به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، افغانستان کشور محصور در خشکی در آسیای میانه و حدفاصل بین جنوب غربی آسیا و غرب آسیا است. این کشوردارای موقعیت ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی مهمی است و با قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم به کشوری کثیرالمله تبدیل گردیده است و همین امر اسباب تهاجمها و حضور کشورهای مختلف را در این سرزمین فراهم آورده است.
در ادامه به شرح و بررسی مشکلات کشور افغانستان که همواره از حضور بیگانگان آسیب دیده است میپردازیم:
چشم طمع ملل مختلف به سرزمین افغانستان
هر چند راه ابریشم افغانستان را محل پیوند تمدنهای بزرگ جهان کرد ولی بعدها همین تمدنها، افغانستان را با خطرات و مشکلات جدی مواجه کرد و این سرزمین سالها در معرض تهاجم و ویرانگری قرار گرفت.
افراد و ملل مختلفی که برای بازرگانی و تجارت از این مسیر و این کشور عبور میکردند با دیدن منابع طبیعی با ارزشی مانند معادن طلا، لاجورد، زمرد، فیروزه، نفت و گاز(که بعدها شناسایی شد)، انواع زغال سنگ که درنوع خود در جهان بینظیر است و ... درصدد برنامهریزی برای بهرهبرداری از این منابع برآمدند.
کوهستانی بودن این کشور باعث شده است تا منابع با ارزش دیگری چون مس، کرومیت، طلق، سولفیات باریم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمکطعام و سنگهای قیمتی در دل این کوهها جای گیرد.
کشور افغانستان از طرفی به دلیل دارا بودن اقوام و ملل مختلف نیز باعث شده است تا کشورهای مختلف دنیا برای دستیابی به منابع طبیعی و زیرزمینی این کشور به حمایت از قومیت و ملل خاصی بپردازند تا با این عمل بازوی قدرتی در افغانستان برای خود ایجاد کنند.
کارنامه تجاوزات به افغانستان
از همان روزگار باستان این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری توسط افرادی مثل اسکندر مقدونی، شاهنشاهی مائورا، مسلمانان عرب، چنگیز خان و دیگران بوده است.
در سال ۱۱۲۶ احمدشاه درانی که از سرداران نادرشاه افشار بود، پس از مرگ او بر ناحیه شرقی فلات ایران (خراسان) مسلط شده خود را امیر خراسان خواند .
از زمان استقلال افغانستان در سال ۱۲۹۸، این کشور دو بار توسط امپراتوری بریتانیا اشغال گردید و تا زمان اعلان استقلال آن توسط امانالله خان در ۱۲۹۸ (۱۹۱۹ میلادی) سیاست خارجی افغانستان زیر نظر مستقیم امپراتوری بریتانیا بود. آغاز پادشاهی امانالله شاه در سال ۱۳۰۲ آغاز تاریخ مستقل افغانستان است.
پس از اعلام استرداد استقلال افغانستان، این کشور روابط مستقیم خود را با کشورهای دیگر برقرار ساخت. یک دوره کوتاهمدت که به نام دهه دموکراسی نامیده میشود در این کشور در ده سال پایانی دوره پادشاهی محمد ظاهرشاه به وجود آمد و با کودتای سال ۱۳۵۲ داوود خان به پایان رسید.
داوود خان پسر کاکای محمد ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان بود و خودش اولین رئیس جمهور کشور گردید؛ در سال ۱۳۷۳ یک نیروی خودجوش و چریکی به نام مجاهدین در این کشور شکل گرفت که رژیم کمونیستی ۱۴ ساله را شکست داد.
مجاهدین موفق به تشکیل دولت ملی نشدند و جای آنها را طالبان که از حمایت مادی و معنوی پاکستان و عربستان سعودی سود میبرد، گرفت. طالبان نیز نتوانست بقایای مجاهدین را که علیه آنها پایداری میکردند، به طور کامل سرکوب نماید و رژیم طالبان در سال ۱۳۸۰ با حملهٔ ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده آمریکا از هم پاشید.
از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی) پس از کنفرانس بن در اثر توافق گروههای افغان دولت جدید در پاییز ۱۳۸۳ (۷ دسامبر ۲۰۰۴) به ریاست جمهوری حامد کرزی شکل گرفت و در پاییز ۱۳۸۴ (۱۹ دسامبر ۲۰۰۵ میلادی) نیز انتخابات مجلس قانونگذاری برگزار شد.
