به گزارش خبرنگار
دفاعپرس از هرمزگان، کتاب «کتابفروش ظهر جمعه » روایت داستانی از زندگی آزاده «یعقوب صادقی» داستان گونه از خاطرات رزمنده هشت سال دفاع مقدس به کوشش «سیده زهرا سادات حسینی» است که در 128 صفحه و با هدف ثبت تاریخ شفاهی دفاع مقدس توسط انتشارات «امینان» در سال 1399 به چاپ رسیده است.
در بخشی از این کتاب میخوانید:
جاماندم
این بار که آمدم بندر ۴۰روزی ماندگار شدم.می خواستم از مرخصی ام خیلی خوب استفاده کنم.یک روز را خانه ماندم و استراحت کردم،هرچه با خودم دودو تاچهارتا کردم نمی توانستم در خانه بی کار بمانم.
روز دوم بعد از نماز صبح ازخانه بیرون زدم.نمی دانستم می خواهم کجا بروم و چه کار کنم فقط ترجیح می دادم که خانه نباشم.یک ساعتی را پیاده روی کردم .فکری به ذهنم رسید.از مغازه یک شیشه گلاب خریدم و رفتم سرمزار دوستان شهیدی که باهم در عملیات بودیم .
هنوز هم باورش برایم سخت بود.نشستم و سفره دلم را برایشان باز کردم.دلم پریود.ه چقدر حرف میزدم انگار تمامی نداشت.
گفتم:شما رفتین و من روسیاه موندم. چی می شد آخه منم با خودتون می بردین.برای منم دعا کنین،شفاعتم کنین.آخه کجای کارم ایراد داشت که شما رفتین من موندم .این دنیا چی داره که دلمو بهش خوش کنم.
نمیدانم چند ساعت آن جا بودم ودرد و دل کردم.خورشید بالا آمده بود و خبر از ظهر می داد.صدای اذان از گلدسته مسجدی که همان نزدیکی بود بلند شد.وضو گرفتم و همان جا به نماز ایستادم.
گفتم:امروز می خوام نمازم رو کنار شما بخونم،می خوام دست پر برگردم خونه ،می خوام برام آبرو بخرید.خدا که حرف شهدا رو روی زمین نمی ذاره،می ذاره؟؟
انتهای پیام/