام داده اند بی تاثیر نبوده، اما باید قبول کرد ضعف دستگاههای متولی در این خصوص علی اصلی شرایط موجود بوده است.
اکنون نوجوان وارد این گروه شده، به لحاظ سنی آمادگی بالایی برای هیجان خواهی و تخلیه هیجانات خود دارد، به عبارتی شنا کردن خلاف جهت آب برای او نشانگر توانمندی اش به دیگران است، حال این خلاف جهت علیه چهارچوب خانواده است یا قانون؟ هر قدر بیشتر، برای او جذابتر و مهیج تر! چه نتیجهای بدست خواهد آمد؟ فردی که با دفعات متعدد نزاع خیابانی، مزاحمت برای شهروندان، انجام رفتارهای پرخطر، چون تتو، روابط ارتباطی نامشروع و... نهایتا راهی زندان شده و دیگر امکان سر به راه کردن و کنترل او چندان ساده نخواهد نیست.
در این مرحله تنها راهکاری که برای این افراد به نظر میرسد برخورد سخت و ورود پلیس و دستگاه قضائی کشور میباشد، که خود این امر، تبعات قابل توجهی را در پی دارد، به طوری که سالیانه چندین نفر از ماموران پلیس در درگیری با این افراد، که به جان، مال و ناموس مردم تعرض کرده و موجب برهم زدن نظم عمومی شده اند، دچار جراحات جدی شده، جانباز و یا به درجه رفیع شهادت نائل میشوند.
انتهای پیام/ 241