انگلیس پیشتاز تجاوزگران
در زمان اوج نفوذ کشورهای استعمارگر اروپایی مانند انگلستان و فرانسه به شبه قاره هند، کشور انگلستان توانست در سال ۱۶۰۰ میلادی کمپانی هند شرقی را در هندوستان در زمان سلطنت جهانگیر گورکانی تأسیس کند.
این کشور استعمارگر طی انجام پروژه استعماری خود همواره موانعی را مقابل خود مشکل ساز میدید، لذا در صدد رفع آنان برآمد که یکی از مهمترین آنان کشور افغانستان بود که در دوران سلطنت «زمان شاه درّانی» (سومین امپراتور افغانستان) مانع پیشروی انگلستان در هند بهشمار میرفت و همین مانع باعث گردید تا انگلستان به فکر مهار افغانستان بیفتد و از داخل و خارج، حکومت زمان شاه را تحت فشار قرار دهد با استفاده از ایجاد رقابت بین شاهزادگان درّانی و تقویت سیستم ملوکالطوایفی توانست آتش جنگ داخلی را در این کشور بیافروزد و با استمرار این روش افغانستان را تا سال ۱۸۱۸ به کشوری بسیار ضعیف و کوچک تبدیل گردد.
بعد از تضعیف افغانستان و هموار شدن عرصه برای ادامه استعمار در هندوستان، بریتانیا اندیشه حضور در افغانستان را برای اداره بهتر امور آن از نزدیک به نفع خود و بهرهبرداری از منابع و ایجاد همپیمان را در ذهن پروراند؛ بنابراین به این کشور تجاوز کرده و جنگی را به راه انداخت که به «جنگ اول افغانستان و انگلستان» معروف است که تا سال ۱۸۴۲ به طول انجامید؛ این جنگ منجر به تسلیم دوست محمدخان و به حکومت رسیدن شاه شجاع شد.
ورود انگلستان به افغانستان باعث ایجاد جنگهای داخلی بین طرفدارن انگلستان و استقلال طلبان شد. جنگهایی که گاه به پیروزی انگلستان و متحدان داخلیش و گاه استقلال طلبان منجر میشد و نتیجهای جز ویرانی زیرساختهای جامعه نداشت.
این تنشها تا سال ۱۸۵۵ میلادی به طول انجامید تا اینکه در ماه مارس همان سال قرارداد صلحی بین دو کشور امضاء شد.
این قرارداد فرصت خوبی را برای بریتانیا فراهم آورد تا برای تجاوزآینده خود برنامهریزی کند و انگلیسیها که در راستای سیاست استعماری خود در این مدت بیکار نبودند برای تثبیت حاکمیت خود در منطقه سوقالجیشی افغانستان و اطراف آن در سال ۱۸۷۸جنگ دوم افغانستان و انگلستان را ایجاد کردند.
تصرف شهر قندهار توسط انگلیس در هشتم ژانویه ۱۸۷۹ میلادی زمینه انعقاد معاهده ننگین «گندمک» را که توسط خود انگلیسیها مدون شده بود فراهم آورد که به موجب آن بخشی از کشور افغانستان تجزیه شد و مردم افغانستان به عنوان بنده و نوکر انگلستان معرفی شدند.
سومین جنگ افغانستان و انگلستان که به «جنگ استقلال» معروف است، سه ماه طول کشید که بعد از معاهده صلحی در شهر راولپندی پاکستان به امضای دو طرف رسید.
بعد از آن تاریخ، اولین دسته از سربازان انگلیسی در قالب نیروهای ائتلاف غرب به رهبری آمریکا در۱۶ نوامبر ۲۰۰۱ در "بگرام" افغانستان پیاده شدند و حضور علنی و عملی انگلیس در افغانستان بار دیگر آغاز شد.
اهداف انگلیس برای حضور در افغانستان
دولت بریتانیا برای حضور در افغانستان دلایل متعددی داشت که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
۱- همسایگی افغانستان با شوروی سابق بعنوان رقیب جدی و مهم انگلستان و متحدان غربیش زیرا امکان رصد بهتر تحولات و تحرکات موجود در شوروی و کشورهای تازه استقلال یافته همچون ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان برایشان فراهم میشد.
۲- همسایگی افغانستان با چین (چین در شمال شرقی افغانستان قرار دارد)، زیرا چین از دوران جنگ سرد رقیب نظامی و سیاسی جدی غرب و متحدانش شناخته میشود که جدیداً بعنوان ابرقدرت اقتصادی جهان نیز تهدیدی جدی برای انگلستان و متحدانش بشمار میرود، لذا غرب حضور خود را در افغانستان برای مقابله احتمالی با چین ضروری میداند.
