شهید عبدی: در مقابل دشمنان انقلاب متحد باشید

شهید محمدتقی عبدی قویدل در قسمتی از وصیت‌نامه خود آورده است: «سعى کنید در مقابل دشمنان انقلاب اسلامى و خائنین به خون شهدا متحد شوید و جلسه‌هایتان را پرشکوه‌تر گردانید.»
کد خبر: ۵۵۰۹۰۸
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۴ - 18October 2022

شهید عبدی: در مقابل دشمنان انقلاب متحد باشید

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، شهید محمدتقی عبدی قویدل فرزند اسماعیل متولد ۱۳۳۹، در شهر تبریز است. وی پس از کلاس اول راهنمایی وارد حوزه علمیه تبریز شد و سپس در سال ۱۳۵۸ به قم مهاجرت نمود و به ادامه تحصیل دروس حوزوی پرداخت.

شهید عبدی قویدل در تاریخ بیست و دوم بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات ظفرمندانه والفجر هشت در منطقه عملیاتی اروندرود بر اثر اصابت ترکش در ناحیه سر به درجه رفیع شهادت نائل شد. پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای علی‌بن‌جعفر (ع) قم آرام گرفته است.

وصیت‌نامه شهید محمدتقی عبدی قویدل

«بسمه تعالی

الا بذکر الله تطمئن القلوب

الحمد لله رب العالمین و الصلوه و السلام على خاتم‌الانبیاء و المرسلین محمد (ص) و على اهل بیته الطاهرین سیما مولانا و صاحب امرنا الحجه ابن الحسن العسکرى (ع) روحى و ارواح العالمین له الفداء.

خدایا، بار الها؛ اى پناه بى‌پناهان، اى مقصد عارفان، اى مقصود عاشقان، تو عالمى که بنده حقیر لیاقت جهاد در راهت را نداشتم ولى تو بودى که توفیق جهاد در راهت را نصیبم کردى؛ حالا که قدم به وادى عشق تو گذاشته‌ام، گناهانم را ببخش که تو غفارى و من بنده عاصى؛ تا در شب عملیات و در میدان نبرد سبکبار باشم.

خدایا، رحمانا؛ اگر مجرم و عاصیم، از دوستان تو هستم، اگر عصیانگرم عاشق تو هستم، و اگر عشق من مجازى است، قطره اى از عشق و محبتت را بر دل تشنه‌ام بریز، تا عاشق تو گردم، دل به تو بندم و سرنوشتم به دست معشوقى، چون تو بیفتد.

خدایا، معبودا؛ همه در فراق مى‌سازند و دوستان و عاشقانت در دیدارت. مرا دوست و عاشقت قرار ده تا در راه و رضاى تو بسوزم؛ آخر بودنم که مفید نبود، لااقل سوختنم محیط اندکى را روشن گرداند.

خدایا، سبحانا؛ هشیارم، دیوانه کن، دیوانه درگاهت، بیگانه‌ام، آشنایم ساز.

خدایا، بار کریما؛ اگر در زندگى کوتاهم، خام بودم، پخته‌ام کن و اگر پخته‌ام در رضاى خودت مرا بسوزان، مرا در قتلگاه عشق قطعه قطعه کن که کشته راه و رضاى تو، به کشتن شاد است و سوخته لقاى درگاهت به سوختن خشنود است، همچون ابا عبدالله الحسین (ع) که در قتلگاه عشق فرمودند: الهى رضى بقضائک و تسلیما لامرک.

خدایا، رحیما؛ قبله همه عارفان و عاشقان، جمال توست و مسجد اقصاى دوستانت حریم کوى توست. نظرى به سوى این بنده ذلیل و غافل فرما که نظرم بسوى توست.

خدایا، قادرا؛ در این دیر خرابات، روحم را معلق از عز قدست قرار ده و قبل از بدنم او را روانه کوى خودت کن تاسبکبار شوم و قدرت جدایى از دنیاى پست را پیدا کنم.

