به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، شهید «حمید رمضانعلی» روز چهارم خرداد ۱۳۳۹ در شهرستان دماوند به دنیا آمد. حمید پس از انقلاب بنا بر وظیفه شرعی خود به کمیته محلی دماوند وارد میشود و به پاسداری از دستاوردهای انقلاب میپردازد و خدمات ارزندهای به بسیج و جهاد سازندگی ارائه میدهد.
وی به دلیل علاقه به پاسداری از اسلام به عضویت سپاه در میآید و در مدت کوتاهی که در سپاه مشغول بود، چندین بار تقاضا اعزام جبهه کرد؛ اما به دلیل اهمیت سِمَت وی (حفاظت اطلاعات) با اعزامش مخالفت میشد تا بعد از مدتی با درخواست شهید موافقت شد و در همان اعزام اول در دو عملیات «رمضان» و «مسلم بن عقیل» شرکت کرد.
حمید در عملیات رمضان جانباز شد؛ اما به صورت سرپایی مداوا شد و سرانجام در آذر ۱۳۶۱ در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار به شهادت رسید و در حسینیه محله «روحافزا» در شهرستان دماوند به خاک سپرده شد.
جلسات قرآنی که تشویق به مطالعه میکرد
حمید در سنین پایین با جلسات قرآن که در مسجد فاطمیه دماوند برقرار بود، آشنا شد. این جلسه باعث تشویق حمید به مطالعه شد که پس از آن به تحقیق مستمر و دقیق میپرداخت و ساختمان فکری خود را مستحکم میساخت.
او در هیأت قرآن از اعضای مؤثر به شمار میآمد که علاوه بر شرکت منظم، دیگران را به حضور در هیأت ترغیب میکرد. همچنین او به خاطر لیاقتی که از خود نشان داده بود، توسط مسئولین مذهبی شهر به سِمَت سرپرستی کتابخانه محله «روحافزاء» منصوب شد.
خودسازی از زمان نوجوانی
حمید در راه سیر به سمت خدا از همان نوجوانی شروع به خودسازی کرد. شهید در تمام ایام سال روزهای دوشنبه و پنجشنبه روزه بود و در شبهای ماه مبارک رمضان تا صبح مشغول عبادت بود. سیر و سلوک او را به جهانی ماورای این جهان مادی میکشاند.
حمید در مسیر سیر عرفانی خود، احساس درونی خود را نسبت به خدا _آن معشوق واقعیاش_ در قالب قطعهها و اشعاری در گوشه و کنار کاغذپارهها مینوشت. شهید روز به روز قلههای کمال را طی میکرد؛ اما هیچگاه از مسائل سیاسی و اجتماعی غافل نماند و از همان ابتدا پی به انحرافات پهلوی برد و کینه آن رژیم را به دل گرفت.
کلاس انشای سیاسی/ نشریهای که پای ساواک را به دبیرستان باز کرد
حمید مخالفت خود را بیشتر اوقات با مثالها و شوخیها و گاهی به طور واضح بیان میکرد که باعث انتقاد بسیاری از دلسوزانش به وی میشد؛ اما شهید شوری دیگر در سر داشت. حمید در انشاهای خود حرکت جدیدی را علیه رژیم در مدرسه شکل داد به شکلی که کلاس انشا تبدیل به جلسه بحث سیاسی و اجتماعی میشد.
همین مطلب باعث شد مدیر مدرسه حساس شود و در زنگ انشا پشت درب کلاس بایستد و مطلب ارائه شده توسط او را بررسی کند. در مقطع راهنمایی اقدام به تهیه نشریهای به نام «نهضت» کرد که با مخالفت مسئولین با اسم آن به ثبت نرسید؛ اما در دبیرستان نشریه «نور» را ثبت و منتشر کرد که در شماره دوم آن مقاله و شعری کوبنده و احساسی با موضوع غارت نفت و نگاهی به آفریقای محروم به قلم حمید ثبت شد.
