به گزارش خبرنگار دفاعپرس از همدان، همه میدانیم که شهدا از همه هستی، یعنی جان خود برای حفظ دین و وطن گذشتند و تمام تعلقات مادی را برای رسیدن به مقام شهادت نادیده گرفتند.
شهید دکتر «احمدرضا احدی» از شهدای نخبهای است، که سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسری دانشگاهها رتبه نخست را در کل کشور و در همه رشتههای انتخابی بدست آورد و از این پس در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران به ادامه تحصیل پرداخت، اما همه این عوامل مانع از حضورش در جبهه نشد.
در هر حالی خدا را بر اعمال خود ناظر و حاضر میدید و اعمال خود را در دفتری جداگانه ثبت میکرد، حضور پیاپی او در جبهههای غرب و جنوب به عنوان یک دانشجوی پزشکی هیچ گاه باعث برتری و غرور وی نمیشد.
به عنوان یک خبرنگار همیشه علاقهمند بودم، که از نزدیک با خانواده این شهید بزرگوار صحبت کنم و از آنان بپرسم که چه عواملی باعث شد که فرزندشان با وجود نخبه بودن و دارای شخصیت اجتماعی، راه شهادت را انتخاب کند.
چندی پیش در مرکز فرهنگی وموزه دفاع مقدس همدان مراسم تجلیل از خانوادههای شهدا برگزار شده بود، داخل حیاط مجموعه خانمی نظرم را به خود جلب کرد جلوتر رفتم و گفتم شما مادر شهید هستید؟ گفتند: بله شهید احدی، نمیدانم چرا ابتدا شهید را نشناختم به محض اینکه مادر شهید اسم دقیق فرزندش را گفت سریع ذوق زده شدم و گفتم شهید نخبه «احمدرضا احدی»! از مادر شهید در خصوص شخصیت شهید پرسیدم.
«اشرف عروجی» مادر شهید «احمدرضا احدی» به بیان شخصیت و خصوصیات فرزندش پرداخت و اظهار داشت: فرزندم در اهواز به دنیا آمده است و آن هم به این دلیل است که همسرم شغلش نظامی بود، اما زمانی که جنگ شروع شد به ملایر شهر خودمان آمدیم و در آنجا سکونت داشتیم.
وی افزود: ما خانواده مذهبیای بودیم و بالطبع آن فرزندانم علیالخصوص، احمدرضا تحت تاثیر عقاید والدینش قرار گرفت و برای حفظ دین جان خودش را فدا کرد.
مادر شهید احدی عنوان کرد: احمدرضا سال اول نظری بود و با وجود استعداد فوق العاده که داشت، از سال ۱۳۶۱ وارد جبهه و جنگ شد، در طول زمان تحصیلش فقط شش ماه در سال درس میخواند؛ ولی با این وجود نفر اول پزشکی شد و سال دوم تحصیلش بود که به شهادت رسید.
وی در پاسخ به سئوالم که چطور با رفتن فرزندتان به جبهه موافقت کردید، گفت: دروغ است که بگویم موافق رفتنش به جبهه بودم، اما من هیچ وقت نمیتوانستم مانع رفتنش بشوم، ولی تو دلم مدام میترسیدم و میگفتم اگر برود؛ ممکن است شهید شود. چون کسی بود که خیلی جامعه به او نیاز داشت و دارای سطح علمی بالایی بود.
عروجی گفت: پدر شهید به او میگفت که احمدرضا شما به درد جامعه ایران میخوری، اما شهید در جواب پدرش میگفت که «مگر جان من با کارگری که در خیابان کار میکند چه فرقی میکند» شهید در کل زندگی هیچ وقت غرور نداشت و میگفت مگر چکار کردم فقط درس خواندم.
مادر شهید احدی متذکر شد: فرزندم نفر اول پزشکی ایران بود و کتابهای زیادی در خصوصش نوشته شده است و خاطرات در جبهه در کتابی تحت عنوان «حرمان حور» به چاپ رسیده است.
شهید «احمدرضا احدی» سرانجام پس از شرکت در «عملیات کربلای ۵» در شب دوازدهم اسفند ماه سال ۱۳۶۵ همراه تنی چند از همرزمانش از آن در درگیری با کمینهای دشمن بعثی به شهادت رسید و پس از ۱۵ روز که پیکر خونینش میهمان آفتاب بود بازگردانیده و در آرامگاه عاشورای ملایر به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/