خدایا، جمیلا؛ از تشنه گاهى هستم که بر هزار چشمه گذر کرده‌ام ولى در طلب دریایم، فریادم رس که تو معشوقى و توانگر و بنده عاشقى هستم و محتاج نوازش هایت.

خدایا، جلیلا؛ غافلم، بیدارم کن، گمراهم، هدایتم کن، تشنه‌ام، سیرابم کن، ذلیلم، عزیز درگاهت کن، گنهکارم، گناهانم را ببخش، من کسی که از تو حیا نکردم و در حضورت عصیان کردم، من صاحب دردهاى بزرگ، منم کسی که بر مولاى خود تجرى کرده، منم کسی که گناهانم را پوشانیدى، باز حیا نکردم، ولى خدایا؛ موقعى که عصیان بر تو می‌کردم، نه بخاطر جهد ربوبیت تو بود، بلکه به خاطر غفلت بود و غلبه هوى و هوس. خدایا غیر از تو کسى ندارم، رحم کن به پریشانیم «یا ارحم الراحمین»

خدایا، ودودا؛ قلب قاسیه‌اى دارم، چشم هایش خشک شده، مى‌دانم که مسیرم کجاست و مى‌بینم که نفسم مرا مکر می‌کند و مرگ بال‌هایش را بالاى سرم گسترده، خدایا هدایتم کن و نور خودت و ولایت را بر دل تاریکم بتابان، تا رونده‌اى بسوى تو گردم و عاقبت به خیر گردم.

الهى، ترى حالى و فقرى وفاقتى وانت مناجاتى الخفیه تسمع. السلام علیک یا معز الاولیاء و مذل الاعداء

اى ناموس دهر، ستاره درخشان ولایت، اى فرزند زهرا (س)، تا کى به تمناى وصال تو یگانه اشکم شود از دیده، چون سیل روانه، خواهد به سر آید غم هجران تو یا نه، اى تیر غمت را دل عشاق نشانه، جمعى به تو مشغول و تو غایب ز میانه.

سالهاست که پى وصال تو سوختیم، پیر‌ها رخت بربستند، جوان‌ها پیر شدند بچه ها، جوان گشتند و در میدان‌هاى نبرد به عشق تو و جد تو، به خون غلطیدند، درست است که بنده سرباز لایقى نیستم ولى مشتاق دیدار جمال دلرباى تو هستم که شاید ولو در آخرین لحظات عمرم، چشمان عصیانگرم به جمال نورانى تو منور گردد.

در دلم همین است: عزیز على ان ارى الخلق و لا ترى ـ متى ترانا و نریک و قد نشرت لواء النصر ترى ـ وصل اللهم بیننا و بینه وصله تودى الى مرافقه سلفه.

تو را قسم می‌دهم به مادرت زهرا (س)، رزمندگان را در این عملیات یارى فرموده به پیروزى نهایى برسان. السلام علیک یا ابا عبدالله (ع). یا ابا عبدالله، روز عاشورا هرچه داشتى براى رضاى معشوقت به میدان عشق آوردى. از برادرت و جوانت گذشتى. اهل بیت اطهار اسیر شدند. اکنون هم امت حزب‌الله ایران، تمامى امکانات خود را روانه جبهه‌ها کرده‌اند. جوانها، نوجوانان و پیرمردان نداى «هل من ناصر ینصرنى» تو را لبیک گفته و سرگردان صحرا‌ها گشته‌اند.

این‌ها آماده‌اند که راه کربلایت را با خون خود شست و شو دهند تا به حرم دلرباى تو برسند و با اشک چشم ضریح غبار آلود تو را بشویند. دیگر راضى نباش مادر‌ها بى جوان شوند. بچه‌ها همچون رقیه و سکینه‌ات یتیم گردند. عنایتى فرما که جانبازان و رهروان تو، پیروز گردند. «ان‌شاءالله»

شما اى امت اسلام: سخن شهید این است: دل را روانه کوى خدا کرده‌ام مبارک باد. گر جان هم در این کوى محبت برود خوشحالم. پس شما هم در پشت جبهه دل را روانه کوى خدا و اهل‌بیت (ع) کنید و دلتان را با معشوق‌هاى مختلف پاره پاره نکنید. ما هر چه داریم از نماز و دعا و اهل بیت (ع) داریم؛ لذا نمازهاى جمعه و جماعت را با شکوه‌تر کنید. عزادارى ابا عبدالله الحسین (ع) را گرم نگهدارید. در گرفتارى‌ها به اهل بیت (ع) توسل کنید و براى سلامتى امام امت دعا کنید.