۳- داشتن مرز مشترک و طولانی با ایران(۹۳۶ کیلومتر) بعنوان کشور مهم و تأثیرگذار منطقه
۴- سوء استفاده از وجود قبایل و فرهنگهای مختلف فقیر برای دنبال کردن اهداف استعماری خود
۵- کشت فراوان خشخاش در افغانستان
انگلستان برای نیل به این اهداف خود نیز از روشهای مختلفی استفاده میکرد:
۱- برجسته کردن اختلافات در زمینههای مختلف
بریتانیا با برجسته کردن اختلافات نژادی، قومی، دینی، مذهبی، سیاسی و حتی سلیقهای که در کشوری مانند افغانستان یک امر طبیعی است، زمینه را برای ایجاد تنش و درگیری داخلی فراهم میکرد و قاعدتاً در این درگیری سرمایهها و امکانات مادی و معنوی کشور به هدر میرفت و این کشور مجبور بودبرای جبران این زیانها به کشورهای خارجی از جمله انگلیس وابسته شود.
۲- حمایت از گروههای مخالف داخلی و خارجی
یکی دیگر از شیوههای انگلیس برای تأثیرگذاری در تحولات افغانستان حمایت سیاسی و رسانهای از گروههای مخالف داخلی و خارجی دولتهای نسبتاً مردمی بوده است. در این شیوه افراد و گروههای مخالف و حتی منتقد دولت افغانستان از طرف انگلیس و رسانههای وابسته به آن بطور مستمر برجسته و درشت نمایی میشدند و از این طریق به اختلاف و تضاد آنان با دولت دامن زده میشد.
در چارچوب این روش، انگلیسیها سعی میکردند در افکار عمومی این گونه وانمود کنند که تفاهم بین گروههای مختلف ممکن نیست و تنها راه برای برون رفت از این مشکل کنار رفتن دولت است.
۳- استحاله(دگرگونی) فرهنگی
از دیگر شیوه های استعمار پیر برای دخالت و نفوذ در افغانستان استحاله فرهنگی بود، در این شیوه که بیشتر از طریق رسانههای مکتوب، دیداری و شنیداری و بخصوص در دهه های اخیر از طریق اینترنت صورت می گیرد، نمادها، الگوها و ارزش های غربی درقالب مد، فیلم، موسیقی، نقاشی، ادبیات و انواع هنرهای دیگر به جامعه سنتی افغانستان تزریق می شود. نتیجه این اقدام، کمرنگ شدن هویت ملی – مذهبی مردم در جامعه و پناه بردن آن ها به فرهنگ های وارداتی است.
حضور شوروی در افغانستان
اولین کشوری که استقلال کشور افغانستان را به رسمیت شناخت، اتحاد جماهیر شوروی بود. در دوران سلطنت اماناللهشاه کمکهای همه جانبه زیادی قبل از انقلاب روسیه از سوی شوروری به افغانستان شد.
در این ایام شوروی همواره در صدد تقویت نظامی و مالی افغانستان برای مقابله با انگلستان بود و برای اطمینان خاطر از امنیت افغانستان، در دسامبر ۱۹۷۸(پیش از شروع جنگ)، معاهدهای امضاء کردند که بر اساس آن دولت کمونیست شوروی برای پشتیبانی نظامی کمونیست افغانستان، به او اجازه میداد که در صورت نیاز اقدام نظامی انجام دهد. این معاهده باعث شد تا افغانستان در اکثریت امور اعم از نظامی، تجاری، فنی و غیره به شوروی وابستگی داشته باشد.
با پیروزی کودتای نظامی سال ۱۳۵۷ توسط حزب دموکراتیک خلق کمونیست افغانستان، رهبران شوروی اطمینان یافتند که این حزب اگر دولت را بدست گیرد میتواند حافظ منافع شوروی باشد.
دلایل حضور شوروی در افغانستان
لیونید برژنف، رهبر شوروی سابق به بهانههای مختلفی اقدام به لشکرکشی به افغانستان کرد که بعضی از آنان عبارت بودند از:
- درخواستهای متوالی دولت کابل (حزب دموکراتیک خلق) از شوروی برای ارسال نیروی نظامی به افغانستان
- کمک به مردم و ملت افغانستان برای رهایی از ظلم و ستمهای حفیظ الله امین، دولت شوروی معتقد بود که برای رهایی مردم از ظلم و ستم و فساد، کمونسیت را از خطر سقوط نجات میدهد.