پس از انتشار مدیر مدرسه شهید و همفکرانش را خواند و از آنها توضیح خواست. در ارتباط با این مسئله چند بار پای «افتخاری» معدوم که معاون ساواک دماوند بود به دبیرستان باز شد.
نقاشیهای معنیدار حمید
شهید در کنار هنرمند بودن، صفت متفکر را هم داشت. وی با کشیدن یک نقاشی مفهوم بزرگی را به افراد القا میکرد. او از هر فرصتی برای آگاهی و هوشیاری بچهها استفاده میکرد. گاهی نقاشیهایی با مضمون فساد رژیم شاهنشاهی بر تخته سیاه میکشید تا دانش آموزان را با حقیقت آشنا سازد.
همچنین دغدغه شهید محصور در ایران نبود و از نقاشیهای وی مشخص بود که علاوه بر مقاله نقاشی با موضوع آفریقا منتشر کرده بود.
تشویق با زبان تئاتر
شهید حمید رمضانعلی در مسجد با دوستان هممسلک خود گروه نمایشی را تشکیل داد که در کوی و برزن با زبان هنر مردم را آگاه و تشویق به مبارزه با پهلوی میکرد. گاهی در مسجد محل خود و بیشتر اوقات به مناطق دیگر شهر سفر میکرد و با اجرای تئاتر جامعه را به سمت اسلام راستین سوق میداد.
حضوری فعال در تظاهرات زمان انقلاب
قبل از پیروزی انقلاب و زمان شکل گیری آن، حمید یکی از مسئولین پخش اعلامیه و تکثیر نوارهای امام در دماوند بود. وی از طراحان اولین تظاهرات مدرسه شریعتی به شمار میرفت. اوایل انقلاب به کمک همفکرانش یک جمع ۲۰ نفری را تشکیل داد و در خانههای مخروبه و امن جلسات برنامه ریزی و گسترش تظاهرات و تعطیلی مدارس را برگزار میکردند.
این فعالیت شهید باعث شد که چند مرتبه توسط ساواک دستگیر و شکنجه شود. اولین شعارهای «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» توسط حمید بر دیوار شهر نوشته شد. هر کجا محفل، مجلس و شوری علیه رژیم برقرار بود، وی حضوری پررنگ در آن داشت. حمید در روز جمعه سیاه میدان ژاله شرکت کرد و شاهد به خاک و خون کشیدن جوانان وطنش بود که آن حادثه تنفرش از پهلوی را دو چندان کرد.
عضویت سپاه
حمید بنا بر وظیفه شرعی خود به کمیته محلی دماوند وارد شد و به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت و خدمات ارزندهای به بسیج و جهاد سازندگی ارائه داد. پس از بازگشایی مدارس، دوباره به سنگر دبیرستان بازگشت و با کمک چند تن از همراهانش، انجمن اسلامی دانشآموزن دماوند را بنیانگذاری کرد و سه سال در آن انجمن خدمت کرد.
وی در سالهای آخر تحصیل با منافقین و گروههای چپ و عمال آمریکا درگیر بود و باعث اضمحلال آنان شد. وی به دلیل علاقه به پاسداری از اسلام به عضویت سپاه درآمد.
تقاضای اعزام
حمید در مدت کوتاهی که در سپاه مشغول بود، چندین بار تقاضای اعزام به جبهه کرد؛ اما به دلیل اهمیت سِمَت وی (حفاظت اطلاعات) با اعزامش مخالفت میشد؛ تا بعد از مدتی با درخواست شهید موافقت شد و در همان اعزام اول در دو عملیات «رمضان» و «مسلم بن عقیل» شرکت کرد.
وی در عملیات «رمضان» جانباز شد؛ اما به صورت سرپایی مداوا شد و در عملیات «مسلم بن عقیل» در منطقه سومار به شهادت رسید.
انتهای پیام/ 118