دوستان طلبه ام؛ بنده خارى در بین شما گل‌هاى بوستان ولایت بودم. درست است که حق شما عزیزان را به جا نیاوردم ولى امیدوارم که همگى مرا عفو فرمائید. «العفو حسن و من العلماء احسن»

در دعاها، زیارت حضرت معصومه (س) و مسجد جمکران، بنده حقیر را هم دعا کنید و در خلوتگاهش، براى پیروزى اسلام دعا فرمائید. سعى کنید در مقابل دشمنان انقلاب اسلامى و خائنین خون شهداء متحد شوید و جلسه‌هایتان را پر شکوه‌تر گردانید.

پدرو مادر بزرگوارم؛ سالیان سال براى این فرزندتان زحمت کشیدید؛ درست است که بنده فرزند لایق شما نبودم ولى امیدوارم که از تقصیرات فرزندتان گذشته و براى مغفرت فرزندتان دعا کنید، که دعاى پدر و مادر در حق فرزند مقبول درگاه الهى می‌گردد. خداوند از شما راضى گردد. ضمنا سلام مرا به برادران و خواهران و فامیل برسانید و بخواهید آن‌ها هم مرا عفو نمایند و شما اى مادر بچه‌ها:

شمعى در کاشانه محقرم بودىد که شبانه‌روز براى صفا بخشیدن به خانه و تربیت بچه‌ها سوختىد، ولى این بنده بودم که قدر شما را نشناختم و چه بسا دل شکسته شدىد. امیدوارم مرا عفو فرمایید و چنانچه عرض کرده بودم در تربیت بچه‌ها کوشا باشید و خلا مهر پدرى را پر کنید تا غبار یتیمى بر سرو صورت نجمه عزیز و محمد صادق دردانه ننشیند و طورى تربیت کنید که رهرو پدرشان باشند.

کتابهاى درسی من را غبار نگیرد به نجمه و محمد صادق بگو که بابایتان پیش خدا رفته و مامان را اذیت نکنید که بابا ناراحت می‌شود و خدا از شما راضى نمی‌شود. باز تربیت بچه‌ها را به شما مى‌سپارم ان‌شاءا... خداوند هم همچون زینب کبرى (س) صبر براى تو عطا می‌کند.

در آخر از خانواده حاج آقا خدایى، آقاى خلخالى، بچه‌هاى کانون صاحب الامر (عج) قم نو، همسایه‌هاى محترم و بچه‌هاى محله و همه دوستان که زحمت‌هاى این بنده حقیر را به دوش کشیده‌اند، تشکر نموده؛ خدا از آن‌ها راضى باشد. بنده همه کسانی که حق بر گردن آن‌ها دارم حلال می‌کنم و از همه آن‌ها التماس دعا دارم.

همه دوستان طلبه‌ای که در رشته کودکان ونوجوانان کار کرده‌اند، کوشا باشند و راه را ادامه دهند که بهترین تبلیغ، تبلیغ براى کودکان و نوجوانان است که روح آن‌ها آماده پذیرش است. چرا که نتیجه این کار را بنده در مدارس و مساجد ایران و در اردوگاه‌هاى لبنان عزیز مشاهده نمودم که خیلى مفید بود.

اللهم اصلح اعمالنا و اخلص نیاتنا بحق محمد و آله. ملتمس دعا

بنده حقیر ۱۳۶۴/۱۱/۱۲»

نظر شما
پربیننده ها