- نجات رژیم کمونیستی، روسها در سالهای متمادی با طرح توطئهها و نقشههای فراوان، سعی در ایجاد دولتی داشتند که تأمین کننده منافع آنان در منطقه باشد و از طرفی جلوی نفوذ مخالفان آنان را بگیرد؛ از اینرو آنان پس از تلاشهای فراوان، با حمایت از کودتای ۱۳۵۷ توانستند، به اندکی از خواستههای خود در افغانستان دست یابند. حفظ نظام کمونیستی و نجات آن از سقوط در کام انقلابهای مردمی از مهمترین اهداف سیاسی - استراتژیکی شوروی بود.
- دلیل دیگری که در خاطرات گورباچف ذکر شده و یکی از نویسندگان کنجکاو آمریکایی نیز بر آن صحه میگذارد عبارت است از دستیابی شوروی به آبهای گرم خلیج فارس (بر طبق آنچه پترکبیر وصیت کرده بود)، و به تبع آن قبضه کردن حوزههای نفتی خلیج فارس و ایجاد پایگاه نظامی در آن.
اسناد و مدارک نشان میدهد که شوروی از سوی دیگر با تحریک کشورهایی نظیر آمریکا اقدام به حمله نظامی میکند و زمانیکه حفیظ الله امین بارها درخواست کمک نظامی میکند شوروری عجلهای در جواب دادن به آنها نداشته و زمانیکه حمایت آمریکا از مجاهدان مخالف کمونیست افغان را میبیند حضور خود را در افغانستان لازم و ضروری میداند.
بنابراین «ارتش سرخ» شوروری در ۳۱ اکتبر ۱۹۷۹ تحت رهبری لیونید برژنف با هیئت نظامی بزرگی وارد افغانستان شد. در این زمان حفیظالله امین که امید یاری ازسوی شوروی داشت اوضاع را نابسامان دید و به دفتر ریاست جمهوری کاخ تاج بیگ متواری شد. پیشرفت نیروهای نظامی شوروی که عدهای از آنان نیز یونیفرم نظامی افغانی بر تن داشتند باعث اشغال مراکز دولتی و ساختمان رادیو گردید، با این حال حضور نیروهای شوروی تأثیری بر آرامش کشور نگذاشت.
در داخل تشدید احساسات ملی گرایانه باعث تشدید ناآرامیها میشد. اشغال افغانستان توسط شوروی ۹سال و یک ماه و نوزده روز به طول انجامید که با اعتراض مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز همراه بود.
در افغانستان طی مدت زمان سال ۱۹۷۹ تا سال ۱۹۸۹، ۱۴۴۵۳ نفر نظامی شوروی کشته شده، که از جمله ۹۵۱۱ نفر در نبردها، ۲۳۸۶ نفر به اثر جراحات و دیگران یا خودکشی کرده و یا به اثر بیماریها از بین رفتهاند. در طول جنگ در افغانستان تعداد ۴۱۷ نظامی شوروی مفقودالاثر و یا اسیر شدند.
۱۱۹سرباز و افسر شوروی از اسارت آزاد شده و ۲۲ نفر در کشورهای دیگر مسکن گزیدند و در نتیجه این مداخله، که به میلیون ها افغان مصائب بیشماری وارد آورد و اساس و زیربناهای افغانستان ویران گردید.
سرانجام در روز ۱۵ آوریل سال ۱۹۸۸ براساس توافقهای ژنو که میان شوروی، آمریکا، افغانستان و پاکستان امضاء شد، اشغال افغانستان توسط شوروی خاتمه یافت و نیروهای شوروی در روز ۱۵ فوریه سال ۱۹۸۹ میلادی از خاک افغانستان عقب نشینی کردند.(+)
باز شدن پای آمریکا به افغانستان
غرب آسیا برای کشور صنعتی و پیشرفتهای چون آمریکا و متحدان اروپاییش بخاطر دارا بودن منابع با ارزش زیرزمینی و سوختهای فسیلی از اهمیت قابل توجهی برخوردار بوده و هست به همین دلیل باعث شده تا این کشورها به هر بهانه ممکن از دیرباز و عصر کنونی خود را به این منطقه برسانند.
بهترین گزینهای که آمریکا به بهانه آن میتوانست حضور فیزیکی در غرب آسیا داشته باشد، واقعه ۱۱ سپتامبر بود. واقعهای که عدهای معتقدند توسط خود آمریکا برنامهریزی و عملی شد تا خود از نزدیک حوادث درحال وقوع منطقه را کنترل کند.
