مادر شهید سلمان کاخکی:

وقتی سرش را بغل گرفتم آهسته گفت مادر جان دیدار به قیامت

مادر اولین شهید شهرستان مه ولات: وقتی سرش را در بغل گرفتم آهسته گفت مادر جان دیدارها به قیامت، او آرزو داشت کاری بزرگ انجام دهد و به آرزوی خودش هم رسید.
کد خبر: ۵۳۵۷۵
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۷ - 24September 2015

وقتی سرش را بغل گرفتم آهسته گفت مادر جان دیدار به قیامت

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از مشهد، "فاطمه باقری" مادر شهید سلمان کاخکی دارای ۹فرزند بود که فقط ۴فرزند برایش ماندهاند و ۳پسر و یک دختر دارد که به خانه بخت رفتهاند.

این پیرزن تنها حرفهای شنیدنی بسیاری داشت و هنگامیکه سخن میگفت معلوم بود در خصوص صحبتهایش ایمان فردی دارد.

از اولین هایی بود که به جبهه اعزام شد

مادر شهید کاخکی با جملاتی در پاسخ به اینکه چطور شد که آقا سلمان جبهه را انتخاب کرد و راهی مناطق عملیاتی شد گفت: سلمان برادر کوچکتر خانواده بود و محمد که دانشجو بود از همان دوران قبل از انقلاب از مبارزان سرسخت با طاغوت به شمار میرفت و با ترویج تفکر انقلابی امام خمینی (ره) در میان اقشار مختلف فعالیت میکرد.

پس از انقلاب هم وقتی جنگ تحمیلی آغاز شد جزء اولین افرادی بود که در جبههها حاضر میشد، دریکی از مرخصیها وقتی به تعریف معنویت حاکم در میان رزمندهها و عشق وصفناپذیر آنان به شهادت و قرب الی الله مشغول بود با همین صحبتها جرقهای در دل سلمان آتشی را به وجود آورد که حتی لحظهای و ساعتی هم طول نکشید و سلمان با حضور در محل اعزام تصمیم خودش را گرفت من از همان ابتدا سلمان را که با آن حالت میدیدم فهمیدم آسمانی شده است.

سلمان من خیلی مؤمن بود و سه روز پس از اعزام هم بهعنوان اولین شهید شهرستان خبر شهادتش را برایم آوردند.

او برای یاری نائب امام زمانش(عج) به جبهه رفت

 مادر شهید که هیجان بسیار جالبی در تعریف خاطرات فرزندش داشت با این سؤال که به نظر شما هدف شهیدتان در انتخاب مسیر مبارزه حق علیه باطل چه بوده سخنش قطع شد و پس از سکوتی معنادار ادامه داد: سلمان رهبری و ولیفقیه را تنها دید او فرمان امام و فریاد یاری طلبی نائب امام زمان (عج) را شنید و لبیک گفت او وقتی برادرش محمد گفت اگر اتفاقی برای مملکت بیفتد ناموس و خاک ما به یغما میرود، بسیجی داوطلب برای اعزام به جبههها شد و خودش وقتی سرش را در بغل گرفتم آهسته گفت مادر جان دیدارها به قیامت، او آرزو داشت کاری بزرگ انجام دهد و به آرزوی خودش هم رسید.

من از برخی مردم امروز میترسم

 مادر شهید کاخکی وقتی صحبت میکرد هرچند جملهای که میگفت نیمنگاهی هم بهعکس فرزند شهیدش میانداخت و به نگاه خودش عمق خاصی هم میداد، پرسیدم توقع شهدا از ما جوانان نسل امروز چه میتواند باشد؟ جواب داد: راه شهدا رو باید شماها ادامه بدهید به همه بفهمانید راه فرزندم اشتباه نبوده دهان یاوه آنانی که فقط شعار میدهند باید بسته شود” دستانش بالا میرفت و لرزهای داشت” میگفت، من با دیدن بعضی چیزها از رعایت نکردن حلال و حرام تا بدحجابی و رابطههای نادرست دختر و پسرها وحشت دارم، این مادر شهید گفت “من از برخی مردم امروز میترسم“.

امروز نباید عملکرد اشتباه داشته باشیم

وی گفت: من در زمان امام خمینی (ره) ۴۰ختم انعام برای ایشان گرفتم و جوانان برای امام خامنهای (حفظه الله) هم باید همهجوره دستبهکار بشوند، من ازخداخواستهام تازندهام ناراحتی رهبرم را نبینم و مسئولان هم باید خدا را در نظر داشته باشند و نباید هدف شهدا و امام را از انقلاب فراموش کنند، فرزند من برای رهبرش رفت، برای خاک و وطنش جنگید و الان هم مسئولان نباید عملکرد اشتباه داشته باشند، من ریاکارها و افراد کلک را اگر دست از اشتباه برندارند نفرین میکنم.

 خواهران مسلمان به هوش باشند

آخرین توصیه این مادر مهربان و دلسوز این بود که اگر حرفی میزنم خیلیها میرنجند اما اینکه بعضیها میگویند دوره عوضشده و زمان تغییر کرده را در خصوص امور دینی قبول ندارم من در زمان رضاخان که خیلی بدحجابیها بدتر از الآن شد چادر حضرت زهرا (س) را کنار نگذاشتم و دوران انقلاب همان چادر تبدیل بهافتخار زنان شد و دوران به وجود آمده الآن هم میگذرد، خواهران مسلمان نباید غفلت کنند این موجهای دشمن رد میشود و دین همان دین است.

هرچند سخت بود صحبتهای حکیمانه این مادر رنجکشیده را رها کردم اما معلوم بود خسته شده و با کهولت سن کمتر حوصلهای برایش مانده با اجازه از مادر شهید مرخص شدیم.

عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است/ دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است

گفتنی است، شهید سلمان کاخکی اول مردادماه 1343 به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی با عضویت بسیجی به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و در ۲اسفندماه ۱۳۶۰در منطقه دشت عباس به شهادت رسید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار