به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تبریز، وحدت و همدلی میان نیروهای مسلح از جمله عوامل موفقیت نیروهای کشورمان در نبرد هشت ساله با دشمن بعثی است؛ در این میان، فرماندهان بزرگی همچون شهید «علی صیاد شیرازی» در ایجاد این وحدت و همدلی نقش برجستهای داشتند. بهمناسبت هفته دفاع مقدس، خبرنگار دفاعپرس در تبریز گفتوگویی با سرهنگدوم «اسماعیل مزروعی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس که مدتی نیز در دفتر شهید «صیاد شیرازی» به خدمت مشغول بوده، انجام داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
دفاعپرس: از پیشینه خانوادگی خود و ورودتان به ارتش بگویید.
من متولد 1325 در «اهر» هستم. از دوران محصلی خیلی به ارتش علاقهمند بودم و برادرم هم ارتشی بود. بعد از پایان دوره دبیرستان، در سال 1345 وارد ارتش شدم. ابتدا به شکل درجهداری مشغول خدمت شدم اما بعدا تحصیلاتم را در دانشکده افسری ادامه دادم و نهایتا با درجه سرهنگی بازنشسته شدم.
دفاعپرس: هنگام آغاز جنگ تحمیلی در کجا مشغول خدمت بودید و چه خاطرهای از روزهای اول جنگ به یاد دارید؟
من در لشکر 92، تیپ 3، گردان 145 پیاده زرهی خدمت میکردم. تقریبا 4 ماه قبل از آغاز جنگ، ما را در کوههای «اللهاکبر» استان خوزستان مستقر کردند. در آستانه شروع جنگ، به «بستان» منتقل شدیم و وقتی جنگ شروع شد، همانجا بودیم.
حوالی غروب بود که عراق حمله کرد. به دلیل وقایع و تحولاتی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ارتش رخ داده بود، واحدهای ما از نظر تاکتیکی کمی ضعیف بودند لذا ما تا حوالی «سوسنگرد» مجبور به عقبنشینی شدیم.
دفاعپرس: از چه زمانی به امور مسلط شدید و بازپسگیری اراضی اشغالی را شروع کردید؟
بعد از مدت کمی، اولین اقدام ما تلاش آزادسازی ارتفاعات «اللهاکبر» بود که با موفقیت به پایان رسید. سرهنگ «عبدالله الماسی» فرمانده تیپ ما بود؛ خم شد و خاک این کوه را بوسید و شروع کرد به گریه کردن. گفتم چرا گریه میکنی؟! گفت این خاک ناموس ماست، ما از ناموسمان باید محافظت کنیم و جلو دشمن سر تسلیم فرود نیاوریم. در ادامه تدریجا موفقیتهای ما شروع شد و اراضی اشغال شده مثل سوسنگرد، دشت عباس، خرمشهر و ... را یکی پس از دیگری آزاد کردیم.
نکته مهمی که از این عملیاتها بهخاطر دارم، تعداد بسیار بالای اسرای عراقی بود که دسته دسته آنها را به اسارت میگرفتیم و به نیروهای مربوطه تحویل میدادیم.
دفاعپرس: چه خاطرهای از همکاری با نیروهای سپاه و بسیج در جبههها به یاد دارید؟
اوایل ارتش و سپاه مستقل عمل میکردند اما بعدا به دستور امام راحل عمده عملیاتهای ما با هماهنگی و همکاری مستقیم ارتش و سپاه انجام میشد. در جبهه هیچ تفاوتی بین این دو وجود نداشت چنانکه الان هم وجود ندارد. زیرا هدف هر دو نیرو یکی است و همه به دنبال خدمت به نظام، کشور و ملت بزرگ ایران هستند.
دفاعپرس: تا چه زمانی در مناطق عملیاتی حضور داشتید؟
من در تا اواخر سال 1364 در جبهه بودم. پس از آن به دفتر شهید «صیاد شیرازی» منتقل شدم و در خدمت ایشان بودم.
دفاعپرس: چه شد که به دفتر شهید «صیاد شیرازی» منتقل شدید؟
رئیس دفتر قبلی ایشان یک سرهنگ دوم بود که برای شرکت در دوره عالی از آنجا رفته بود و ایشان بهدنبال فرد دیگری بودند. فرمانده ما زندهیاد امیر سرتیپ «مختار راعی» بودند که بنده را خدمت شهید «صیاد شیرازی» معرفی کردند. لذا ایشان بنده را احضار کردند و حدود 6-7 ماه بهعنوان آجودان یا همان رئیس دفتر در خدمتشان بودم. پس از آن، به ایشان عرض کردم من بچه آذربایجان هستم اما هیچوقت در منطقه خودم نبودهام، لذا اجازه بدهید از خدمتتان مرخص شوم و به دیار خودمان بروم. ایشان پذیرفتند. پس از آن در دانشکده آماد تبریز تا سال 1375 به تدریس پرداختم.
دفاعپرس: از شخصیت و منش شهید «صیاد شیرازی» برایمان بگویید.
هرچقدر از شجاعت، شهامت، مردانگی، نظامیگری، اخلاص و پایبندیشان به نظام اسلامی بگویم کم گفتهام. شهید «صیاد شیرازی» انسان تمام عیار و یک نظامی مؤمن واقعی بود. ایشان از ستوان دومی تا زمانی که به شهادت رسیدند، در یک مرام باقی ماند. ایشان فرماندهی بود که حقیقتا به نظام و ولایت معتقد و وفادار بود. رفتار ایشان با همه زیردستان از سرباز صفر تا رده فرماندهان لشکر یکسان بود. رفتارشان با همه مثل برخورد یک پدر با فرزندش بود. همه نیروهای مسلح اعم از ارتش و سپاه و نیروی انتظامی را هم به یک چشم میدید و شعارشان هم همیشه این بود که «ارتش و سپاهی، یک لشکر الهی» و «ارتش و سپاهی دو بازوی امامند».
انتهای پیام/