آمریکا بعد از حادثه ۱۱سپتامبر در سال ۲۰۰۱ که در پی آن دو برج تجاری بینالمللی منهدم شد، با حمایت سازمانملل به افغانستان و عراق لشکر کشی کرد تا بدین وسیله ریشه تروریسم را برکند.
آمریکا که سیاست خود را مبارزه با تروریسم اعلام کرده بود با هدف رسانهای خود که مبارزه با القاعده و طالبان بود به این کشور نیروی نظامی فرستاد؛ اما این انتقال نیرو جنگی نابرابر علیه مردم بیگناه افغانستان را آغاز نمود که تبعات آن سالها گریبانگیر مردم این سرزمین شد؛ علیرغم تمام تبلیغات رسانههای آمریکایی و همسو با سیاستهای کاخ سفید، این حملات نتیجهای جز کشته، زخمی و بیخانمان شدن مردم بیگناه نداشته است.
بخش عمدهای از این حملات توسط نیروی هوایی انجام میشد و هر روز بر تعداد قربانیان میافزود؛ حملات بیرحمانهای که تحت نام مبارزه با تروریسم انجام میشد.
اهداف آمریکا برای حضور در افغانستان
دولت آمریکا نیز چون بریتانیا برای حضور در افغانستان دلایل متعددی داشت:
۱- تبدیل افغانستان به پایگاه نظامی
وجود القاعده و طالبان بهانهای برای آمریکا شد تا این کشور دولت کابل را برای امضای پیمان نظامی - امنیتی تحت فشار روانی قرار دهد تا بعد از اجرای این موافقتنامه به مصونیت قضایی دست یابد و بعد از آن آزادانه در این کشور جولان دهد و آن را همانند بسیاری از کشورهای عربی منطقه به پایگاه نظامی( انبار تسلیحاتی رایگان) تبدیل کند و با قدرت به دست آمده در آن به بهانه خدمت به افغانستان به استخراج منابع معدنی بپردازد.
۲- حمایت از کشت و صادرات خشخاش
از فواید دیگر لشکرکشی به افغانستان بعد از حادثه ۱۱سپتامبر برای آمریکا، حمایت از کشت خشخاش در افغانستان و کمک به صادرات آن به کشورهای منطقه بود.
آمریکا برای ضربه زدن به کشورهایی که مانعی برای وی در راه تشکیل خاورمیانه جدید محسوب میشوند از هیچ اقدامی فرو گذار نبوده است؛ لذا حمایت از تجارت مواد مخدر در افغانستان را اقدامی مفید در جهت خسارت وارد کردن به کشورهای منطقه معارض میدانست.
۳- مبارزه با تروریسم
آمریکا در حقیقت به دنبال ریشه کن کردن افراد القاعده و طالبان نبود بلکه سیاستمداران آمریکایی فقط در صدد تضعیف و کمرشکن کردن این افراد بودند؛ اما نمیخواستند این افراد کاملاً نیست و نابود گردند، چرا که میخواستند از آنان بعد از سال ۲۰۱۴ در افغانستان به نفع خود استفاده کنند.
ایالت متحده در افغانستان به دنبال پایان جنگ نبود بلکه به دنبال صلح نسبی بود تا بتواند گروهک طالبانی افراطیتری را به بهانه مقابله با طالبان موجود ایجاد و حمایت کند و در نهایت از آنان برای محقق ساختن اهداف خود استفاده کند.
آمریکا به بهانه «مبارزه با تروریسم» که بعد از واقعه۱۱سپتامبر ۲۰۰۱ سیاست خارجی خود معرفی کرد، توانست پای خود را به غرب آسیا باز کند و به بهانه حقوق بشر، ایجاد دموکراسی و غیره حضور خود را در منطقه گسترش دهد. آمریکا بخاطر حفظ موقعیت هژمونی خود در جهان به ناچار میبایست به کنترل منابع و فعالیتهای بازیگران و حوادث موجود در عرصه بینالملل میپرداخت لذا بهترین مکان برای تحقق این مطلوب غرب آسیا بود.
آمریکا با اهدافی فراتر از افغانستان
۱- ایجاد حکومت مطلوب خود در افغانستان برای کنترل ایران، چین و روسیه
آمریکا در نظر داشت در استانهای غربی چین مثل سین کیانگ مداخله همهجانبه داشته باشد و با مشغول کردن چین به درگیریهای داخلی، پیشرفت همهجانبه آن را کند نماید.
۲- دستیابی منابع انرژی آسیای میانه از طریق خط لوله نفت و گاز
۳- مقابله با جریانهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران و جلوگیری از نشر و گسترش آن
۴- بهبود جایگاه خود در اذهان عمومی جهان از طریق مبارزه با طالبان و القاعده (که دست پرورده خود آمریکا بودند)
افغانستانی که آمریکا به بهانه ۱۱سپتامبر به آنجا لشکرکشی کرده بود، در حکم دروازه خلیج فارس و دالان ورودی به آسیای مرکزی برای ایالت متحده بود و آمریکا هدف خود را از این حمله، معرفی دوباره خود به عنوان قدرتمندترین دولت روی زمین بود که در این معرفی ناکام ماند.(+)
افشاگری عفو بینالملل درباره جنایت جنگی در افغانستان
با حضور نیروهای انگلیسی و آمریکایی در افغانستان و بر پا کردن جنگ و کشتار، سازمان عفو بینالملل در گزارشی نیروهای خارجی را به ارتکاب جنایات جنگی علیه غیرنظامیان افغان متهم کرد.
اسناد و مدارک موجود نشان میدهد نیروهای خارجی در افغانستان مرتکب جنایاتی جنگی شدهاند که نادیده گرفته شده و عاملان آن محاکمه نشدهاند.
در این گزارش آمده است از جمله این جنایات، ده حمله هوایی و تعقیبهای شبانهای است که نیروهای آمریکایی در فاصله سالهای 2009 تا 2013 در افغانستان انجام داده و باعث کشته شدن غیرنظامیان در این کشور شدهاند.(+)
مردم افغانستان قربانی سلاحها و مهمات رادیو اکتیو
مدارک و شواهدی بسیاری در دست است که آمریکا طی سالهای گذشته از سلاحها و مهمات رادیو اکتیو در افغانستان استفاده کرده است که دکتر محمد داوود میرکی در کتاب "افغانستان پس از دموکراسی: داستانهای ناگفته به روایت تصویر" به آن پرداخته است.
وی پس از مشاهده کثرت نقصهای جدی در کودکان افغانستانی بعد از تولد، افزایش انواع دیابت، مرگ افراد بدون هیچگونه علائم فیزیکی ناشی از جراحت، ذوب شدن پرندگان بر روی درختان و … متوجه میگردد که این موارد تنها در صورت استعمال و استنشاق اورانیوم ضعیف شده، امکان پذیر میباشد.
تحقیقات دکتر میرکی در این کتاب نشان میدهد که قرار گرفتن در معرض اورانیوم ضعیفشده موجب آسیبهای ژنتیکی، نقصهای مادرزادی، سرطان، انواع دیابت، آسیب دیدن سیستم ایمنی بدن و سایر بیماریهای جدی میشود که متأسفانه مردم افغانستان مبتلا به این جنایات آمریکا هم شدهاند.
مدارک و شواهد نشان می دهد که آمریکا اواخر سال ۲۰۰۱ از مقادیر زیادی مهمات ساختهشده از اورانیوم ضعیفشده در افغانستان استفاده کرده است که نظامیان این کشور هنوز هم از این مهمات استفاده میکنند.
اورانیوم ضعیف شده با خصوصیات فیزیکی خاص، به ویژه چگالی آن که به این ماده قابلیت نفوذ فوق العادهای میدهد، بهای بسیار پایینی نیز دارد و از جهتی که نگهداری این زباله اتمی مشکلات فراوانی به همراه دارد، به نحو بارزی در زمینۀ نظامی کاربرد پیدا میکند.
اگر اورانیوم ضعیف شده به شکل صحیح به کار گرفته شود، آلیاژ (اورانیوم –تیتان) مادۀ خیلی مؤثری برای ساخت نفوذگر با تکیه به انرژی جنشی خواهد بود، قطعۀ فلزی با چگالی بالا، وقتی که با شتاب بالا پرتاب می شود، میتواند جدار زرهی را بشکافد و وقتی به هوای آزاد برسد، بسیار آتشزا شده و اثر مخرب گستردهای از خود به جا گذارد. به همین جهت در بسیاری از موشکهای کروز و هواپیماهای بدون سرنشین از آن استفاده میشود.
بنا بر تحقیقات، این ماده علاوه بر تأثیرات آتش سوزی و گستردگی انفجار، پس از یک ساعت تنفس رادیو اکتیو این ماده از طریق دستگاه تنفسی وارد بدن میشود و سبب از بین بردن بسیاری از اجزاء داخلی بدن و تأثیر مستقیم بر روی DNA و متعاقباً اختلالات ژنتیکی خواهد شد.
درباره دیگر موارد استعمال اورانیوم ضعیف شده در افغانستان، همچنین این مسائل مطرح است که: آمریکا فقط در سلاحهای ارتش خود از این ماده استفاده نمیکند، بلکه از آنجاییکه این ماده یک زباله اتمی محسوب میشود و نگهداری آن خواهان هزینه زیادی است، در تخریب معادن افغانستان جهت استخراج نیز برای قوای آمریکایی کارایی فراوانی پیدا میکند.(+)
گوشهای از قتل عام مردم افغانستان در آرشیو اخبار نشریات
با رجوع بر آرشیو اخبار حملات نظامی به افغانستان به چند مورد از قتلعامهای مردم این کشور توسط نظامیان آمریکایی اشاره میکنیم:
* در ۳ دسامبر ۲۰۰۱، خبرگزاری «آسوشیتید پرس» در گزارشی تحت عنوان «بمب آمریکا قریه زراعتی را هموار نمود» براساس اظهارات شاهدان عینی از کشتهشدن ۱۵۵ تا ۳۰۰ تن از ساکنان قریه کامه ادو در ننگرهار خبر داد.
* روزنامه «دیلیتلگراف» انگلستان نیز در تاریخ ۴ دسامبر ۲۰۰۱ در گزارشی تحت عنوان «غیرنظامیان بهای بمبهای منحرف شده آمریکا را میپردازند» از کشتهشدن دهها تن خبر داد.
* ۴ دسامبر ۲۰۰۱ در حادثه حملات هواپیماهای آمریکایی به روستای قلعه نیازی در شرق افغانستان ۱۰۷ تن در خانههای گلی شان جان باختند.
*هفتهنامه «جهان کارگران» در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۰۱ به نقل از پروفسور آمریکایی، مارک هرالد نوشت که هرچند آمریکا تعداد کشتهشدگان غیرنظامی را اعلام نمیکند؛ اما براساس پژوهشی از شروع حملات هوایی در افغانستان در هفتم اکتبر ۲۰۰۱ الی دهم دسامبر همان سال بیش از ۳۵۰۰ غیرنظامی افغان جانشان را از دست دادهاند
* ۲۲ دسامبر ۲۰۰۱ در اثر حمله هواپیماهای جنگی امریکا در خوست، بیش از هشتاد بزرگ قویم که در جرگهای جمع شده بودند، کشته شدند و دهها تن دیگر زخمی گردیدند.
*در تاریخ ۲۴ اکتبر ۲۰۰۱ تلویزیون الجزیره گزارش داد، در اثر حملات هوایی امریکا، ۹۳ غیرنظامی در روستایی در قندهار کشته شدند که هجده تن از کشتهشدگان از یک خانواده بودند و در این حملات حداقل ۴۰ غیرنظامی دیگر زخمی شدند.
* مجله «تایم» در تاریخ ۲۰ فوریه ۲۰۰۲ در گزارشی از کشتهشدن صد غیرنظامی در پنج روستای قندهار گزارش داد و آن را محصول «اشتباهات» آمریکا خواند.
* در ۲۰ می ۲۰۰۲، روزنامه «گاردین» در مطلبی تحت عنوان «قربانیان فراموششده» از کشتار غیرنظامیان افغان طی عملیاتهای نظامی آمریکا پرده برداشت؛ براساس اعلام این روزنامه در چند ماه اول حملات امریکا بین ۱۳۰۰ الی ۸۰۰۰ غیرنظامی افغان مستقیما توسط بمبهای امریکا کشته شدهاند. اما قربانیان غیرمستقیم این حملات طی همین مدت بیست هزار تن تخمین زده است.
*به گزارش روزنامه «گاردین» اول جولای ۲۰۰۲ در اثر حمله هلیکوپترها و جت آمریکا به یک مراسم عروسی در روستای کاکارک ارزگان حداقل ۲۵۰ تن از مردم کشته و زخمی شدند.
* در تاریخ اول ژانویه ۲۰۰۲ سازمان ملل اعلام کرد که لیستی از ۱۰۳ شهر افغانستان در دست است که در آن نیروهای ائتلاف بمبهای خوشهای ریختند.(+)
نمونههای مذکور تنها چند مورد از هزاران مورد تجاوزات به کشور افغانستان بود که خود نشریات آمریکایی و غربی به آن اشاره کرده بودند و بر هیچ کس پوشیده نیست طی این سالها چه ظلمهایی که بر مردم مظلوم این سرزمین روا نشده است.
از طرفی با توجه به مصونیت قضایی نیروهای اشغالگر در افغانستان، دستگاه قضایی این کشور نمیتواند نظامیان جنایت کار را احضار و محاکمه کند و دستگاه قضایی ارتش آمریکا و انگلیس هم با نادیده گرفتن جنایات نیروهایشان در افغانستان به نوعی آنان را به ادامه ان ترغیب و تشویق میکنند و نظامیانی را که در افغانستان مرتکب جنایت میشوند معمولا بیمار روانی معرفی کرده تا مانع از محاکمه آنان شوند.(+)
افشای اسناد محرمانه از جنایات آمریکا در افغانستان
جولیان آسانژ بنیانگذار سایت ویکی لیکس (wikileaks) که در زمینه انتشار اسناد جنجالی شهرت یافته است به تازگی بیش از ۹۲ هزار سند سری مربوط به جنگ افغانستان را در اینترنت منتشر کرده است.
پایگاه اینترنتی ویکی لیکس این اسناد را که مربوط به سال ۲۰۰۴ است را پس از ارسال به نشریات نیویورک تایمز (آمریکا)، گاردین (انگلیس) و اشپیگل (آلمان) در اینترنت منتشر کرد .
در این اسناد اطلاعاتی در خصوص اقدامات غیر انسانی نیروهای غربی در افغانستان و قربانیان غیر نظامی جنگ در افغانستان و همچنین ارتباط احتمالی نیروهای مخفی پاکستان با طالبان افشا شده است.
ژنرال اگون رامس مسئول عملیات نیروهای بینالمللی در افغانستان (ایساف) در گفتگو با نشریه آلمانی "هندلزبلات" گفت: هر روز شاهد رخنه کردن اطلاعات بیشتری به بیرون هستیم و باید با توجه بیشتری کار کنیم .
وی اذعان کرد: ما براساس دستورات سیاسی جنگ افغانستان را پیش می بریم و نه به میل خود.
سخنگوی وزارت دفاع آمریکا پنتاگون نیز اعلام کرد: جلوگیری از تبعات منفی افشای این اسناد اولویت نخست ماست.
سخنگوی پنتاگون با اذعان به نگرانی وزیر دفاع آمریکا در این خصوص افزود: نگرانی بزرگ ما درباره افشای این مدارک وجود اطلاعاتی در آنهاست که می تواند جان نظامیان آمریکایی را در افغانستان و دیگر مکان ها به خطر اندازد .
سخنگوی پنتاگون همچنین گفت: ما تلاش میکنیم تا به اطلاعات حساس موجود در میان انبوه این اسناد پی ببریم تا جان نظامیان ما به خطر نیفتد .
جیمز جونز مشاور امنیت ملی آمریکا نیز افشای این اطلاعات محرمانه را محکوم کرد و مدعی شد: راهبرد اوباما در افزایش نیروهای آمریکایی در افغانستان میتواند به آرام کردن شرایط وخیمی که بوجود آمده است کمک کند.
براساس نظر تحلیلگران، افشای غیر منتظره اطلاعات درباره افغانستان بدبینی مردم جهان را به آمریکا افزایش داده و باراک اوباما را بر سر جنگ مایوس کننده در این کشور در معرض فشارهای بیشتری قرار میدهد.(+)
حملات هوایی، اقدام شنیع نیروهای اشغالگر در سوزاندن قرآن کریم، کشتن غیر نظامیان برای تفریح، بریدن انگشتان مردم، مسابقه در کشتن تعداد بیشتری از غیر نظامیان، انفجار خانههای مردم برای تفریح و اهانت به اجساد شهروندان افغانستان به همراه زندانی و شکنجه کردن مردم، قاچاق اعضای قربانیان افغانی، روابط نامشروع فرماندهان نظامی اشغالگر و... گوشه ای دیگر از جنایات نیروهای اشغالگر در افغانستان است که در سکوت مجامع بینالمللی و کشورهای مدعی مدافع حقوق بشر بر مردم مظلوم این سرزمین روا شده و با حمایت و تجهیز تروریستهای طالبان و داعش، جنایتها در این کشور همچنان ادامه دارد.
منبع: جبهه جهانی مستضعفین